در انبوه وبسایتهای مجاهدین خلق در سراسر شبکه جهانی اینترنت، همواره نام تشکیلات، ویترین سیاسی آن یعنی شورای ملی مقاومت و رییس جمهور به اصطلاح برگزیده آن یعنی مریم رجوی با کلید واژه دمکراسی همراه است. برای نمونه نام یکی از این وبسایتهای کذایی «ایران دمکراسی» است و تصویر لوگوی آن مزین به چهره مریم رجوی است با جملهای که مقابل نام او نوشته شده است: «دمکراسی برای ایران». نگاهی به کارنامه مجاهدین خلق در طول نیم قرن سابقه به اصطلاح مبارزاتی به ویژه تحت رهبر مسعود و مریم رجوی، روشن میکند که این تشکیلات تا چه اندازه قادر است برای مردم ایران دمکراسی به ارمغان بیاورد.
دمکراسی واژهای اساسا یونانی است که معنای آن حکومت مردم بر مردم است. در چنین حکومتی استبداد جایی ندارد. با وجود تعاریف متعدد از دموکراسى، مشارکت سیاسى شهروندان براى اتخاذ تصمیم، فرض اصلی دموکراسى است. با این وجود، در بیشتر مواقع در تعریف دموکراسى، سه اصل «آزادى»، «برابرى» و «مشارکت در اتخاذ تصمیمهاى سیاسى» ذکر مىشود. بدین ترتیب لازم است که این مفروضات بنیادین دمکراسی در مناسبات مجاهدین خلق مورد بررسی قرار گیرد.
برای بررسی عملکرد تشکیلات مجاهدین خلق، معتبرترین و دردسترسترین شواهد، شهادتهای رسمی و مستند افراد از چگونگی اداره مناسبات درونی تشکیلات مجاهدین خلق است. از آنجاییکه به دلیل فضای بسته تشکیلات مجاهدین خلق، تحقیقات آکادمیک و گزارشهای تحقیقی و مطبوعاتی انگشت شماری درباره آنچه در درون تشکیلات مجاهدین خلق میگذرد وجود دارد! عمدتا نوشتهها، خاطرات و شهادتهای اعضای جدا شده از مجاهدین خلق به دلیل تواتر زیاد قابل اعتماد هستند.
تاکنون بسیاری از اعضای جدا شده از این تشکیلات، در کتابها و مقالات بیشمار به شرح دقیق و پر جزئیات مناسبات مجاهدین خلق پرداختهاند. در میان آنها مرحوم هادی شمس حائری در کتابی که، باعنوان «بنبست انحراف» نوشت، مفصلا به «روابط غیر دمکراتیک» در تشکیلات تحت رهبری مسعود رجوی پرداخت و در چندین سرفصل گواههایی برای آن میآورد و این سوال را مطرح میکند که «چرا رجوی که این همه سنگ آزادی و دمکراسی را به سینه میزند، خود در عمل به آن پایبند نیست و از شیوههای غیردمکراتیک و شرکآمیز یعنی تهدید، فشار، شانتاژ، تطمیع، ارعاب، جاسوسی و غیره استفاده میکند؟»
مصادیقی که شمس حائری برای غیردمکراتیک بودن شیوه اداره تشکیلات مجاهدین خلق در زمان حضور خود یعنی تا پیش از سال 1370 میآورد پر شمار هستند. در اینجا خلاصهای از آنها ذکر میشود:
ضدیت با آگاهی
به نوشته شمس حائری با وجود آنکه سازمان مکانهایی به نام کتابخانه دایر کرده بوده است اما اعضا عملا اجازه کتاب خواندن نداشتند، گوش دادن به رادیو نیز پس از مدتی در پی یک دستور از بالا ممنوع شد. ممنوعیت کتاب خواندن و گوش دادن به رادیو اگرچه رسما در تشکیلات اعلام نشده بود اما شرایط چنان بود که گرفتن اطلاعات و آگاهی از هر منبعی به غیر از سران سازمان را غیر ممکن میکرد. نویسند در این باره مینویسد: «اولا وقت افراد را آن قدر با پوشالکاریهای مختلف پرکردهاند که کسی نه وقت کتاب خواندن دارد و نه وقت گوش دادن به رادیو و ثانیا خدا نکند کسی به سراغ کتابی برود از چپ و راست به او متلک می گویند. متلکها متعدد بود. اولین اتهام که عمومیتر است، اتهام بریدگی است. بعد میگویند فلانی مسئلهدار است، یک متلک رایج دیگر، انگ روشنفکری است، روشنفکر بدترین فحش است، جو عمومی قرارگاه را طوری ساختهاند که بچهها دزدکی کتاب میخوانند. مسئولان میگویند حالا وقت کتاب خواندن و تئوری نیست، وقت عمل است…»
جستجوی اطلاعات از منابع بیرون از تشکیلات به معنای آن است که فرد «هنوز خود را کاملا به سازمان نسپرده است». فرد آگاه و مطلع، همواره درباره مسائل نظری دارد و همین باعث میشود تبعیت از رهبری مطلق رجویها خدشهدار شود. بنابراین چنان که شمس حائری مینویسد برای مسعود و مریم رجوی، «تحریم آگاهی» یکی از شرایط مبارزه است.
امروز که عصر فوران اطلاعات است و وسایل ارتباط جمعی بیشمار و بسیار در دسترس هستند، اعضای مجاهدین خلق همانند گذشته کماکان در انزوای اطلاعاتی هستند و اطلاعات گزینشی را تنها از فیلتر تشکیلات دریافت میکنند. به گواه افرادی که اخیرا در آلبانی از تشکیلات جدا شدهاند، آنها تا پیش از خروج از تشکیلات شیوه استفاده از یک تلفن همراه ساده را نمیدانستند.
سانسور
چنان که شمس حائری می نویسد در تشکیلات مجاهدین خلق «همه چیز مشمول سانسور میشود»، از مسائل عادی و روزمره تا اخبار سیاسی و اجتماعی از سراسر جهان و حتی سخنرانیهای شخص مسعود رجوی اگر گافی در آن بود، برای دفعات بعدی که برای اعضا پخش میشد، سانسور میشد. هر متنی که از بیرون به درون سازمان یا برعکس فرستاده میشد، زخمی تیغ سانسور میشد. صد البته که این موضوع مربوط به زمانی است که اعضا دست کم اجازه داشتند به خانواده های خود نامه بنویسند. شمس حائری در این باره مینویسد: «نمونه های زیادی وجود دارند که اعضا برای خود نامه نوشته و به سازمان میدهند تا برای ایران پست کند اما سازمان نامه بچه ها را از بین برده و با انشای خودش نامه دیگری برای خانواده آنها نوشته و به ایران پست میکند… وقتی بچههای خردسال را به اردن فرستادند تا آنها را به کشورهای اروپایی تبعید کنند بسیاری از اطفال برای پدران و مادران خود نامه نوشتند، این نامهها توسط مسئولان کمپ اردن مطالعه میشدند و اگر عواطف والدین تحریک میشدند به صاحبانش نمیرسید.»
شمس حائری نمونههای مختلفی از سانسور و دخل و تصرف در روابط خانوادگی در تشکیلات مجاهدین خلق عنوان میکند که برخی بسیار متاثر کننده هستند. برای نمونه خواهر و برادری که در تشکیلات عضو و در یک پایگاه ساکن هستند همواره در واحدهای جداگانه نگهداری میشوند و برای دیدارهای کوتاه با یکدیگر با موانع تشکیلاتی بسیار مواجه هستند که عملا دیدارها را به سالی یک بار کاهش میدهد. هر شیئ که یادآور خاطرات یک کودک از پدر و مادرش بود باید از او سلب میشد: « مثلا یک طفل شدیدا به عروسک یا فلان یادگاری که مادرش به او داده بود، علاقه داشت و همیشه آن را به قلبش میچسباند، اما مربی با دعوا و کتک آن یادگار را از او میگرفت و آن را مخفی میکرد و بسیاری از عکسهای بچهها را که مادران هنگام وداع به آنها داده بودند، گرفتند و از بین بردند.»
منع رفت و آمد
بر اساس نوشته های شمس حائری در کمپ اشرف در عراق، « هر لشکر کادر بستهای بود که هیچ کس نمیبایست از آن بیرون آمده و سری به لشگر دیگر بزند». رفت و آمد میان لشگرها به مجازات دستگیر شدن میانجامید. چنان که هنوز هم در کمپ اشرف سه در آلبانی رفت و آمد میان واحدها زیرنظارت و کنترل شدید مسئولان انجام میشود.
برچسب محفل گرایی
یکی از رایج ترین اتهامات برای مجازات اعضا در تشکیلات مجاهدین خلق، محفل گرایی است. به نوشته شمس حائری «احوالپرسیهای دو نفره دوستان، صحبت های معمولی بچهها با هم و تجمع آنها در آسایشگاهها و گفت و شنود و خندیدن و شوخی کردن و قدم زدن دو نفره یا سه نفره در خیابانهای قرارگاه… عنوان محفل گرایی به خود گرفته و شدید سرکوب میشد.»
در تشکیلات مجاهدین خلق ، انس و الفت و صمیمیت بین دو دوست معنی ندارد چرا که در این صورت افراد چنان که شمس حائری مینویسد «افراد همراز هم میشوند و ممکن است دیگر علیه هم گزارش ننویسند چون به هم اعتماد پیدا میکنند و سازمان از این اعتماد میترسد».
پرونده سازی
گزارشهای مفصل خود انتقادی که نوشتن آن سالهاست در تشکیلات مرسوم و اجباری است، اهرم دیگری برای منکوب کردن اعضای مجاهدین خلق و پیشگیری از انتقادات و اعتراضات احتمالی علیه تشکیلات است. شمس حائری در این باره مینویسد: « این شیوه رذیلانه جمع آوری مدرک و پرونده سازی؛ تحت عنوان انتقاد و انتقاد از خود به کار گرفته میشود». او در ادامه مینویسد که این گزارشها وسیلهای شده است برای ارعاب! چرا که باعث میشود «افراد از ترس افشای نقاط ضعفشان توسط سازمان تن به هر کاری بدهند».
بنظر میرسد که روند خود انتقادی در تشکیلات شکلی بیمارگونه دارد. شمس حائری درباره نشستهای خود انتقادی موسوم به «نشستهای انقلاب»، مینویسد: « بچهها فجایع و اعمال عجیب و غریبی را جلو جمع اعلام میکنند و سر و روی خود را چاقو میکشند. در این نشستها حالت جنون به همگی دست میدهد، یکی صورتش را پاره میکند یکی دستش را محکم روی میز میزند و میشکند…»
جاسوس پروری
درنتیجه فضای ناشی از گزارش دهی، انتقاد، انزوا و سرکوب، در مناسبات تشکیلات، افراد هرکدام تبدیل به جاسوسی بالقوه علیه همرزمان خود میشوند. در زمانهای که هنوز خانوادهها در تشکیلات کنار هم زندگی میکردند –پیش از انقلاب ایدئولوژیک– جاسوسی حتی در نظام خانواده نیز رسوخ کرده بود، شمس حائری مینویسد: «زن از شوهر و شوهر از زن و خواهر از برادر گزارش تهیه کرده و به مسئول خود میدهند». او معتقد است که شیوه رفتار سران تشکیلات منجر به تربیت دوگانه و ریاکاری میشود و زمینه مزدوری برای افراد فراهم میکند و عایدی اصلی سران سازمان از این جاسوس پروری شناختن و سرکوب ناراضیان و منتقدان است. به نوشته نویسنده، « حرف زدن بسیار مشکل است و افراد حتما باید طرف خود را بشناسند و مطمئن باشند که اهل گزارش رد کردن نیست تا بتوانند راحت صحبت کنند». همچنین سازمان همواره تلاش کرده است که برای اعضا قدرت اطلاعاتی خود را «فوق العاده و اسرارآمیز» جلوه دهد و اعضا را مرعوب خود کند.
بدین ترتیب واضح است که در مناسبات درونی مجاهدین خلق، حکومت اعضا، حق تصمیمگیری برای امور سازمان، آزادی و برابری، جایی نداشته است. شمس حائری که خود از اعضای با سابقه سازمان بود که آرمانشان تعالی انسان، عشق و آزادی بود، معتقد است که مسعود رجوی «خیانت بزرگی» به اعضای خود کرد که تلاش کرد «با شعارهایی گول زننده، انسانهای ارزشمند و دستچین شده جامعه» را تبدیل به « موجوداتی زبون و خوار و منفعل» کند.
طبیعتا، هادی شمس حائری تا زمان مرگ در سال 1391، از سوی تشکیلات مجاهدین خلق «مزدور جمهوری اسلامی» خوانده میشد. او این اتهام را در کتاب خود در یک جمله پیش بینی میکند و بیان میکند که مسعود رجوی در نشستها میگفت: «هر کس علیه سازمان افشاگری کند همدست رژیم است». بدیهی است که در سالهای اخیر که علیرغم همه محدودیتهایی که سران تشکیلات بر اعضا اعمال میکنند، روند جدا شدن افراد از کمپ اشرف سه شدت گرفته است، برچسب زنیها همچنان ادامه دارد.
مزدا پارسی