اوجگیری بحران بود و نبود باند رجوی
ایراندیدبان
پس از درج مقالهی مجاهدین، سیاسی یا نظامی که مبتنی بر آگاهی از وضعیت فعلی درون تشکیلات اروپایی مجاهدین و فضای به تدریج حاکم شونده بر اردوگاه اشرف به رشتهی تحریر درآمد، بخشی از مباحث بهشدت رایج در میان اعضاء، سمپاتها و هواداران گروه تروریستی مجاهدین، که بر سر خروج از عراق، انتخاب مشی سیاسی و… مطرح است، بیرونی شده و پچپچهای در خفا را علنی نموده است.
آنچه منابع نزدیک به شورا در پاریس اعتقاد دارند این است که انباشت سرخوردگیها و اطلاعات کسب شده توسط مجاهدین مبنی بر جدیت دولت عراق برای اخراج آنان و موافقت امریکا با این تصمیم، باعث تشدید تردیدها و اما و اگرهای فراوان دربارهی وضعیت مجاهدین در عراق شده و بسیاری را واداشته است تا به آنان توصیه کنند قبل از دیر شدن کاری انجام دهند که به نجات آنان بیانجامد.
یکی از مقالاتی که اشارهای تلویحی به اینگونه مباحث دارد، مقالهای به قلم علی قاسمی است که در سایتهای تابعهی مجاهدین به اسم بقای رژیم آخوندهای بنیادگرا در ترک مجاهدین از شهر اشرف است درج گردیده و نویسنده در ضمن آن از هواداران این گروه خواسته است به بحث پایان بخشیدن به خط تروریستی و انتقاد از گذشته که زیر عنوان خروج از عراق و اردوگاه اشرف مطرح میگردد پایان دهند و مینویسد:
« پس از چند ماه اخوندها که از مجاهدین بی سلاح هم وحشت داشتند توسط آن شورای باصطلاح حکومتی خود بسرکردگی مزدور باقر حکیم حکم حکومتی مبنی بر اخراج و استرداد مجاهدین صادر کردند اما این هم نشد و اشرف پا برجا و پر اقتدار برجا ماند.اما یادم هست که دوستانی از سر دلسوزی می گفتند که خوب است برای سلامتی مجاهدین آنها را که در اشرف گردآوری شده اند و تحت حفاظت هستند فورا از عراق خارج کنیم تا به اروپا بیایند.
اما مجاهدین و تعدادی از دوستان دیگر در کمال سنگدلی می خواستند که مجاهدین حتی اگر تا آخرین نفرشان هم کشته شوند در عراق بمانند.
ما باید هشیار باشیم که از سر دلسوزیهای کودکانه در دام خواست آخوندها مبنی بر ترک مجاهدین از عراق نیافتیم.
بجای اینگونه دلسوزاندن ها بیاییم کمی هم بیاندیشیم که اگر مجاهدین از عراق خارج شوند سرنوشت ایران و ایرانی و چه بسا که بشریت با این اخوندها و ادامه ناگزیر حکومتشان چه خواهد شد؟
بجای اینکه بدام خواستهای آخوندها بیافتیم از هیچ کمکی برای گرفتن حق پناهندگی مجاهدین در عراق کوتاهی نکنیم و در تحصن خانواده ها و دوستداران واقعی مجاهدین در ژنو شرکت کنیم.
بنظر من لازم نیست کسی دلش برای جان مجاهدین بسوزد و از اینرو خواستار خروج آنان از عراق شود و ناخواسته بدام ارتجاع و عوامفریبیهای او بیافتد.بلکه باید از هر طریق ممکن راه را برایشان در ماندن در اشرف و تسلیح مجدد باز کرد.
این نیاز ماست برای سر پا نگاهداشتن این سد و سنگر.چرا که اگر سد بشکند همه را آب خواهد برد و دیگر آنزمان بر روی آب و در حال قرق شده بشریت نمی شود گفت که تقصیر تو بود یا من.پس باید علاج واقعه را قبل از وقوع کرد و دست بکار شد و از حرفهای انحرافی و مقالات انحرافی در سایتها و محافل سیاسی ایرانی و خارجی پرهیز کرد و دیگران را نیز از این انحراف پرهیز داد. »
در دیگر مقالهای که در سایت دیدگاه به قلم امرالله ابراهیمی آمده، نویسنده در اینباره نوشته است:
« حال اینجا یك سئوال مطرح است كه اصلا اخراج مجاهدین خلق از عراق كه جانیان حاكم بر ایران اینهمه وقت ، هزینه ، مزدور صرف آن كردند و می كنند ، حتی اگر تحقق یابد به سود پسمانده های رژیم و مزدوران شان تمام می شود یا به ضررشان؟ بی تردید به ضررشان تمام خواهد شد. چرا كه ما می بینیم بخش خارج كشوری مجاهدین به چند دلیل خطر جدی تری برای جانیان حاكم بر ایرانند. دستشان برای فعالیت باز تر است. هر روز شاهد ملاقات های آنها با سران كشور ها هستیم كه مردم ، سران و پارلمانتر های كشورهای اروپایی و امریكایی را تا آنجایی تحت تاثیر قرار داده كه درصد قابل توجهی از مجاهدین حمایت می كنند. ضربه سیاسی آنها نه تنها از ضربه نظامی كمتر نیست بلكه به مراتب بیشتر است. توجه جهانیان ، ایرانی های داخل و خارج كشور و حتی مردم عادی عراق به آنها در این چند سال بیشتر شده است و با آمدن سه – چهار هزار مجاهد مستقر در عراق به اروپا و امریكا این افشاگری ، فعالیت و توجه را صد چندان بیشتر خواهد شد. »
جمشید پیمان بختیارچی سابق و هوادار امروزی مجاهدین در مخالفت با این نظریه چنین مینویسد:
« درست است که مجاهدین در هر کجا که باشند مبارزه ی خود را برای تحقق آزادی و دموکراسی به پیش میبرند اما حضور آنها در شهر اشرف به عنوان نقطه ی امید همه ی ضد بنیادگرایان جهان ، ضرورتیست که ناد یده گرفتنش ، بدون تردید در دراز مدت و در اینده لطمات جبران ناپذیری بر جبهه ی ضد بنیادگرائی وارد می آورد. »
و گشتاپوی اشرف، لاعلاج برای کنترل کردن چنین بحثی که تمامیت آن را به لرزه در میآورد و ناشی از فوران سرخوردگیها و سردرگمیها است در اولین واکنش به بیرونی شدن چنین مباحثی که در دو ماه اخیر اوج گرفته است، با درج مقالهای به نام سیدصبا حسینی، خط جلوگیری از ورود نیروها به این موضوع را مطرح میسازد و بار دیگر خط سرخ مجاهدین را متذکر شده و در تلاشی عبث، در صدد روحیه دادن و فائق آمدن بر نگرانیها با اتخاذ ژستهای پوشالی و توخالی بر آمده و با حرافی و فرمالیسم و با فریبکاری اصل موضوع را دور زده و میگوید:
« شما می توانید اتهامات آخوندی ساخته زیادی در دستگاه شیطان سازی رژیم و تبلیغات علیه مجاهدین را طی 28 سال گذشته مشاهده کنید الا یک اتهام وآنهم ادعای تسلیم شدن وشکست مجاهدین در برابر آخوندهاست…آخوندها حواسشان هست که در هر زمینه ای می توانند ادعا های توخالی بکنند و طرف های مقابل خود را شکست خورده ونابوده شده ویا در شرف نابودی و فروپاشی و حذف شدن از روی نقشه کره زمین و….قلمداد کنند، الا در یک موضوع؟! آنهم تسلیم وشکست مجاهدین ومقاومت ملت ایران در برابر رژیم ولایت فقیه است؟!.
اما انصافا بدور از هر گونه تعصب ویا ذهنی گرائی ، اینکه می گوئیم رژیم آرزوی نابودی مجاهدین ومقاومت ایران را بگور خواهد برد امری در چهارچوب جنگ روانی ویا تهییجی علیه آخوندها است؟ یا نه واقعا پایه های مادی و دلیل مشخص هم برای آن داریم؟…مقاومت امروز مجاهدین نه محصول شرایط مقطع کنونی بلکه امتداد قانونمند و منطقی همان استراتژی و خطوط ( امروز به ثمر رسیده ای) است که از 30 خرداد سال شصت در مصاف با رژیم بمرحله اجرا در آمد. جائی که این مقاومت بطور جدی وهمه جانبه در معرض تضاد بود ونبود سیاسی واستراتژیک ، استقلال وآزادیخواهی و…قرار گرفت نقطه رفتن ویا نرفتن به فروغ جاویدان بود.
ما اکنون با رو آمدن وتثبیت هر چه بیشتر مجاهدین ومقاومت ایران واهمیت وقدر و شأن وصحت مواضع و استراتژی مقاومت که از همان آغاز شروع کارزار سیاسی علیه آخوندها برگزیده، مواجه می باشیم. لذا امروزه هر چه رژیم وایادی استیجاری و یا استخدامی آن علیه مقاومت ملت ایران فرافکنی می کنند فقط وفقط از دردها وبن بست ناعلاج نظام آخوندی سرچشمه می گیرد. »
شک و تردیدها و راهکارهایی که برای خروج از بنبست عراق به مجاهدین توصیه میشود و مخالفت آشکار بقایای رجوی با آن حاکی از آن است که مجاهدین مسلح به تجهیزات نظامی، در عراق و توسط صدام متولد شدند و همانجا دفن خواهند شد.
تنها راه مجاهدین برای خروج از این بحران، انتقاد صریح و بیپرده از مواضع بیست سال گذشته، اعتراف به جنایات و در اختیار قرار دادن رجوی برای محاکمه به جرم جنایت علیه بشریت میباشد و لاغیر!