در آستانه فرارسیدن 8 مارس روز جهانی زن به همت انجمن نجات و حضور خانواده های عضو این انجمن نشستی در روز جمعه 11 اسفند ماه در تالار اجتماعات کتابخانه مرکزی شهرداری اصفهان برگزار شد. موضوع این نشست بررسی نقش زن در مناسبات فرقه ای و سازمان مجاهدین خلق بود. در این نشست شماری از زنان جداشده از سازمان مجاهدین حضور و در رابطه با موقعیت زنان در سازمان و مشخصا انقلاب ایدئولوژیک سخن گفتند. خانم مرضیه قرصی، حورا شالچی، خانم صدری، و آقایان آرش رضایی و ابراهیم خدابنده میهمانان و سخنرانان این نشست بودند. نشست با قرائت آیاتی از قرآن مجید آغاز شد. خانم ربیعی از اعضای انجمن نجات تهران ضمن خوش آمدگویی به خانواده های انجمن نجات که از سراسر ایران حاضر شده بودند، برنامه های نشست را اعلام نمود. در بخش اول برنامه محسن هاشمی مسئول دفتر استان اصفهان ضمن خوش آمد گویی و گرامیداشت روز جهانی زن درباره ضرورت وجودی انجمن نجات سخنانی ایراد کرد. ایشان با اشاره به سبقه فعالیت های این انجمن و دستاوردهای آن طی سالهای فعالیت تاکید کرد این تشکل بدون وجود و اهتمام خانواده ها اساسا فاقد هویت است. هاشمی با اشاره به اهداف غیر سیاسی انجمن تاکید کرد:
"مطالبات ما سیاسی نیست. تنها خواسته ما از نهادهای حقوق بشری و بین المللی آزادی فرزندانمان از اسارت فرقه مجاهدین است."
پس از سخنان هاشمی بار دیگر خانم ربیعی رئوس برنامه های نشست را مطرح کردند. شش عنوان؛
سوء استفاده از زنان در سازمان مجاهدین
متلاشی نمودن خانواده در سازمان
ازدواج های اجباری در انقلاب ایدئولوژیک
طلاق های اجباری در انقلاب ایدئولوژیک
ارتقاء زنان در سازمان
چرا زنان و دختران به نسبت مردان کمتر از سازمان جدا می شوند
موضوعات نشست را تشکیل می دادند. خانم ربیعی با ارائه آماری از وضعیت زنان در ایران در خصوص اشتغال، رشد قابل ملاحظه و بالای 60 درصدی دانشجویان دختر و تغییر محسوس مناسبات اجتماعی و نقش فزاینده زنان در اداره جامعه، خطاب به خانواده ها تاکید کرد در ملاقات با فرزندان خود در انتقال این تحولات و اطلاعات اهتمام کنند. او در عین حال به بررسی دلایل امتناع جداشدن دختران از سازمان اشاره کرد و تاکید کرد سنت های بعضا اشتباه در خانواده ها و ذهنیت فرزندان ما از نقش و موقعیت دختران یکی از دلایل امتناع بازگشت زنان و دختران از سازمان است. وی تاکید کرد زدودن این ذهنیت از فرزندانمان و بخصوص دختران نقش تعیین کننده ای در جداشدن آنها از سازمان ایفا خواهد کرد. او به روحیه حساس و ظریف و شکننده زنان و دختران اشاره کرد و بر این معنی تاکید کرد که این وجه شخصیتی در تقابل با سنت های غلط مانع از بازگشت این قشر از اسرا فرقه می شود.
مرضیه قرصی به عنوان اولین سخنران این نشست سخنان خود را با ذکر مختصری از پروسه جذب و جدایی خود از سازمان آغاز کرد. او در رابطه با زمان عضویت و وابستگی به سازمان گفت؛
"از اول فروردین سال 76 به همراه شوهر و نوزادم عازم عراق شدیم و در اردیبهشت سال 85 نیز از سازمان جدا شدم."
وی در خصوص وضعیت شوهرش اظهار داشت، او وقتی تصمیم به خروج از سازمان گرفت مجاهدین شرط خروج را انجام عملیات نظامی در ایران قید کردند و او در عملیات تروریستی داخل ایران کشته شد. قرصی تاکید کرد سازمان تا مدتها او را از این اتفاق بی خبر گذاشته بود. قرصی درباره نحوه خروج از سازمان تاکید کرد چندین بار تصمیم به جدایی گرفتم اما هربار مجاهدین به بهانه ای مانع از خروج من شدند. قرصی در بخشی از سخنانش درباره ترفندهای مجاهدین برای ممانعت از خروج اعضاء از اشرف سخن گفت. او مدعی شد سازمان با تیره نمایی از ایران و تیف و پخش شایعاتی مبنی بر ناامنی، سوء تغذیه و شکنجه در تیف مانع از خروج افراد می شوند. او درباره وضعیت فرزندش گفت:
"در بدو ورود به اشرف سازمان از ما خواست تا از یکدیگر جدا شده و فرزندمان را به هواداران سازمان در اروپا بسپاریم اما ما مخالفت کرده و او را به ایران نزد بستگان خود فرستادیم."
او تاکید کرد در آخرین روزهای اقامتش در اشرف فهیمه اروانی ساعتها برای ممانعت از خروج او نشست توجیهی گذاشته و ادعا کرده است حاضر است فرزندش را از ایران به اشرف آورده تا در کنار او زندگی کند.
ابراهیم خدابنده به عنوان دومین سخنران نشست سخنان خود را با مقایسه نقش زنان در سازمان و فرقه ها آغاز کرد. او با اشاره به کتاب در دست ترجمه خود (فرقه ها در میان ما) درباره فرقه ها گفت:
"سازمان مجاهدین خلق بر اساس تعابیر جامعه شناسانه به عنوان یک فرقه شناخته می شود و برای بررسی هر مقوله ای در سازمان باید در چارچوب یک فرقه آن را مورد بررسی قرار بدهیم. بنابراین برای بررسی نقش زن در سازمان ابتدا باید تعابیر فرقه ای از زن را مورد توجه قرار بدهیم."
او با توجه به اهمیت نقش فرقه ها در پنجاه سال اخیر در اروپا و مطالعات دامنه دار و گسترده درباره آنها گفت:
"در این بررسی شباهت های زیادی میان ساختارهای فرقه ای و سازمان مجاهدین می توان پیدا کرد به گونه ای که انگار سازمان دقیقا از روی این مناسبات الگوبرداری کرده است."
وی با اشاره به ارزش انسان در فرقه بر این معنی تاکید کرد که نقش زنان در فرقه ها نیز هم وزن و اندازه تعریف فرقه ها از ارزش و اعتبار انسان است. او اضافه کرد:
"در فرقه ها ارزش و اعتبار انسان ها از میزان وفاداری و تبعیت بی چون و چرا از رهبری تعریف می شود. به میزان این وابستگی، فرد به ارزش و هویت می رسد و در غیر این صورت دستگاه ارزش گذاری او را به یک ضد ارزش تبدیل می کند. در فرقه ارزش انسانی نه به میزان توانمندی، دانش، صلاحیت و سواد و لیاقت که به میزان سرسپردگی فرد به رهبری ارزیابی می شود."
او در این خصوص که چرا زنان به نسبت، کمتر از مردان از سازمان جدا می شوند به نقش و حساسیت های خاص زنان از جمله وابستگی بیشتر زنان به غیر، عدم اعتماد به نفس کامل اشاره کرد و تاکید کرد:
"رجوی با درک این خصوصیات ظاهرا به اعمال هژمونی زنان در سازمان اقدام کرد. به این دلیل که زنان به دلیل خصلتهایی که اشاره کردم کمتر قادر به تغییر شرایط و واکنش نسبت به وضع موجود هستند. مجاهدین به دلیل وابستگی زنان به کانون خانواده اقدام به متلاشی نمودن این نهاد می کنند تا نقطه اتکای آنها را از بین ببرند. به همین دلیل مجاهدین خانواده را کانون فساد و آن را مساوی با ضد مبارزه و بریدن از سازمان تعبیر می کنند. مجاهدین نه تنها اعتقاد به نابودی خانواده دارند بلکه تلاش می کنند تا حس نفرت از این کانون را ایجاد و تشدید کنند."
وی در بخشی از سخنانش به مولفه های فرقه ای در سازمان اشاره و گفت:
"در سازمان زنان، مردان خود را ملعون خطاب می کردند و متقابلا مردان، زنان خود را عفریته. آنها پس از طلاق های اجباری حق هیچ گونه ارتباط با هم را نداشتند. به این دلیل که رهبری هیچ گونه رابطه ای را جز با خودش تاب نمی آورد."
خدابنده با مقایسه افراد فرقه با آدمهای معتاد به این معنا اشاره کرد که برای درمان این بیماران ابتدا باید به آنها تفهیم کرد که بیمار هستند، در این صورت ممکن است آنها متقاعد به درمان بشوند در غیر این صورت آنها خود را در موضع برتری نسبت به بقیه می بینند. وی در رابطه با تکنیک های مغزشویی در فرقه مجاهدین به این موضوع پرداخت که سازمان ابتدا نقطه نفرت ایجاد می کند و سپس خود را به مثابه بدیل و جایگزین به فرد تحمیل می کند. او در بخشی از اظهاراتش در این خصوص که چرا اسیران فرقه مجاهدین مبادرت به خروج از سازمان نمی کنند، گفت:
"شاید یکی از دلایل امتناع از جداشدن افراد از سازمان توهم و ترس از زندان و فشارهای اینگونه باشد. اما دلیل اصلی این نیست. آنها پیش از هر چیز نگران برخورد جامعه با خود هستند. اینکه پس از این همه سال بیراه و بیهودگی چه پاسخی باید بدهند."
خدابنده راه حل اعتمادسازی در خانواده ها را برای حل این معضل اساسی شمرد و گفت:
"کلید آزادی دست خانواده ها است. برقرار کردن عواطف سرکوب شده با فرزندان و رها کردن آنها از زندان ذهنیت خیلی مهم است. فرار از قرارگاه اشرف بسیار ساده است اما فرار از ذهنیت و حصارهای ذهنی به آسانی مقدور نیست. راه حل این معضل باز کردن گره های عاطفی و زنده کردن آنها است"
وی با اشاره به نحوه دستگیری خود و واکنش سازمان در این رابطه که چگونه از تاکتیک های مغزشویی برای اهداف خود استفاده می کند، گفت:
"سازمان به دخترم اطلاع می دهد پدرت دستگیر شده و در زندان زیر شکنجه و در انتظار اعدام است. یعنی همان روش ایجاد نقطه نفرت و شوک اولیه. و بعد به عنوان بدیل به او پیشنهاد می کند برای نجات من به لندن بیاید و در مقابل سفارت جمهوری اسلامی خودسوزی بکند. خوشبختانه دخترم انجام هر گونه اقدامی را منوط به مشورت با شوهرش می کند. سازمان باز به عنوان شوک او را وابسته و بی قید و تعهد نسبت به اهداف انقلاب و پدرش متهم می کند."
خدابنده در بخش دیگری از اظهاراتش در رابطه با دریافت نامه ای از دخترش گفت:
"او برای من نوشته بود در یک برنامه رادیویی از بی.بی.سی شنیده است که یک خانم ادعا کرده در ایران رفتگران هر روز صبح اجساد کنار خیابان را جمع آوری می کنند. زنان حق رانندگی ندارند. دانشجوی دختر در ایران نیست. اگر موی زنی پیدا باشد او را در ملاء عام شلاق می زنند. دخترم می گوید من به رادیو تلفن زدم و اظهارات این دختر را تکذیب کردم اما از انعکاس آن خودداری کردند. بعد متوجه شدم این خانم تا کنون ایران را ندیده است. در واقع سازمان از طریق ترویج این شایعات و تشدید آن نقطه نفرت مورد نظر را ایجاد می کند و با تاکتیک های فرقه ای آنها را سمت و سو و به اصطلاح بدیل ساری می کند"
وی در بخشی دیگر از سخنان خود اظهار داشت:
"یکی از کسانی که در جریان دستگیری مریم رجوی خودسوزی کرده بود در وصیت نامه اش نوشته بود این کار را برای فرزندانی می کند که در ایران نه می دانند کامپیوتر چیست و نه بازی و تفریح. این ذهنیت فرقه ای است که چنین نقطه نفرت کوری ایجاد می کند."
پس از سخنان آقای خدابنده یکی از حضار درباره وضعیت کتابخانه و کتاب در اشرف سوال کرد. ایشان ادعا کردند بر خلاف تبلیغاتی که در این زمینه می شود شنیده است در قرارگاه اشرف همه نوع کتابی از جمله آثار شریعتی موجود است. خانم حورا شالچی در پاسخ به ایشان اظهار داشتند:
"برخلاف تصور شما در کتابخانه اشرف نه تنها کتاب های شریعتی که از آثار اولیه سازمان هم خبری نیست. سازمان اساسا با مقوله مطالعه مشکل دارد. مطالعه را محصول پاسیو و بی مسئولیتی می داند. ضمن اینکه اصلا زمان برای مطالعه ایجاد نمی شود. شما در قبال هر گونه مطالعه ای در سازمان باید باید پاسخگو باشید. اگر رمان بخوانید روزمره توصیف می شوید. در ادبیات سازمان روزمره یک نوع توهین و فحش است. اگر بخواهید زبان بخوانید متهم می شوید می خواهید برای فرار از اشرف و رفتن به اروپا خوذتان را آماده کنید."
خانم شالچی با اشاره به اقامت سه خواهر و همسر خود در قرارگاه اشرف اظهار داشت شرایط اشرف شرایط خاص و تقریبا غیر قابل درکی دارد.
آرش رضایی سخنران بعدی نشست بود که سخنرانی خود را اختصاص به قرائت مقاله ای در باره تاثیرات انقلاب ایدئولوژیک بر سلامت روانی و جسمانی افراد داده بود. رضایی در این مقاله با تبیین و آنالیز ساختار روانی و جسمی انسان و نیازهای بدیهی و اولیه از جمله کشش های روانی، عاطفی و جنسی و ساختار همگون آنها با زندگی نورمال و طبیعی بر این نکته تاکید کرده بود که ترک غیر عقلانی و تحمیلی این غرایز با اهرم های فرقه ای و مغزشویی در نهایت منجر به بروز بیماری های روانی و روحی و جسمی می گردد. رضایی شیوه های مرسوم در انقلاب ایدئولوژیک را وجهی از سرکوب درون فرقه برای به انقیاد در آوردن افراد توصیف کرد. او با اتکا به دستاوردهای علوم پزشکی و روانشناسی و اظهارات بخشی از جداشدگان از سازمان بر این معنا تاکید داشت که بافت های سلولی و هرمونی انسان به گونه ای پیچیده و تنیده در هم هستند که اختلال در هر کدام از آنها منجر به بروز بیماری های جسمی و روانی می گردد. او در مواجهه با این ادعا از سوی اعضای سازمان که انقلاب ایدئولوژیک منجر به رهایی زن از حصار جنیست تاریخی شده این ادعا را کذب محض و آن را بر خلاف همه دستاوردهای علمی خواند و مدعی شد سازمان مجاهدین هنوز نتوانسته در اثبات این همه ادعاهای حیرت انگیز به لحاظ علمی و پزشکی مقاله یا مطلب مستدلی برای اثبات معجزات انقلاب ایدئولوژیک خود ارائه کند. رضایی در بخشی از مقاله اش انقلاب ایدئولوژیک سازمان مجاهدین را محصول بی کفایتی و شکست های مستمر استراتژی رهبری خودکامه مجاهدین تلقی کرد و انقلاب ایدئولوژیک را در مقایسه با طبیعت و ساختار انسان یک تعبیر متضاد و ضد تکاملی بر شمرد.
وی در بخشی دیگر از سخنانش گفت:
"در حالی که علوم روانشناسی و پزشکی خانواده درمانی را بخشی از ترمیم و درمان نابسامانی های اجتماعی و اخلاقی توصیه می کند مجاهدین در مقابله با این بدیهیات تلاشی و اضمحلال خانواده را یک اقدام تکاملی توصیف می کنند. انسان یک موجود چند ساحتی است و بر اساس این بافت نیازهای طبیعی و غریزی او در یک بستر معقول و قانونمند الزاما باید پاسخ بگیرند. هر گونه بی توجهی و سرکوب این تمایلات در واقع گامی بر خلاف طبیعت انسان است. مجاهدین سرکوب این تمایلات را به دروغ انقلابی گری و تکاملی تعبیر می کنند."
متاسانه به دلیل ذیق وقت مقاله آقای رضایی نیمه تمام ماند.
خانم صدری سخنران دیگر این نشست بود. او با بیان بخشی از خاطراتش در زمان خروج از کشور حاضرین را به شدت تحت تاثیر قرار داد. خانم صدری با اشاره به این که در آن زمان یک نوزاد را به همراه دو فرزند دیگر با خود از کشور خارج کرده گفت:
"سازمان هنگام عزیمت قرص سیانور، قرص خواب و سلاح در اختیار ما گذاشت. من در طول راه ناچار بودم مرتب به بچه ام شیر بدهم. افراد سازمان که دنبال من بودند، برای جلوگیری از مزاحمت بچه و توقف در بین راه تاکید داشتند به بچه ام قرص خواب بخورانم تا مانع حرکت ما نشود. در مقابل اعتراض من، آنها تاکید می کردند در صورت نیاز باید از قرص سیانور برای از بین بردن خودمان و حتی بچه استفاده کنیم."
او در بخش دیگری از اظهاراتش گفت:
"در قراگاه اشرف مسئولیت خوانش و ارسال نامه افراد به خانواده هایشان را داشتم و باید نامه هایی که در آنها بار عاطفی و وابستگی به خانواده احساس می شد را کنترل و مانع ارسال آنها شوم."
در بخش دیگری از سخنرانی خود با اشاره به انقلاب ایدئولوژیک و طلاق های اجباری گفت:
"ما موظف بودیم شوهرانمان را با سیلی و تنفر به این دلیل که چرا ما را زودتر با سازمان آشنا نکرده اند مجازات کنیم. ما باید به هر دلیلی از هم متنفر می شدیم تا همه عواطف و احساسات خود را به پای رهبری بریزیم."
ابراهیم خدابنده در بخش دوم سخنرانی خود بار دیگر با اشاره به بحث فرقه و ارزیابی سازمان با ملاکهای فرقه ای بر این نکته تاکید کرد که فرقه ها متکی به رهبری خود انتصابی هستند. ساختار آنها تمامیت خواه و در نهایت بر وابسته کردن تمام و کمال افراد به خود بنا شده اند. او با ارائه گزارشی مربوط به یکی از معروفترین فرقه ها موسوم به خلخا گفت:
"این فرقه و رهبرش از افراد خود خواسته بود از هم جدا شوند. زن و مرد باید از یکدیگر متنفر شوند. اگر دیده می شد زن و مردی که قبلا با هم ازدواج کرده بودند، بعد از جدایی نگاهشان تلاقی می کرد، مجازات های سنگینی برایشان در نظر گرفته می شد."
وی در بخشی دیگر از اظهاراتش درباره فرقه خلخا می گوید:
"این گروه به وسیله فردی به نام جونز و همسرش رهبری می شد. آنها وقتی از سوی برخی سناتورهای امریکایی احساس خطر کردند، از سانفرانسیسکو عازم جنگلهای گویان در افریقا شدند و در آنجا با ایجاد یک قرارگاه به کلی خود را منزوی کردند. در نهایت تصمیم به خودکشی جمعی می گیرند. وقتی این تصمیم به مرحله اجرا در آمد از مجموع 912 عضو این فرقه 217 کودک در میان آنها بود. آنها بوسیله قرص های سیانور رنگی که هر رنگ متعلق به سنین و گروه معینی بود خودکشی کردند."
خدابنده در بخش دیگری از سخنانش درباره این فرقه به شیوه تربیتی، کنترل و آموزشی کودکان و شباهت هایی از قبیل جدایی این کودکان از والدین، شیوه های مغزشویی، ملاقاتهای کوتاه مدت و تعیین شده و محدود با والدین در شبانه روز، تشویق کودکان به جاسوسی بر علیه والدین، تقسیم کار و کارهای طاقت فرسا به تناسب شرایط سنی برای کودکان از جمله احداث ساختمان، و در نهایت شیوه تنبیه این کودکان در چاه های تاریک و ترسناک اشاره کرد. خدابنده بخشهای دیگری از گزارش درباره این فرقه را به نقل از کتاب فرقه ها در میان ما درباره نحوه خودکشی و طبقه بندی سنی اعضای آن نقل کرد که به شدت حاضرین را تحت تاثیر قرار داد. (نظر به اهمیت سخنرانی آقای خدابنده در این نشست متن کامل سخنرانی ایشان در اولین فرصت پیاده و جهت اطلاع خوانندگان در سایت درج خواهد شد.) خدابنده در انتهای این بخش از سخنانش از سازمان مجاهدین خلق به دلیل ماهیت فرقه ای اش به عنوان یک تهدید جدی یاد کرد. او خودسوزی یاسر اکبری نسب را در این راستا ارزیابی کرد. خدابنده در خصوص سوال یکی از حاضرین درباره موضوع کتاب و کتابخانه در اشرف پرسیده بود گفت:
"مجاهدین حتی اجازه مطالعه متون اولیه خود سازمان را هم نمی دهند. مطالعه بیش از اندازه نشریه مجاهد هم می تواند ایجاد شک و سوء تفاهم بکند."
خدابنده در پایان اظهاراتش اعضای دربند فرقه ها را با انسان های معتاد به مواد مخدر مقایسه کرد و گفت:
"یک فرد معتاد در ابتدا اطلاعی از آینده مصرف مواد ندارد. وقتی آلوده شد راه بازگشتی برای خود متصور نیست."
نشست با ارائه گزارشی از سوی آقای امین مسئول انجمن نجات پایان یافت. ایشان در رابطه با فعالیت های سال گذشته انجمن به موارد زیر اشاره کردند.
* فعالیت های سیاسی و دیپلماتیک برای ملاقات با دیپلمات ها و سیاستمداران اروپایی و غربی.
* اعزام اعضای جداشده از سازمان به فرانسه جهت ملاقات با مسئولین حقوق بشر.
دیدار و ملاقات با نهادهای حقوق بشری در تهران.
* ملاقات با نماینده عراق در سازمان ملل.
* ملاقات با خبرنگاران بلژیکی و ایتالیایی و ارائه گزارشی از عملکرد سازمان مجاهدین توسط جداشدگان.
وی در بخشی دیگر از گزارش خود با توجه به فعالیت های مورد اشاره تاکید کرد همه هدف ما رهایی فرزندانمان از دام فرقه مجاهدین است. در این خصوص با مقامات عراقی جهت ادامه ملاقات خانواده ها با عزیزانشان رایزنی های لازم انجام شده اما به دلیل اوضاع بحرانی در عراق تضمینی برای سلامت این ملاقاتها داده نمی شود. ایشان تاکید کردند در این راستا با صلیب سرخ جهانی مکاتباتی نیز انجام شده است. وی درباره دیگر فعالیت های انجمن به انتشار نشریه انجمن در تیراژ 3500 و توزیع آن به زبان انگلیسی برای سفارتخانه ها و مجامع بین المللی اشاره کرد. آقای امین در پایان سخنان خود با اشاره به ترفندهای جدید سازمان جهت اخاذی و جمع آوری مالی، به خانواده ها هشدار داد به تلفنهای سازمان که عمدتا با طرح موضوعات پوششی از جمله بیماری و اخذ اقامت در کشورهای اروپایی توسط فرزندان قصد سرکیسه کردن دارند توجهی نکنند. ایشان هرگونه اقدامی در این زمینه را منوط به مشورت با انجمن نجات قید کردند. وی همچنین به شیوه های ارتباطات اینترنتی و سوء استفاده سازمان از این امکان نیز هشدار دادند. آقای امین در پایان نوید دادند نشست آینده به مناسبت بازگشت شمار دیگری از اعضای سازمان مجاهدین به وطن برگزار شود.
گزارش نشست انجمن نجات به مناسبت روز جهانی زن با عنوان "زنان در مناسبات فرقه ای"
جمعه 11/12/1385 سالن اجتماعات کتابخانه مرکزی شهرداری اصفهان