رهنمود مددکاران مجاهدین به امپریالیسم
ایراندیدبان
بیژن نیابتی تئوریسین ِ در حاشیهی مجاهدین که این افتخار نصیباش شده که عربدهکشیهای نئومحافظهکاران امریکایی برای آقایی جهان را بیشتر از خودشان باور کند! و در وانفسای بحرانهای نظریهپردازان جنگطلب، که هر یک بهنحوی سعی دارند افتضاح برآمده از سیاستهای صلیبی را بر دوش دیگری بگذارند، دم از آنتاگونیستی بودن تضاد امریکا با ایران میزند و اعتقاد دارد که بازهای امریکایی به کمتر از تعویض رژیم در ایران رضایت نمیدهند، ضمن ارایهی یک دوجین رهنمود نظامی و امنیتی به نیروهای اشغالگر امریکایی، برای برونرفت از باتلاق عراق، همچنان معتقد است که مشکل مجاهدین برای سرنگونی، توانایی نیست، بلکه شرایط سیاسی است!
از جمله رهنمودهای جناب نیابتی به اشغالگران عراق و بازهای امریکایی و ایضاً رژیم راسیستی اسراییل این است که:
1- در عراق سیستم امنیتی – پلیسی برقرار سازند تا بتوانند جلوی تلفات خودیها را گرفته و بر ناآرامیها فائق آیند!
2- امریکا برای برونرفت آبرومندانه از عراق باید جنگی را هم به انگیزهی تعیین تکلیف ایران بهراه بیندازد که در غیر اینصورت با فضاحت بیشتر روبرو خواهد شد.
3- سوریه را به هر نحو ممکن باید از ایران جدا کرد تا امنیت در مرزهای اسراییل که خواست اول و آخر امریکا و اسراییل است برقرار شود.
4- در شرایط استیصال مطلق امریکا برای ساخت یک آلترناتیو برای جمهوری اسلامی و ناتوانی در بهراه انداختن یک انقلاب مخملی، حملهی نظامی به ایران اجتنابناپذیر است و از اینرو با توجه به حضور مجاهدین در عراق، کشورهای غربی باید مجاهدین را به بازی بگیرند!
نیابتی دربارهی فراهم آمدن دوبارهی شرایط برای به ظهور رسیدن تواناییهای مجاهدین که به اعتقاد وی، بنبست سیاسی مانع از بروز آن شده است مینویسد:
« رژيم جمهوری اسلامی و اعوان وانصارش در خارج کشور که از رای دادگاه عالی اروپا در رابطه با مجاهدين ، بسيار گزيده شده اند بدنبال آن و در ادامه جنگ روانی گسترده ای که بر عليه اين سازمان در ابعاد گسترده داخلی و خارجی براه انداخته اند ، مدعی هستند که بر فرض هم که محدوديتها عليه مجاهدين برداشته شوند و سلاح هايشان نيز به آنها باز گردانده شود. تازه می رسند به شرايطی که در دوران حکومت صدام حسين با آن مواجه بودند وهيچکاری هم نتوانستند انجام دهند.
اين مغلطه ای است آشکار. چرا که آنان خود بخوبی می دانند که آنروز ، همانگونه که امروز، مستقل از ميزان توانايی صرف نظامی مجاهدين ، آنچه که در مقابل حرکت اين ارتش در جهت سرنگون کردن رژيم جمهوری اسلامی ايستاده بود ، معضلی سياسی و نه توانايی يا ناتوانی نظامی و نيرويی بود.
مسئله اين بود که صاحبخانه با حرکت اين ارتش که به مفهوم نقض صريح آتش بس و شروع دوباره جنگی ديگر با همسايه بود ، موافقتی نداشت.
آنهم در شرايطی که ديگر نه تنها غرب در مفهوم کلی آن ، در کنار عراق نبود بلکه يک جنگ خرد کننده و تحريمهای متعاقب آنرا نيز بر اين کشور تحميل کرده بود. »
جناب نیابتی عمداً به یک مغالطهی آشکار دست میزند و با خط کشیدن بر 8 سال سابقهی نظامیگری مجاهدین تا زمان آتشبس و همکاری آنان با صدام در جنگ و بهخصوص انجام عملیات فروغ جاویدان که در اوج بهاصطلاح تواناییهای مجاهدین از حیث نظامی و مهیا بودن شرایط سیاسی از هر لحاظ (بنا بر تحلیل آنموقع سازمان، رژیم ناتوان از بسیج نیرویی و مجبور به پذیرش آتشبس، خود به دست خود طناب دار را بر گردنش میاندازد و مردم خسته از جنگ به پیشواز ارتش آزادیبخش خواهند شتافت.) نتوانستند هیچ کاری از پیش ببرند، میخواهد واقعیت درهم شکسته و فروریختهی مجاهدین را وارونه نشان دهد و بهاصطلاح آنها را گزینهی مناسبی برای آلترناتیوی بنمایاند که فقط احتیاج به بازی گرفته شدن از سوی غرب دارند.
واقعیت این است که نیابتی، عمیقاً و با تمام گوشت و پوست و استخوان، بیاعتباری سیاسی مجاهدین را درک کرده و میداند که راهی برای ادامهی بقای آنها جز از مسیر به بازی گرفته شدن توسط بازهای امریکایی وجود ندارد.