دنیل لریسون روزنامه نگاری است که پیش از این بارها در انتقاد به رویکرد برخی سیاستمداران آمریکایی در حمایت از تشکیلات مجاهدین خلق نوشته است. این بار نیز پس از برگزاری گردهمایی سالانه مجاهدین خلق در آلبانی و حضور نمایشی برخی سیاستمداران آمریکایی از هر دو حزب جمهوری خواه و دمکرات حکومت آمریکا به صورت آنلاین در این مراسم، در مقالهای تحلیلی درباره ماهیت تشکیلات مجاهدین خلق و خطری که سیاست خارجی دولت آمریکا را تهدید میکند، هشدار میدهد.
لریسون این گردهمایی را «رژه سالانه» میخواند که سیاستمداران و مقامات سرشناس در آن از «گروه نامتعادل» مجاهدین خلق تمجید و تعریف میکند و این اقدام را «بی آبرویی مداوم» برای آمریکا و متحدانش و نشانهای از مشکلات عمیقتر در سیاست خارجی این کشور میداند.
او نمایش حمایت از مجاهدین خلق را بازتاب دهنده گستردگی میزان اخلال و فساد در لابیهای سیاست خارجی میداند چرا که منابع مالی مجاهدین خلق نامعلوم و خود آن « فرقه ای خشونت طلب با سوابق تروریستی است که رسما در فهرست سازمانهای تروریستی بوده است».
نویسنده مقاله با ارائه گزارشی از سوابق تروریستی مجاهدین خلق در ایران پیش و پس از انقلاب، سپس در عراق در همکاری با صدام حسین و حتی همکاری با سازمان جاسوسی اسرائیل برای ترور دانشمندان هستهای ایران، اذعان میکند که علیرغم آنکه این گروه در سال 2012 پس از لابیگریهای بسیار و صرف هزینههای هنگفت از فهرست تروریستی حذف شد و تلاش کرد با نام شورای ملی مقاومت نشان دهد که تغییر کرده و خود را تشکیلاتی دمکراسی خواه جلوه دهد، «تغییری نکرده است».
او در این باره مینویسد: «آنها در اصل همان سازمان نظامی و افراطگرایی هستند که برای دههها بودهاند. بازار گرمی برای مجاهدین خلق به همان اندازه دیوانه وار و غیرمسئولانه است که “ارتش مقاومت لرد” را تایید کنیم یا از “خمرهای سرخ” دفاع کنیم و تصادفی نیست که این گروه زمانی با دومی روابطی داشته است.»
لریسون سپس به حضور میشل فلورنوی در گردهمایی امسال مجاهدین خلق میپردازد و آن را از این جهت بسیار بحث برانگیز میداند که فلورنوی یک چهره سرشناس امنیت ملی است و بارها نامزدی او برای پست وزارت دفاع دولت بایدن ، عنوان شده است. او بر این باور است که ساده لوحانه است که تصور کنیم فلورنوی تا پیش از حضور در مراسم از ماهیت مجاهدین بی اطلاع بوده است و اظهار بی اطلاعی او تنها نتیجه انتقاداتی است که بعد از شرکت در جلسه در فضای مجازی از او شد. او مینویسد: «امکان ندارد که باور کنیم او نمیدانسته برای چه کسانی سخنرانی میکند».
او حتی ادبیاتی که فلورنوی در سخنرانیاش برای مجاهدین خلق به کار میبرد را مطابق با استانداردهای معمول سخنرانان مراسمهای مجاهدین خلق در یک دهه گذشته میداند و فعالیتهای مستمر لابیهای مجاهدین خلق در حکومت امریکا را دلیل دیگری میداند برای اینکه فلورنوی از پیش درباره ماهیت این گروه اطلاع داشته است و در ادامه مینویسد: «شایان توجه است که فلورنوی لزوم سرهم کردن داستانی برای عذر و بهانه آوردن برای شرکتش در مراسم را حس کرده است چرا که بیشتر حامیان مجاهدین خلق به این کارشان افتخار میکنند اما عذر و بهانه او اعتباری ندارد. حتی اگر توضیحاتش واقعی باشد، کمبود وحشتناک توانایی داوری که در این ماجرا به نمایش گذاشت را توجیه نمیکند. اگر نمیفهمید که دارد در یک مراسم مجاهدین خلق سخنرانی میکند، نباید درباره سیاست خارجی درقبال ایران پند و اندرز میداد یا درباره آینده سیاسی ایران داد سخن سرمیداد.»
دنیل لریسون در جمعبندی مقالهاش مجاهدین خلق را چنان «خطرناک و بدنام» میخواند که « باید چنان به لحاظ سیاسی خطرناک تلقی شوند که هیچ کس حاضر نباشد با آنها در ارتباط باشد» اما مخالفان ایران در هر دو حزب حکومت آمریکا و بسیاری کشورهای غربی دیگر مجاهدین خلق را در دستورکار خود مفید میدانند. «حمایت از مجاهدین خلق راه آن ها را به سوی مخاطبانی گمراه و ناآگاه باز میکند که باعث میشود به غلط فکر کنند سیاست خارجی آن ها در قبال ایران از حمایت ایرانیهای خارج از کشور برخوردار است. »
به باور لریسون مخالفان ایران و مجاهدین خلق دیوانه یک هدف مشترک هستند و آن تغییر رژیم در ایران است و از آنجایی که نمیتوانند از داخل ایران به این هدف برسند، این فقط نوعی وقت کشی است پیش از آنکه این فرقه برای حمله نظامی و ساقط کردن حکومت ایران به آمریکا فشار بیاورد. درست همانطور که چهل سال پیش برای حمله به کشور خود با صدام حسین همدست شد، امروز هم مجاهدین خلق میخواهد آمریکا را به سوی جنگی دیگر علیه ایران سوق بدهد. لریسون هشدار میدهد که اگر آمریکاییها میخواهند از رخ دادن جنگی دیگر در آینده پیشگیری کنند، «حامیان مجاهدین خلق، باید برای تمایلشان به حمایت از گروهی که دستش به خون ایرانیها و آمریکاییها آلوده است مورد انتقاد و تمسخر قرار بگیرند».
ترجمه انجمن نجات فارس