در پی برگزاری دو جلسه دادگاه رسیدگی به دادخواست 42 نفر از اعضای سابق فرقه رجوی در شعبه 55 دادگاه حقوقی و عمومی بین المللی تهران جهت رسیدگی به اتهامات علیه مسعود رجوی و سران سازمان مجاهدین خلق، رهبر فرقه یعنی مسعود رجوی طی اطلاعیه ای خواستار شناسایی افراد شاکی و شاهدان و هر آن کسی که در جریان این دادگاه دست داشته گردید.
مسعود رجوی رهبر فرقه تروریستی مجاهدین خلق طی یک فایل صوتی و یک متن نوشته شده در برگه رنگی با آرم “ارتش آزادیبخش ملی” که تصویر آن بصورت رسمی در سایت های سازمان مجاهدین خلق و تلویزیون ماهواره ایش تحت نام “سیمای آزادی” منتشر شده این خواسته تروریستی را برملا و علنی نموده است .
مسعود رجوی بسیار شتابان در خصوص این دادگاه وارد صحنه شد و بعد از تقریبا ده سال خاموشی با صدای خود فایل صوتی بیرون داد که بیانگر اهمیت این دادگاه برای او و برای فرقه اش می باشد. اثر سم موش این دادگاه به قدری سریع بود که رجوی را همان روز دادگاه، از سوراخش بیرون کشید.
رجوی خوب می فهمید که آثار و تبعات این دادگاه خیلی زود گریبانگیر وی در دادگاه های بین المللی خواهد شد وگرنه ترسی از دادگاه های داخل کشور ندارد زیرا دسترسی به او ندارند. او به خوبی فهمید که دادگاهی که در دو جلسه در تهران تشکیل شد و به شکل گسترده ای در سطح جهان منعکس گردید، در آینده ای نه چندان دور یقه او را گرفته و به پای میز محاکمه بین المللی خواهد کشانید.
دعاوی تمامی افراد خواهان (شاکیان پرونده) مستند و مستدل و قابل پیگرد در ایران و در سطح بین المللی می باشد. بی دلیل نیست که مسعود رجوی اینگونه سراسیمه وارد صحنه شد و تنها به صدور یک اطلاعیه از جانب سازمان اکتفا ننمود، زیرا حساسیت موضوع برای او بسیار بالا است .
زهر این دادگاه بقدری سریع در تار و پود رجوی جاری گشت که واکنش سریع و هیستریک وی را در برداشت. این موضوع به جد او را بی تعادل و مفتضح نمود، زیرا مسعود رجوی بسرعت فرمان شناسایی و قتل افرادی که در برگزاری این دادگاه بودند را صادر کرده و به کانون های موهوم شورشی خودش در داخل ایران دستور داده که دست به کار شده و دست اندرکاران این دادگاه را شناسایی و سپس مجازات نمایند.
از خنده دار بودن فرامین صادر شده توسط مسعود رجوی که بگذریم، یک واقعیتی در درون این واکنش های عجولانه و تهدید های ترس آلودش عیان است و آن اینکه نمی شود ذات خراب را تغییر داد. وقتی درون و باطن خراب باشد با رنگ و لعاب قابل ترمیم و تعمیر نیست.
حرفهای مسعود رجوی لگدی به تمام کارکردهای مریم رجوی بود، زیرا که او بیش از پانزده سال است که تلاش می کند تا گنده کاری های شوهر دومش را ماست مالی کرده و در ذهن تاریخ به فراموشی بسپارد. (منظور همان ترورها و قتل ها و خیانت ها و همکاری با دشمن متجاوز که تلاش می شود با نام مسعود رجوی به گور سپرده شود) ولی مسعود رجوی در یک حرکت حساب نشده و با دستپاچگی مخالفین خود را به ترور و حذف فیزیکی تهدید کرد.
باید از مریم رجوی پرسید که آن همه شعارهای مخالفت با خشونت و ترور و اعدام کجا رفت؟ البته معلوم نیست منظور از این مخالفت چه بود. آن همه شعارهای حقوق بشری و حقوق قضایی که قرار است در ایران آینده جاری و ساری شود کجا رفت؟ آن همه وعده های دروغین جامعه دمکراتیک و آزادی سخن و آزادی اندیشه و …. کجا رفت؟
بی شک آن سخنان به ظاهر زیبا جهت فریب و نیرنگ بود و کارکرد دیگری نداشت، زیرا “از کوزه همان برون تراود که در اوست”. مگر می شود که رهبر این فرقه تروریستی یک چیز بگوید و نفر بلافصل چیز دیگر؟ امکان ندارد! اغلب همه میدانند که کلمه به کلمه همه کارهای داخل تشکیلات و بیرون تشکیلات با اطلاع شخص مسعود رجوی انجام میگیرد، هر حرکتی و هر حرفی هم که مریم رجوی زده باشد قطعا ناشی از شارلاتانیزم و عوام فریبی خود مسعود رجوی بوده تا که مُهر تروریست و خائن از روی مسعود رجوی و فرقه اش برداشته شود و او بتواند باز به صحنه باز گردد و مورد استفاده اربابان قرار گیرد .
اما حرف آخر و ختم کلام: “آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت”. دوران زورگویی و زیاده خواهی های رجوی و باند تروریستی اش بسر آمده است. مردم ایران اینک نسبت به پیرامون خود آگاه هستند و نیازی به درس های ضد اخلاقی امثال رجوی را ندارند.
دعوت از یکان های شورشی برای خاموش کردن صدای مخالفین و منتقدین همان حکایت سوت زدن از ترس در تاریکی است. البته قبلا بارها و بارها به رجوی گفته بودم که “هرگز از گندم ری نخواهی خورد”. اما گوش شنوا نداشت.
بخشعلی علیزاده