اکونومیست نشریه ای است که اطلاعات زیادی دارد، اکونومیست 23 فوریه،مقاله ای دارد با عنوان " پول بدهید و اپوزیسیون خود را پیدا کنید." که در آن نویسنده بیوه شدن مریم رجوی را مطرح می کند و از این رو است که مقاله اکونومیست سوال برانگیز شده است!
این مقاله نگاهی انتقادی دارد به در خواست خانم کندولیزا رایس برای اختصاص یک بودجه 75 میلیون دلاری برای پیدا کردن اپوزیسیون مطلوب آمریکا.
مقاله به موارد مصرف بودجه پیشنهادی خانم رایس در خارج هم می پردازد که قرار است 55 میلیون آن صرف رسانه های فارسی زبان ماهواره ای و 20 میلیون صرف سازمان های غیر دولتی، اتحادیه ها، گروه های حقوق بشر و دانشجویان بشود. مقاله نویس چالش اصلی در برابر طرح خانم رایس را پیدا کردن اپوزیسیون مطلوب آمریکا میداند و یادآوری میکند اپوزیسیون داخل فاقد یک نلسون ماندلاست و اپوزیسیون خارج حتی یک احمد چلبی، کاندید مطلوب نومحافظه کاران را ندارد. اکونومیست البته یادآوری می کند هرچند با همه امیدی که آمریکا به چلبی بسته بود، معلوم شد در داخل عراق حمایتی ندارد.
اکونومیست تاکید می کند حتی اگر تصور کنید پول آن ها را متحد می کند، باز اعتبار آن ها زیر سوال است. مثلا رضا پهلوی که در ایران کمتر حرفی از او هست. و سپس در باره مجاهدین می نویسد:
"مجاهدین خلق ایران که طی جنگ ایران و عراق در دهه 80 در کنار صدام حسین قرار گرفتند و در ایالات متحده و اروپا به عنوان یک سازمان تروریست شناخته می شوند، عمیقا مورد تنفر مردم ایران قرار دارند، زیرا میلیون ها ایرانی بستگان خود را در جنگ از دست داده اند. این گروه یک کیش شخصیت حول مریم رجوی، همسر [ احتمالا بیوه ] رهبر تمام عمر آن ایجاد کرده است. در آمریکا و اروپا گرایش روز افزونی به برداشتن عنوان تروریست از سازمان مجاهدین وجود دارد، چون افشای چندین سایت هسته ای که رژیم طی سال ها مخفی کرده بود به آن نسبت داده شده است. "
این پاراگراف است که سوال ایجاد کرده است. [احتمالا بیوه؟] چرا؟ آیا اکونومیست خبرهایی دارد، یا به شایعاتی که بر اثر غیبت طولانی مسعود رجوی ایجاد شده متکی است. اگر دومی باشد، که مسوولیت همانقدر بر عهده شایعه آفرینان است که بر گردن دامن زنندگان به کیش شخصیت و ابهام آفرینی های آن و اگر خبر متکی بر اطلاعات باشد که باید پرسید چرا ابهام آفرینی؟
به هر حال باید منتظر واکنش مجاهدین به ادعای با قید احتیاط اکونومیست ماند.
*
نظر یکی از خوانندگان که در پی نوشت این مقاله آمده جالب توجه است:
در مورد تردیدی که نشریه انگلیسی در مورد زنده بودن مسعود رجوی ایجاد کره، باید موضوع را به شکل یک احتمال مطرح کرد و بعد به سوالاتی که این احتمال در پی می آورد فکر کرد و پاسخ آن را پیدا کرد. البته سازمان مجاهدین هم ممکن است جوابی بدهند یا ندهند. اگر جواب دادند باید جوابشان را بررسی کرد که منطقی و قابل قبول است یا نه. اگر جواب نداند بی راهه رفتن نخواهد بود که بپذیریم آن اتفاق، یعنی از میان رفتن مسعود رجوی احتمالا در بمباران های پایگاههای مجاهدین در حدود نیمه آوریل 2003 بعد از اشغال بغداد در 9 آوریل توسط آمریکا اتفاق افتاده است. حال فرض را بر این بگذاریم که این اتفاق افتاده است. سوال این است که مجاهدین و آمریکا، چرا باید آن را پنهان بکنند و چه نفعی در این میان داشته اند. در مورد مجاهدین مساله روشن است. اگر کشته شدن مسعود رجوی، رهبری که جایگاهی در حد یک رهبر کاریزمات داشت و سازمان مجاهدین خلق ایران را به سربازان و مریدان خودش تبدیل کرد، و شعار ایران رجوی رجوی ایران را جای آرمان آنان برای مبارزه علیه استثمار و ستم قرار داد، اعلام می شد، چه چیزی برای سازمان باقی میماند و چگونه رهبران مجاهدین می توانستند افراد را در اشرف و هوادران پراکنده در کشورهای مختلف را کنترل کنند و منسجم نگهدارند. اما آمریکا حتما می داند رجوی کجاست و بر سر او چه آمده است. و سئوال این است که آمریکا چه نفعی در پنهان کردن کشته شدن مسعود رجوی دارد. نفع آمریکا این است که اولا خبر کشته شدن رجوی هدیه بسیار بزرگی است به رژیم بدون این که در برابر آن آمریکا چیزی دریافت کند، در ثانی اعلام خبر آن ممکن بود کنترل مجاهدین مستقر در عراق را که با مرگ رجوی در ناامیدی و بی آیندگی غوطه ور می شدند با وضعیت بسیار مشکل روبه رو کند، به این معنی که مریدان متعصب رجوی ممکن بود دست به کارهای نظیر خودکشی و خودسوزی و یا شورش و آشوب در اشرف بزنند که دردسر بیهوده یی برای آمریکا می بود بنابر این اگر این اتفاق افتاده باشد، نفع آمریکا هم در این بوده که لااقل برای مدتی آن راپنهان کند. در ضمن نباید فراموش کرد که اعتبار مریم رجوی در سازمان مجاهدین کلا از آن جا سرچشمه گرفت که او از همسرش طلاق گرفت و همسر مسعود رجوی شد و داوطلبانه هویت خودش را به عنوان مریم عضدانلو، هویتی که زمانی که همسر مهدی ابریشمچی بود از دست داد. یعنی با ناپدید شدن مسعود رجوی او هم دیگر اعتبار و وزن تعیین کننده یی در سازمان مجاهدین نمی تواند داشته باشد. به هر حال اگر مسعود رجوی زنده هم باشد، با این روشی که انتخاب کرده که ناشی از تکبر و ناراستی با مردم ایران است، خود به خود، بودنش با نبودنش یکی شده است.
برداشت از مقاله ی "چرا بیوه؟" از سایت روشنگری