هیچ کس به اندازۀ جدا شده ها از فرقۀ رجوی با کاراکتر و شیادی و حقه بازی و شعبده بازیهای بجا مانده از رجوی گور به گور شده و تحت تعقیب که اکنون توسط مریم و ایادیش نشخوار می شود آشنایی کامل ندارد و تجربه عملی کسب نکرده است.
فرقۀ رجوی افراد اجاره ای را می آورد ضمن رنگ کردن آنها با عناوین مختلف در مقابل مزدی که دریافت می کنند حرف می زنند و خود سران نکبت فرقه رجوی هم بهتر از همه می دانند که موضوع از چه قرار است.
فرقه صاحب مرده و مریم اخراج شده از فرانسه هر چند مدت یکبار برای سرگرمی سالمندان و اسیران نگونبخت در آلبانی شوهای مجازی با آدمهای اجاره ای راه اندازی می کند. البته این دست و پا زدنهای فرقه رجوی شبیه همان دست و پا زدنهای فردی است که درون یک باتلاق در حال غرق شدن است.
زمانی که در عراق بودیم در پادگان بدنام اشرف هم رجوی چنین سیستمی را راه اندازی کرده بود و در انجا با سوء استفاده از وضعیت اقتصادی مردم فقیر عراق آنها را برای غذا به اردوگاه اشرف می آورد و از انها در راستای اهداف سیاسی خود در عراق که باقی ماندن در این کشور بود بهره برداری می کرد. در یک مورد آن که برای امضاگیری از شیعیان عراقی بود سازمان به دروغ پنج میلیون امضا در حمایت از این فرقه در عراق و باقی ماندنشان در این کشور به عنوان پناهنده اعلام کرد. این امضاگیری ساختگی پر از تقلب بود و تمام امضاها دسته دسته و هر زونکنش شامل صد هزار امضا در حقیقت امضاهای یک یا دو نفر بود.
من که خودم مسئول تحویل گیری این امضاها بودم هر روز در رابطه با حجم تقلب و اینکه تمام این امضاهایی که ما تحویل می گیریم همگی مربوط به یک نفر است دچار سؤال می شدم که چرا سازمان با اینهمه ادعای «فدا و صداقت» اینطور عوامفریبی می کند؟ وقتی این به اصطلاح تشکیلاتی «تناقض» خودمان را با مسئولین آن هم طبق روال با بردن تردید و تقصیر روی ذهن خودمان در میان می گذاشتیم مسئول به اصطلاح عضو شورای رهبری ما که خودش بی نهایت خبرۀ این کارها بود به ما پرخاش می کرد که شماها چه کاره هستید؟ هر چه اینها می آورند باید تحویل بگیرید.
این افتضاح آنقدر بالا گرفت که حتی دکتر عبد الله الجبوری استاندار وقت استان دیالی (استانی که قرارگاه اشرف مجاهدین در عراق آنجا قرار داشت) که یکی از لابیهای دلاری همین فرقه بود با یک نامه دست نویس که به سران فرقه در اشرف فرستاد نوشت که همۀ این امضاها تقلبی است چون همان افرادی که شما پول به آنها می دهید برای جمع آوری امضاها می روند همۀ فامیل و دوست و آشنای خودشان را درخانۀ خودشان جمع می کنند و تمام امضاها را خودشان می کنند و هیچ گونه ارزشی هم ندارد.
این استاندار عراقی در نامه اش به سران فرقۀ رجوی نوشته بود: «آخر شما می دانید یا نمی دانید که در این وضعیت عراق کسی حاضر نمی شود به خاطر پول جانش را به خطر بیندازد و بیفتد امضا جمع کند همه این افراد پولها را می گیرند و افراد خانواده و زنها و قوم و خویش خودشان را جمع می کنند و فرمهای شما را هر نفر 1000 امضا می کند و پولش را می گیرد.».
چند سال از این نوع شعبده بازیها در عراق داشتیم که فرقه رجوی نفرات عراقی را به داخل پادگان بدنام اشرف می اورد و با رنگ کردن انها به عنوان شیوخ دیالی و یا جاهای دیگر از آنها امضا می گرفت ویا دهها سازمان و تشکل اجتماعی تقلبی از این دست درست می کرد و انها را در تبلیغات روزمره خود با اب و تاب نشان می داد.
این بیانیه های دروغین پنج میلیون و یک بار هم سه میلیون امضا را سران فرقه در مطبوعات عراقی به صورت آگهی پولی منتشر می کردند که مطلقا از اسامی و امضاها در آن خبری نبود بلکه تعدادی اسامی انجمنها و گروههای موهوم ساختگی خودشان را زیر آنها می نوشتند که به قدری مفتضح و مبتذل و توهین به شعور عراقیان بود که سخنگوی دولت وقت عراق به نام علی دبّاغ روزنامه را آورد در تلویزیون عراق نشان داد و گفت: ای مردم عراق ببینید اینها به اسم شما در کشور ما بیانیه می دهند، آیا اینها بیانیه های عراقی است که حتی شماره های آنها فارسی است و کاملا با فرهنگ و ادبیات ایرانی و مخصوص سازمان مجاهدین نوشته شده اند؟.
یک روز از یکی از مسئولین که در خارجه بود و تازه به اشرف برگشته بود پرسیدم که این سازمانهای تقلبی و امضاها و دهها مورد دیگر چه مسئله ای از سازمان حل می کند؟ او با کمی خنده گفت این نامه ها و اطلاعیه ها برای من و تو تقلبی است ولی همین را سازمان به خارجه می برد و پیش نمایندگان کشورهای دیگر کلی روی همین تبلیغات می کند. سازمان هم همین را می خواهد. این را من و تو می دانیم که تقلبی است ولی آن نماینده خارجی که خبر ندارد.
بلی این از سیاه کاریهای فرقۀ شیاد رجوی است که نمونه های ان زیاد هستند و در زیر هم نمونۀ دیگری از دجالگریها و شعبده بازیهای مریم و سران شیاد او آوردم تا همگان بدانند که این فرقه فقط با سیاه کاری و جعل و تقلب و دروغ بافی به حیات ننگینش ادامه می دهد.
از جملۀ آنها پروژۀ ستاد خارجۀ سازمان در اواخر دهۀ هفتاد مبنی بر نامه سازیهای تقلبی به عنوان نامه ها از ایران برای ارائه به یک دادگاهی در انگلستان بود که به شکایت کسانی رسیدگی می کرد که به یک مؤسسۀ خیریۀ پوششی سازمان به عنوان کمک به کودکان بی سرپرست اعدام شدگان در ایران کمک مالی کرده بودند ولی بعدا فهمیده بودند که این مؤسسه متعلق به یک سازمان تروریستی ایرانی (سازمان مجاهدین خلق) می باشد و پولها خرج کارهای جنگی و تروریستی می شود!
در این رابطه روزی مرا صدا زدند و گفتند برای انجام مأموریتی باید به قرارگاه باقرزاده (واقع در غرب بغداد) بروی وقتی به آنجا رسیدم مرا داخل اتاقی بردند که عده ای دیگر نیز آنجا بودند. اتاق پر از کاغذ و دفتر و نوعی قلم خودنویس و کاسه هایی بود که بعدا فهمیدم آب پیاز (جوهر نامرئی) است و تعدادی اتوی برقی. یکی از مسئولین آن قرارگاه آمد و به ما گفت شما باید با این جوهر نامرئی تا آنجا که می توانید از روی این الگوهای نوشته شده در دفترها که به شما می دهیم شامل اسامی و شهر و مبلغ دریافتی، نامه از طرف خانواده های ایران بنویسید که ما این قدرمبلغ مثلا یک میلیون تومان …. دویست هزار تومان و… از سازمان مجاهدین بابت نگهداری فلان کودک فرزند فلان شخص اعدام شده در ایران دریافت کردیم!! بعد از اینکه ما این نامه ها را با خودنویسی که یک نفر مسئول پرکردن آنها با جوهر نامرئی بود می نوشتیم آنها را به افراد میزی تحویل می دادیم که نوشته های مذکور را با کشیدن اتو روی کاغذ، مرئی و خوانا می کردند تا تحویل دادگاه آلمان بدهند و ثابت کنند که خانواده ها این پولها را برای نگهداری کودکان دریافت کرده اند و به علت خطراتی که از جانب رژیم متوجه آنها می باشد آنها را با جوهر نامرئی نوشته اند و اسامی و مشخصات هم باید کاملا سری بماند!! در حالیکه مطلقا نه چنان خانواده هایی بودند و نه چنان اسمهایی و نه چنان کودکانی وجود خارجی داشته اند. من و بسیاری دیگر که از اشرف به آن قرارگاه رفته بودیم در اول کار خبر نداشتیم که اینها برای چیست و سازمان می خواهد با این نامه ها چه کار بکند و به صورت علنی و رسمی هم توضیح نمی دادند ولی آنها که در ستادهای سیاسی و خارجه کار می کردند برایمان واقعیت موضوع و هدف پشت این تقلب را می گفتند و در حقیقت هم می خواستند افراد همگی متقاعد شوند که سازمان برای پول در آوردن با چه مشکلاتی روبرو است دست به چه کارهایی باید بزند و همۀ پولها و کمکها منبع مردمی دارد و سازمان از هیچ دولتی پول نمی گیرد!!!…
چند روز از صبح تا شب کارمان همین بود و مجموعا در آن اتاق تقریبا پانزده نفر می شدیم و هر کدام چند دفتر از این نوشته ها را رونویسی کردیم. بعدا مطلع شدم که در قرارگاههای دیگر نیز بسیج یک ماهه برای این کار داده بودند. من بعد از مطلع شدن از جریان پشت پردۀ این کار شبها با انبوهی «تناقض» (به اصطلاح درون سازمانی) می خوابیدم و با خودم فکر می کردم که چگونه سازمانی با ادعای مذهب و اسلام و آزادی و دموکراسی و دارای شعار اصلی و قدیمی «صداقت» در قبال مردم و در خارجه نیز با شعار «احترام به قوانین کشورها»!! دست به چنین تقلبها و فریبکاریها و شعبده بازیهایی می زند؟؟!!…
البته مسعود فراری و مریم قجر و سران جنایتکارش باید منتظر دادگاه بعدی باشن که دیر یا زود به حساب اینها هم رسیدگی خواهد شد.
غفور فتاحیان – پاریس