آقای اسماعیل وفا یغمایی، از اینکه بخشی از مصاحبهاش با بهروز سورن را در سایت ایراندیدبان درج کرده بودیم، اظهار ناراحتی کرده و با مقدمهای نسبتاً بلند، ایراندیدبان را به باد ناسزا گرفته است. باید پذیرفت که به هر حال سی سال مراوده با فرهنگ مجاهدین، چنین عوارضی را بر جای خواهد گذاشت.
اما نکتهی قابل توجهی در اظهارات اعتراضی ایشان که گفته است:
« باید گفت ایرادات و یا اختلافاتی که اعضا و یا گروههای اپوزیسیون و تبعیدیان و پناهندگان با یکدیگر دارند بر سر جای خود که به سنت و باور مستحکم شیعی هم که حساب کنیم امامان دوازده نفر و معصومین چهارده تن بیشتر نیستند و کسی به امام سیزدهم و معصوم پانزدهم باور ندارد یعنی همه ایراد پذیر و جایز الخطا بوده و می توانند ایرادات یکدیگر را یاد آوری کنند اما به احتمال قریب به یقین این مجموعه عظیمی که در خارج کشور و دور از میهن سالهاست داغ غربت بر دل بار شرافت بر دوش می کشند در این که سی سال است باعث و بانی سوگ و درد یک ملت بزرگ کسانی جز اربابان امثال گربه گر گرفته ایران دیدبان نیستند تردیدی ندارند و با پر رنگ تر شدن این باور روزی دست در دست هم خواهند نهاد. من فکر می کنم این مجموعه و از جمله خود من هر ایرادی که نسبت به مجاهدین داشته باشیم نمی توانیم از این حسن بزرگ مجاهدین یعنی مبارزه مجاهدین با بزرگترین دشمنان این آب و خاک یعنی ملایان حاکم بر ایران و قاتلان دهها هزار تن از فرزندان این سرزمین چشم پوشی کنیم. »
آقای یغمایی! مطمئن باشید همینکه اعتقاد به ایرادپذیر و جایزالخطا بودن همه داشته باشید، دیر یا زود شما را بیشتر از اکنون در برابر مجاهدین قرار خواهد داد.
شما بهتر از خیلیها در جریان انقلاب ایدئولوژیک هستید و میدانید که نتیجهی آن نه تنها به زایش امام سیزدهم در میان مجاهدین انجامید، بلکه پیامبر مرسل قرن حاضر! (رجوی) را بهوجود آورد و حاصل شک و تردید نسبت به وی، تبعید به رمادی، شکنجه، سلولهای ابوغریب و سربهنیست شدن بود.
بر اساس همان استدلال که فرمودید و در آن نیروهای مترقی و چپ جهان را بهخاطر نادیده نگرفتن جنایات امپریالیسم متهم به عقبماندگی نمودید، باید گفت که نهایت عقبماندگی است که جریانی چنین متحجر و واپسگرا را در درون جبههی خود فقط به این دلیل که مدعی مبارزه هستند بستایید و تکصدایی و زیر پا گذاشتن آزادی و دموکراسی را به این دلیل از جانب آنها تحمل کنید.
میدانید که انسان را عمر زیادی نیست. مرگ میآید. همین چند روز پیش بود که چشم خانم ماندانا علیجانی به حقیقت امور باز شد. اینکه شما سکویی برای مطرح شدن جریاناتی که در ذات و ماهیت خود تعلقات و تفکرات فاشیستی دارند باشید، با این امید که روز به قدرت رسیدن دست از این رفتار بردارند، اعتقادی از اساس باطل است.
آقای یغمایی، حیرت بیشتر از آنجا ناشی میشود که 10000 نفر اپوزیسیون فعال را با جماعت ایرانیای که در خارج از کشور زندگی میکنند یکسان میپندارید و تفکرات خود را به آنها نیز تعمیم میدهید. خودتان میدانید که این باور نیز غلط است و اگر اینچنین نبود، داد و فغان تمامی گروههای مخالف ایران از جریانی به نام "بازگشت" بلند نبود.
دست آخر امیدواریم که به نکتهای دیگر توجه کنید و آن اینکه خطاپذیر دانستن و جایزالخطا بودن و انتقاد و به مهمیز نقد کشیدن سیاستها، تبلور بسیار روشنی در مطبوعات ایران دارد، همان پدیدهای که در فرهنگ مجاهدین (و احیاناً شما) به جنگ گرگها، شقهی درونی، دعواهای جناحها و… تعبیر میشود. آیا کسی در سازمان مجاهدین جرأت دارد راجع به مسؤول اول انتقادی را مطرح و آن را رسانهای کند؟
ایراندیدبان