محدودیت همه جانبه در قرارگاه اشرف

خانم فاطمه امیری در نامه خویش از اینکه برادرش آقای علیرضا امیری فرد مستقر در قرارگاه اشرف از سوی رهبران فاشیست فرقه رجوی وادار شده است تا پس از سالها بی خبری محض از خانواده خویش و عدم امکان کوچکترین ارتباط با دنیای خارج از قرارگاه اشرف اخیرا در واکنش به نامه های او که در سایت انجمن نجات انتشار یافته است، در سخنانی کوتاه و دو دقیقه ای در تلویزیون وابسته به فرقه، شتابزده و غیر معقول به انکار نامه های خواهرش بپردازد، سخت متحیر است. ایشان در متن نامه به واقعیاتی اشاره دارد که بیانگر تحت فشار قرارگرفتن برادرش و بی خبر نگه داشتن او از تحولات و رویدادهای دنیای پیرامونی ست.

خانم امیری با طرح تناقضات سخنان برادرش سعی دارد حقایق را به گوش او برساند آنجا که اشاره می کند: ” از صحبتهای تو به این نتیجه رسیدم که تمام گفتار و جملات تو از طرف سازمان دیکته شده بود… گفته بودی که خواهر من زیر فشار این نامه را نوشته ولی این طور نیست نه فشاری در کار است و نه محدودیتی. من خودم با اختیار کامل به انجمن نجات آذربایجانغربی مراجعه کردم چرا که نگران آینده و وضعیت فعلی تو هستم.” و یا در بخش دیگری از نامه تصریح دارد که:”. چرا شما حتی اجازه ی یک تماس تلفنی را ندارید در کجای دنیا آمده است که با وجود این همه امکانات و پیشرفت تکنولوژی خانواده ی خود را در بی خبری قرار دهید. حتی در بدترین زندانهای جهان امکان ملاقات و یا تماس تلفنی وجود دارد.”

خانم امیری در نامه خود به برادرش کوشیده او را در برابر پرسش هایی بنشاند که واقعیات و رویدادهای ایران و جهان امروزبر می انگیزند. مناسبات فاشیستی در فرقه رجوی، محدودیت های همه جانبه افراد در قرارگاه اشرف، پژمردن احساسات و عواطف نیروهای تشکیلاتی و فهم ماهیت رفتارهای استالینیستی دارودسته رجوی و کارکردهای آن به خصوص خشونت و ستیزه جوئی و ترور افسار گسیخته هم وطنان ایرانی در کانون تاملات و دغدغه های میهن پرستانه خانم امیری قرار دارد.

فعالان انجمن نجات امیدوارند با کوشش و تلاش خستگی ناپذیر و همدلی و همراهی صمیمانه خانواده بزرگ انجمن نجات در سال جدید اعضای خانواده هائی که بستگانشان در حصارهای ذهنی و فیزیکی فرقه مخوف رجوی گرفتار آمده اند بزودی شاهد رهائی و در آغوش کشیدن عزیزان دلبندشان باشند.

آرش رضائی

مسئول انجمن نجات دفتر آذربایجانغربی

نامه خانم فاطمه امیری به برادرش:

« بنام خداوند بخشنده مهربان»

با سلام خدمت برادر عزیزم علیرضا امیری با اسم مستعار سیاوش

امیدوارم که حالت خوب و در زیر سایه خداوند متعال شاد و سلامت بوده باشی البته شاید دیگر کلمه ی « شاد» برایت معنی گذشته را نداشته باشد.

علیرضا جان نمی دانی که در طول این سالها که هر یک سالش برای ما یک عمر بود ما چه کشیده ایم و چقدر دل تنگت هستیم. اگه می خواهی از حال خانواده با خبر باشی همه خوب هستند و تنها دوری تو ما را نگران و افسرده کرده است. پدر و مادر چشم به در منتظر آمدنت روزها را سپری می کنند تا شاید با آمدنت تو را در آغوش بگیرند.

این چندمین نامه ای هست که برایت می نویسم. البته می دانم سازمان این توان و جرات را در خود نمی بیند که نامه های ما را بدست شما برساند سازمان با انواع و اقسام و روشهای مختلف و توطئه چینی ها که بر علیه ما خانواده ها دارد می خواهد از ارتباط خانواده ها با فرزندانشان جلوگیری کند و من و خانواده برای بدست آوردنت تمام تلاش و توان خود را بکار خواهیم گرفت.

علیرضا جان: در صحبتهایی که در سیمای آزادی برنامه پرونده داشتی چند مطلب ذهن مرا مشغول کرد. اولا: خیلی خوشحال شدم که پس از هفت سال دوری توانستم صورت و صدای مهربانت را ببینم بشنوم ولی از صحبتهای تو به این نتیجه رسیدم که تمام گفتار و جملات تو از طرف سازمان دیکته شده بود. و این صحبتها متعلق به فرد تو نمی باشد البته کافر همه را به کیش خود پندارد گفته بودی که خواهر من زیر فشار این نامه را نوشته ولی این طور نیست نه فشاری در کار است و نه محدودیتی. من خودم با اختیار کامل به انجمن نجات آذربایجانغربی مراجعه کردم چرا که نگران آینده و وضعیت فعلی تو هستم و از طریق آقای شهرام دهقان عضو جداشده ی سازمان اطلاعات زیادی کسب کردم آقای شهرام دهقان ذکر نمود که با تو به مدت 8 – 7 ماه در قرنطینه بوده و در نشستهایی که با هم داشتید اشاره به مخالفت خود از سازمان نمودی و حتی اقدام به فرار و یا خودکشی کرده ای ولی تو منکر خودکشی خودت هستی ولی این را بدان که من می دانم علایم خودکشی تو در دست سمت چپ وجود دارد و بهتر است که حداقل با خودت رو راست باشی و خودت را فریب نزنی چون هر خود کشی منجر به مرگ نمی شود. اشاره کرده بودی که من خوی و خصلت خواهرم را می شناسم و این جملات و کلمات متعلق به خواهرم نیست ولی هفت سال از رفتن تو می گذرد و خیلی چیزها تغییر کرده است و من چند سال است که با مطالعه ی نشریه ها و ماهنامه ها و کتاب های مختلف در مورد سازمان شناخت بیشتری پیدا کرده ام. من در کشوری آزاد و امن زندگی می کنم آزادی بیان دارم و آزادی عمل و به راحتی می توانم برای زندگی خود تصمیم بگیرم پس نیازی به فشار نیست چون گفته ها و نوشته ها حاکی از دل شکسته ی من و خانواده است من به راحتی می توانم به هر کجای دنیا برای ملاقات با تو بیایم البته به غیر از اردوگاه اشرف. آیا تو این توان را در خود می بینی که برای ملاقات با من در بیرون از اردوگاه اشرف اقدام کنی آیا تو آزادی بیان داری که بتوانی مخالفت خود را اعلام داری. آیا تو آزادی عمل داری که بتوانی با خانواده ات ملاقات کنی. آیا تو آزادی اندیشه داری که بتوانی برای آینده ات تصمیم بگیری. اگر خط و راه سازمان درست است چرا به شماها اجازه پیشرفت و ترقی نمی دهند چرا از دیدن خانواده محروم می کنند چرا شما را از دنیای اطراف و پیرامون خود آگاه نمی کنند چرا شما باید بعد از ورود چشم و گوشهایتان را به روی واقعیت ببندید. چرا شما حتی اجازه ی یک تماس تلفنی را ندارید در کجای دنیا آمده است که با وجود این همه امکانات و پیشرفت تکنولوژی خانواده ی خود را در بی خبری قرار دهید. حتی در بدترین زندانهای جهان امکان ملاقات و یا تماس تلفنی وجود دارد کدام جنبش آزادی که به شما وعده می دهند سازمانی که به نیروهای خود اعتماد ندارد و با شست و شوی مغزی آنها با خوار و ذلیل کردن آنها فکر و ذهن آنها را اسیر اهداف خائنانه خود کرده است چرا شما باید همه چیز و همه کس را فدای رهبر کنید. رهبری که با شنیدن اولین شلیک آمریکا فرار را بر قرار ترجیح داد و شما ها را به امان خدا در بیابانها تک و تنها گذاشت. علیرضا جان آن اظهار نامه که در برنامه ی پرونده نشان دادی اعتباری ندارد چون تو آن را زیر فشار روحی و روانی نوشته ای و سازمان می خواهد با این ترفند از خروج تو از سازمان جلوگیری کند ترفند دیگر سازمان کادو و کادو گرفتن از طریق fa هایی مثل رقیه عباسی و فرشته شجاع و غیره است که به این طریق برای شما خوشحالی کاذب درست می کنند ولی هیچ لذتی بالاتر و بهتر از بودن در کنار خانواده در کشوری امن نیست می دانم تو به امید گرفتن پناهندگی جزو افراد سازمان شده ای ولی این را بدان که با خروج از سازمان و رساندن خود به آمریکاییها بهتر و زودتر می توانی به آرزویت برسی پس عمر خود را در سازمان تلف نکن. تقاضای من از تو این است که حالا که شما مورد عفو و حمایت دولت قرار گرفته اید پس از این فرصت استفاده کن و از حق و حقوق خود به عنوان یک انسان حمایت کن آیا تو به این مطلب فکر کرده ای که آیا هدف سازمان چیست؟ و آینده ی سازمان چیست! آیا تو می توانی بر علیه کشوری که در آن بدنیا آمده ای بزرگ شده ای آشوب کنی. آیا می توانی به خاطر اهداف پست و فرومایه سازمان کشور خودت را به بیگانگان بفروشی مطمئنم که انسانی با وجدان و پر از عاطفه نمی تواند این چنین کند پس مصمم باش شجاع باش و به فکر جوانی خود و پدر و مادر پیرت باش آنها به امید دیدن تو روزها را سپری می کنند امیدوارم که با آمدنت دل پیر آنها را شاد کنی ما همیشه یار و یاور تو هستیم و برای نجات تو به مراجع بین المللی نیز مراجعه خواهیم کرد.

و من با یکی از دوستان تو در سازمان که از سازمان جدا و به وطن برگشته است ملاقات حضوری داشتم که آقای ناصر سید بابایی اهل شهرستان خوی می باشد و او نیز ما را کمک می کند تا در مورد تو اطلاعات بیشتری بدست بیاوریم امیدوارم این نامه بدست تو برسد و خیلی از مسائل برایت روشن شود پس به امید دیدار

خواهرت فاطمه امیری از شهر ارومیه استان آذربایجان غربی

21/12/1385

1- رونوشت به خانم تورلاک مقام محترم قضایی کمپ امریکا

2- رونوشت به آقای آندریاس دئیس کمیته جستجوی دفتر صلیب سرخ تهران

3- رونوشت به دفتر انجمن نجات آذربایجان غربی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا