ماه های خرداد و تیر سرفصل مهمی در تاریخ جنگ های مجاهدین خلق به حساب می آید. روزهایی که خشونت از اذهان و زبان به خیابان آمد و به انواع انفجار و انتحار انجامید.
مجاهدین خلق در ایران قبل از این که سلاح به دست بگیرند متاسفانه کار سیاسی و حزبی را تجربه نکردند. آنان از ابتدا، قبل از این که خرداد و تیر و شهریوری در کار باشد، متولد سال و ماه و روز خشونت بودند. خشونتی که در آن ایام، زبان رایج بسیاری از دیکتاتورها و جنبش های اجتماعی بود. خشونتی که اعتبار می آورد و نیرو جذب می کرد. به همین جهت، آرم و پرچم مجاهدین خلق نشان سلاح به همراه داشت و در ایدئولوژی نیز برای نیل به هدف، راهی به جز خشونت باقی نبود. مجاهدین خلق، طی بازه زمانی نیم قرن، در بسیاری از نقاط جهان به ویژه ایران و عراق و اروپا، علیه مخالفین و منتقدین خود اعمال خشونت کرده اند.
امروز اما بیش از نیم قرن از تولدشان گذشته است. دنیا و مردمش تغییر کرده اند. سلاح گرچه هنوز هم یک وسیله دفاعی و تهاجمی باقی مانده است اما قلم جایگاه بیشتری برای خود باز کرده به طوری که عامه مردم به این باور رسیده اند، این قلم است که نویسندگان و خوانندگان و شنوندگان را تغییر داده است.
مجاهدین خلق در ابتدا و اواسط حرکت شان، برای تیز و برنده کردن سلاح، قلم را نفی و مذمت می کردند. آنان در ابتدا و اواسط کار، ضمن استفاده متضاد از قلم، همچنین قلم را به عنوان وسیله افشاگری و باجگیری، به چالش می طلبیدند. اگرچه آنان از یک طرف جهت تیز کردن سلاح، دشمن قلم و هنر بودند اما در ابعاد سیاسی و تبلیغی و داخلی و توجیه خطوط سیاسی و ایدئولوژیک و نظامی، چاره ای جز استفاده از قلم، نداشتند. قلم، یا بایست می شکست و یا بایست در خدمت سلاح می بود. قلم اگرچه در ابتدا در خدمت سلاح به کار حقیرانه و خفت بارش ادامه داد، در انتها، این قلم بود که جایگاه بیشتری باز کرد و به مثابه سلاح عمل کرد.
میرزابنویسان و قلم به مزدان داخلی و خارجی، از قلم به مثابه سلاح و در تقدیس خشونت استفاده کردند. قلم، در خدمت خشونت و جنگ و ترور و سیاه نمایی و ایران هراسی و فرقه گرایی و شماتت منتقدین و مذمت خانواده ها و در راستای نفی آزادی به کار گرفته شد. قلم در مناسبات داخلی، در راستای اعتراف و مچگیری و تخریب و پرونده سازی و تشویق و ترغیب نیروها به کشتن و کشته شدن، به کار گرفته شد. قلم دوگانه سوز شد. اگرچه رهبران مجاهدین از قلم علیه دیگران استفاده می کردند اما از خطرات و پتانسیل قلم واقف بودند تا جایی که از خدا و پیغمبر نمی ترسیدند بلکه از قلم و قلم نافرمان می ترسیدند که اگر روزی و روزگاری قلم برگردد و نافرمانی و افشاگری پیشه کند، بیت العنکبوت سست دروغ و فریب و ترور را ویران می کند. آن ها در بدبینی نسبت به قلم، اعتقاد دارند که اگر قلم به سود ما نباشد، یعنی دارد زمینه خشونت علیه ما را فراهم می کند.
با این وجود، مجاهدین خلق در مناسبات بیرونی و داخلی ناچار به استفاده از قلم بودند اگرچه به جد با ماهیت و جنس روشنگری قلم و رسالت آزادی در ستیز و دشمنی بودند. عراقی ها، در خصوص مجاهدین می گفتند که آنان نیرویی هستند که در طی روز در حال نوشتن هستند و هنگام شب، نوشته را می سوزانند. در مناسبات مجاهدین، نوشته ها را ملاط می گویند و ملاط های مهم را شبانه آتش می زنند. در مناسبات داخلی، آنها جز در موارد مسایل تشکیلاتی و ایدئولوژیک و جاسوسی و اعتراف، در موارد دیگر اجازه نوشتن ندارند همان طور که به جز موارد بولتن های داخلی، اجازه مطالعه از هر نوع و مدلش را ندارند. در اصل، نوشتن و خواندن و مطالعه و اندیشه، ممنوع است.
مسعود عدل، که یکی از فرماندهان پیشمرگه مجاهدین خلق در کردستان بود به نیروهایش می گفت، بار کوله هایتان را سبک کنید و سلاح را تنها در دست بگیرید، گرفتن سلاح در ذهن سم است.
شاید، همین ایده و تفاوت سلاح در دست و ذهن، از جانب مسعود عدل بود که رهبری مجاهدین ابتدا وی را از مسئولیت و فرماندهی نیروها برکنار کرد و سپس مسعود عدل را در مقام سرباز صفر، به جنگ فروغ جاویدان فرستاد تا برود و برنگردد.
مجاهدین خلق در راستای مبارزه علیه حکومت شاه، جمهوری اسلامی، اکراد کردستان و مقابل عدالت و قانون در فرانسه، از ماکزیموم ظرفیت های خشونت و خشونت کور و انتحار و خودسوزی استفاده کردند. ولی هر چه زمان می گذرد ماهیت خشونت و کم و کیف خشونت آنان تغییر می کند و هم اکنون در خیابان های اروپا حمله و تهاجم به منتقدین و آزادیخواهان را در دستور کار دارند. زمان انتحار و تخریب و خودسوزی سپری شده است. قرارگاه اشرف که پایگاه استراتژیک خشونت آنان و نیروهای آمریکایی از آن حمایت می کردند دیروز یکشنبه ششم تیرماه محل اجتماع و رژه نیروهای حشدالشعبی و مخالفین آمریکا، شد.
آیا آنان در مسیر زمان، دچار استحاله شده و خشونت های امروزشان با خشونت های چند دهه قبل فرق کرده است؟ آیا قلم و استفاده از قلم توفیق اجباری شده است تا به قول مسعود عدل، خشونت طلب تنها سلاح را در دست بگیرد و سلاح ذهن را زمین بگذارد؟ آیا عدم کارایی خشونت آنان را به تجدید نظر و جمع بندی جدید رسانده است؟ آیا زمان و مکان در آن ها و غلظت خشونت شان تاثیر گذاشته است؟ آیا آنها در مقابل خشونت از خود دفاع می کردند و در ماهیت خشونت طلب نبودند؟ آیا خشونت مجاهدین خلق که در ایدئولوژی و پرچم شان حک و برجسته شده تاکتیکی و جنبه دفاعی داشته است؟ آیا ابزار و انگیزه خشونت را از دست داده اند؟ آیا اربابان آنان را از خشونت های افراطی منع کرده اند؟ آیا از بی چادری خانه نشین شده اند؟ آیا گربه گوشه دیوار عابد و زاهد شده است و آیاهای دیگر؟
در مسیر زمان، هر پدیده در بن بستی که ظاهراً لاتغییر به نظر می رسد برای برون رفت و حیات مجدد ناچار به تغییر از درون است وگرنه مثل همه آن هایی که در زمان فنا شده و به زباله دان تاریخ سپرده شدند از دور تکامل خارج خواهد شد به ویژه جریانی که در مصاف با آزادی، بخواهد مایه حیات را به چالش بطلبد، قبل از همه از درون سپس در بیرون نیز به قهقرا خواهد رفت.
مهدی خوشحال