نامه های رسیده از شیطان

ستون نامه های رسیده ! که بهتر است بخوانیم : نامه های آماده ی دیکته شده ! یکی دیگر از بی آبروئی های فرقه ی رجوی در آلبانی است، که بی گمان از شاهکارهای مریم رجوی ملعون است. این ستون که تناقضات عدیده ای در آن وجود دارد، همیشه در حال ویرایشات سنگین است، بدین ترتیب که ابتدا از زبان یک جداشده ، مطالبی در تقدیس و تکریم مبارزه! آورده می شود ، بعد از مدت کوتاهی آن نویسنده را مزدور، اطلاعاتی ، پاسدار و … خطاب کرده و مورد فحش و ناسزا قرار می دهند! یکی از آخرین نمونه ها ، آقای رفیق دهقان می باشد! چندی قبل از قول ایشان نسبت به برخی جداشده ها توهین و تحقیر نوشته بودند، اما دو روز قبل از خود او مطالبی با 180 درجه اختلاف نوشتند.
ما بالاخره نفهمیدیم او یک هوادار است ؟ یک جداشده است ؟ یک شرمنده است ؟ یک مزدور است؟ قضیه چیست؟

رفیق دهقان
رفیق دهقان

اما همه ی ابهامات به ناگهان در مقاله ای در سایت انجمن نجات توسط خود ایشان رونمائی شد:

رفیق دهقان :
” وقتی از فرقه جدا شدم و هر بار برای مستمری خودم به دفتر سازمان میرفتم، عبدالله از من می خواست و پیگیری می کرد که هر چی درباره نفرات جدا شده، حتی سر نفراتی مثل همان نفراتی که می گوید هوادار فرقه هستند می بینم به آنها بگویم . و کم کم من را به عنوان جاسوس بکار گرفتند و من هم به خاطر سی و پنج هزار لکی که می دادند مجبور بودم به جاسوسی و خبرچینی علیه نفرات دیگر بپردازم . و من را بارها به خاطر رابطه زدن با نفرات مثل غلامرضا شکری و حسن حیرانی و دیگران تهدید می کردند و فشار بیش از حد می اوردند که اگر با این نفرات ارتباط برقرار کنم پول من کامل قطع می شود .

لازم به یادآوری هست که من یک بار اعلام رسمی از فرقه کردم ولی فرقه توسط یک نفر مستمری بگیر سراغ من آمد و من را تهدید کرد که اگر به هواداری سازمان برنگردی عواقب بدی خواهی داشت و من را پشیمان کرد. مقاله ای که در آن زمان توسط دفتر فرقه گفته نوشته شد و به من دادند که امضاء کردم و در سایتشان زدند . من در این مدت هر کاری که فرقه می گفت از قبیل خبرچینی و جاسوسی علیه نفرات جدا شده انجام میدادم! تا اینکه حدود یک ماه پیش به طور تصادفی از محل کافه حسن حیرانی رد شدم دیدم جشن تولد سرفراز رحیمی هست و گفتم که سرفراز رحیمی بچه محل و همشهری من هست به جشن تولدش رفتم.

ولی وقتی برای گرفتن پول مستمری ماهانه خودم رفتم فرقه به من گفت تو مرز سرخ رد کردی و به جشن تولد سرفراز رحیمی و دیدن حسن حیرانی و غلامرضا شکری رفتی .آنها به من گفتند از آنجایی که تو مرز سرخ رد کردی ما نمی توانیم به تو پول مستمری بدهیم و تنها راهی که ما می توانیم به تو پول ماهانه بدهیم این هست که آنچه که ما به تو می گوییم به صورت مکتوب بنویسی و ما آن را در سایت خودمان انتشار میدهیم و غیر از این عمل، هیچ پرداختی از ما به تو نخواهد بود! و من هم به خاطر اینکه به همان پول کم که سازمان می داد نیازمند بودم مجبور شدم که هر حرفی که جواد خراسان ( اسماعیل مرتضایی) و عبدالله تهرانی می گویند را باز گو کنم. عبداله تهرانی حرفی میزد که ذهن من را بهم می‌ریخت و هنوز جواب او را نداده بودم. جواد خراسان حرف میزد که گویی توی زندان زیر بازجویی هستم که مدام با چندین بازجو باید صحبت بکنم و جواب بدهم. یکی می‌گفت چرا مهمانی رفتی؟ بعد آن یکی می‌گفت چرا مرز سرخ رد کرده ای؟ پولی به تو داده نمی شود تا یک مقاله بر علیه آنها بنویسی و بگویی آنها مزدور وزارت اطلاعات هستندو! هر چند که حرف آنها را قبول نداشتم ولی مجبور بودم به خاطر پولی که باید برای کرایه خانه و آب و برق به من می دادند دست به کاری بزنم که تمایل نداشتم. در صورتی که تمام حرفهای این مقاله توسط آنها گفته شد و خود آنها آن را نوشتند.”

بعد در ادامه اینطور نتیجه گیری کرده است :” … اینجا بود که تصمیم نهایی را گرفتم که آزاد و رها زندگی کنم و اینکه این فرقه را افشا کنم که چه بلایی سر من و امثال من در می اورد. و بدین ترتیب همه ی رشته هایم را با فرقه ی رجوی قطع کردم… به امید آزادی همه اعضای فرقه از بند رجوی
نجات یافته از فرقه رجوی – رفیق دهقان.. “

براستی آیا دیگر با این افشاگری های جسورانه ، آبروئی برای فرقه ی ضدبشری رجوی باقی مانده است ؟
اکنون که نحوه ی نگارش این ” نامه های رسیده “! توسط یک جداشده رمزگشائی شد، آیا دیگر نگارش و ادامه ی مطالب دروغین این ستون ، ارزشی دارد؟

البته ما از قبل هم می دانستیم که نامه های قلابی این ستون به دستور مریم رجوی و توسط برخی مزدوران حلقه بگوش نوشته می شود، اما امروز دیگر بر همگان روشن شد که فرقه ی رجوی با چه شیوه های دجالگرانه ای به موجودیت نامشروع و ننگین خود ادامه می دهد!

تنها جمله ای که می توان گفت و نوشت این است که:
فرقه ای که نه درک صحیحی از شرایط دارد و نه فهم مناسبی از شعور خود، به همین علت کنترل زبان و رفتار خود را ندارد! رهبران مجاهدین کسانی هستند که حیا را خورده و آبرو را قی کرده اند . . .

فرید

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا