شکایت و انتظار از خارجی دردی از شما دوا نخواهد کرد
(خاطره ای تاریخی از تمامیت خواهی مجاهدین)
سلیم صدیقی، کانون هابیلیان، هفتم مارس 2007
گروه در حال انحلال مجاهدین در طي تاريخچه سراپا متناقضش به دست آويزها و روش های مختلفي برای بقايش چنگ زده است. يکي از اين دست آويزها مساله ی مبارزه با امپریالیسم و امحاء آن بوده است. مساله ای که بارها آن را مستمسک کردند تا در سايه آن به اهداف شوم و پليدشان برسند.
سالها قبل ، در چنین روزهایی ، زمانی که مرحوم بازرگان در اوائل انقلاب به عنوان نخست وزیر بر سر کار بود ، به همین بهانه ، بارها و بارها در برابر وی صف آرایی کردند و با موضع سخت مجاهدين خلق در برابر دولت بازرگان به ذکر ادعاهای واهي خود پرداختند که در آن هدف دراز مدت حرکت به جانب استقرار نظام اجتماعي بي طبقه توحيدی ، نظام عاری از هر گونه استثمار و بهره کشي و برنامه ای مرحله ای که در يک کلام چيزی جزء امحاء کامل سلطه امپرياليسم نيست. مطرح شده بود.
همچنين صحبت سرکرده شان مسعود رجوی : الآن مساله ی همه ی مردم يک چيز است و آن امپرياليسم است.دولت مهندس بازرگان را به اهمال و مسامحه در برابر امپریالیسم متهم مي کردند. لحن تند و اهانت آميز مجاهدین در انتقاد از بازرگان و ايشان را نخست وزير مرتجع و سرمايه دار و آمريکايي خواندن ، تا آنجا پيش رفت که سرکرده اين گروه در دی ماه 1358 با افتخار گفت : او بود که در اوايل اسفند ماه 1357 اعلام کرد که دولت بازرگان نه انقلابي است و نه توانا به حل مشکلات و مبارزه با امپرياليسم!
و اين در حالي بود که ريشه انتقادات آنها سازش کار بودن و روش ليبرالی در اقتصاد و ضد امپرياليست نبودن دولت مهندس بازرگان بود. وقتي که به تاريخچه ی اين گروه مي نگريم مي بينيم که آنها در مطالعاتشان از کتاب های بازرگان استفاده کرده اند. مثلا کتاب راه طي شده که تأثیر فراوانی از آن می گیرند.منتهي آن مشی ليبرال و دموکرات نظرات بازرگان و مدارا گرايي که او داشت در ايدئولوژی مجاهدين در ابتدا به محاق مي رود و بعد ها به طور کامل حذف مي شود و گرايش بازرگان به دموکراسی است که موجب انتقاد آنها مي شود که چرا دادگاههای خلقي براه نمی اندازد تا جزای مفسدين في الارض را بدهد.
مهندس بازرگان از همان آغاز فعاليت بيش از هر چيز مرد تفکر و انديشه وری بود و مي کوشيد با روش اعتدالی حرکت کند. تفکر و اعتدالی که مجاهدين آن را بر خود حرام کرده بودند و این یکی از هزاران خصيصه ی ناشايست آنان است. همین رفتار و مواضع در بدو انقلاب ، آن هم با دولت لیبرال بازرگان که جناحی غیر از روحانیت را نمایندگی می کرد، معلوم می دارد که از ابتدا مسئله ی اين گروه تماميت خواهی بوده است و هيچ دسته و گروهي را قبول ندارد و با هر کس و هر گروهي درگير مي شود.
گرچه فريب ضد امپرياليست نمایی که دولت بازرگان را به نداشتن آن متهم کرده بودند با مشخص شدن ارتباط با عوامل شوروی نقش بر آب شد و معلوم شد که از کجا آب می خورد. اما امروز می بینیم که اتهام دموکراسی و لیبرالی که در چارچوب آن دولت بازرگان را مورد حمله قرار مي دادند، پس از سالها مخالفت ریشه ای با آن باز برای فريب افکار عمومی مدعي سينه چاک آن شده اند و طنز تاریخی این که در عراقی که دولتش با رأی مردم انتخاب شده است، درخواست اجرای آن را دارند، آن هم وقتی که از حضور اشغالگران حمایت می کنند!
روشي که دولت بازرگان را از پای درآورد و کودکان خردسال را در آتش خشم کور خود سوزاند و انبوهي از جوانان پاکباز و مومن و فداکار را ناجوانمردانه هدف رگبار خود قرار داد و هر آن کس را که دلش به عشق انقلاب و اسلام مي تپيد شناسايي کرد تا در موقع مناسب به شهادت برساند و کوچه و خيابان و بيمارستان و فروشگاه و بنياد شهيد و… را با بمب و نارنجک و کوکتل مولوتف به آتش کشاند.
اعلام جنگ مسلحانه گروه مجاهدین و خط مشي نامعقول و ضد ملي آنان از حوادث تلخ و مهمی است که ضايعات بسياری بر جای نهاد و آسيب های جبران ناپذيری در سطوح مختلف در داخل ايران ايجاد کرد. شگفت اين که هنوز هم پس از سال ها تجربه و شکست کامل اين خط مشي ، بر همان سياست غلط اصرار مي ورزند. و به قول يکي از نويسندگان مجاهدين مخالف هر آنچه در ايران اين کشور کهنسال ، مي گذرد ؛ هستند.
عجیب این که مجاهدین با چنین مواضع نامعقول و تمامیت خواهاه ای برای جذب بسياری از شخصيت ها تلاش بسياری کرده اند که هر بار مفتضحانه با جواب رد و منفي اين وطن پرستان مواجه شده اند.
در شهريور 1364 بنا به دعوت بيست و سومين کنگره خاورشناسان آلمان مهندس بازرگان سفری به اروپا داشت.با توجه به شخصيت و منزلت سياسي مهندس بازرگان بود که برخي چهره ها و گروههای سياسي کوشش داشتند با وی تماس گرفته و احتمالا از وجود و حضور او به نفع خود بهره برداری کنند. اما بيش از همه سازمان مجاهدين مي کوشيد با مهندس بازرگان ارتباط برقرار کند و ايشان را تحت تاثير القائات خود قرار دهد. آن ها تا آخرين لحظه تلاش خود را کردند. وقتي ايشان پاسخي نداد فرستاده های سازمان دور ايشان را گرفتند و اين بار خشن تر و با لحن عتاب آلود که از خصوصيات آنهاست ايشان را مورد خطاب قرار مي دادند و مي پرسيدند : چرا ساکت ايد ؟ از چه مي ترسيد! حتي در نامه ای که سرکرده ی اين گروه برای مهندس بازرگان نوشت بعد از ملامت ايشان گفته بود : با حفظ حرمت و تامين معيشت جنابعالي و هر تعداد از همراهانتان علي الدوام بر عهده ما خواهد بود و اين مزاحمت ها تا آنجا بود که پليس آلمان همواره از ايشان در مقابل آزارهای اين گروه مراقبت و محافظت مي کرد و کوشش داشت سلامت و امنيت ايشان تضمين شده باشد. و گاه ايشان مجبور مي شد محل اقامت خود را تغيير دهد. مهندس بازرگان در هنگام خداحافظي در پيامي که به ايرانيان مقيم اروپا دادند و توصيه نمودند که در حقيقت پاسخ صريح و روشن به مدعيات مسعود رجوی و دعوت او به زندگي در تبعيد هم بود که گفتند شما که خود را مظلوم و محروم مي دانيد و مستحق و مدعي استقلال و اداره کشور در زير پرچم آزادی و دموکراسي مي شناسيد اگر نخواهيد يا نتوانيد در ديار و دوران غريبي ، تحمل و ترميم اختلافات و اشکالات را بنمائید و به یکدیگر برسید ،چگونه اثبات شایستگی خواهید کرد و حق خواهید داشت اعتراض به حاکمیت ایران بنماييد ؟ و اضافه نمودند : ناله و نقهای خارج از مرز و شکايت و انتظار از خارجيان دردی را دوا نخواهد کرد. و دعوت مسعود رجوی را با طنز تلخی رد کرد. هر چند که لحن تند و اهانت آميز مجاهدین در انتقاد از بازرگان چيزی از ايشان کم نکرد و نه تسليت آنها به منزلت بازرگان افزود.