سالیان سال میگذرد و ما همچنان در جستجوی معنای آزادی در فرقه رجوی میباشیم.
سازمان مجاهدین که خود را پیرو جامعه بی طبقه توحیدی میداند و شعار آزادی بیان سر میدهد، همچنان به در بند کشیدن اعضای خود ادامه میدهد.
نگاهی کوتاه به گذشته این فرقه نشان دهنده دیکتاتوریه این فرقه بیشتر از بیش بیان میکند.
آنچه که همه شاهدان بیان میکنند نشان از عدم انتقاد و آزادی بیان و پوشش در این فرقه می باشد، و در اینجا صحبت از افرادی می باشد که به طور داوطلبانه وارد یک جریان سیاسی برای مبارزه با ظلم و ستم شده اند و اکنون حتی حق حتی فکر کردن به خانواده خود را هم ندارند.
براستی چگونه و چه تحلیلی بر این اعمال و کرده های فرقه رجوی میشود کرد.
بر چه مبنای ایدئولوژیکی و یا حتی سیاسی باید افراد از دیدن عزیزان خود محروم باشند.
بر چه مبنایی زنان و مردان حق ازدواج و تشکیل خانواده را نباید داشته باشند.
با کدام اصول یک جامعه این اعمال فشارهای روحی و روانی را میتوان تفسیر کرد.
صبحت ما از یک سال و دو سال نمیباشد بلکه صحبت ما روی سالیان می باشد.
بمانند اسیران جنگی که در دست دشمن اسیر میشوند ونه راه پیش دارند و نه پس.
فرقه رجوی و سران این فرقه بدون هیچ منطق قابل درک و فهمی هزاران نفر را در بند انداخته و همچنان در بدور نگه داشتن این افراد از آزادیهای معمول انسانی سر باز میزند.
افرادی که امید خود را بر همه چیز باخته و گاها آرزوی مرگ را میکنند، زیرا که دیگر هیچ روزنه امیدی بر خود نمیبینند.
به طور مثال یکی از شاخص های دیکتاتوری در فرقه رجوی انتخاب به اصطلاح رئیسجمهور مادامالعمر این فرقه میباشد.
و این در حالیست که از اصلیترین روندهای موجود در دموکراسیهای ممتاز میتوان به وجود رقابتهای انتخاباتی عادلانه اشاره کرد.
علاوه بر این، آزادی بیان، آزادی اندیشه سیاسی و مطبوعات آزاد از دیگر ارکان اساسی دموکراسی هستند که به مردم اجازه میدهند تا با آگاهی و اطلاعات بر حسب علاقه شخصی خود رأی بدهند.
از دیدگاه تقلیل گرایی یا مینیمالیسم، دموکراسی سیستم حکومتی است که در آن شهروندان به گروهی از رهبران سیاسی حق حکومت را از طریق انتخابات دورهای اعطا میکنند. این نظریه حکومت چند تنی و پلیارشی (Polyarchy) نیز نامیده میشود و اما آنچه که ما در فرقه رجوی شاهد آن میباشیم تمامی انتخابات این فرقه اعم از انتخاب رئیسجمهور و یا مسئول اول این فرقه همه در طبقه بالای این فرقه صورت گرفته و در اتمام کار اعلام گردیده.
بحث آزاد فلسفی، پایۀ فکری پیشرفت اجتماعی و دموکراسی است. اما در دیکتاتوریهای کمونیستی، مشکل نقض آزادی، هم به نام عدالت و هم به بهای آن، برابری و صلح بود. تاریخ ثابت کرد است که هیچکدام از آرمانهای اجتماعی در دیکتاتوریها تحقق نیافته است.
و بدین ترتیب شاهد فاجعه تاریخی در فرقه رجوی میباشیم که متاسفانه هنوز به اتمام نرسیده……..
ادامه دارد…
خانم حمیرا محمدنژاد – آلمان