تاکتیک وادادگی
ایراندیدبان
گروه تروریستی مجاهدین، ناتوانی خود در برابر جداشدگان و نقدهایی که آنان به مواضع و اقدامات خیانتبار این گروه وارد میآورند را با آه و فغان از فعالیت سایتهای جداشدگان بهنمایش گذاشت.
دستگاه منگول تبلیغاتی مجاهدین که روزانه با دهها نقد از سوی جداشدگان مواجه است و جوابی برای آنها ندارد، با توسل به خبر دستگیری و آزادی نظامیان انگلیسی که پس از آزادی مدعی شدند تحت فشار بودهاند، از جریانی تحت عنوان صنعت توابسازی سخن بهمیان آورده و سایتهای جداشدگان را در این راستا مورد ارزیابی قرار داده و اینگونه* مینویسد:
« اكنون گوشههایی از چند وچون و اعتبار اعترافها و ندامتهای تلویزیونی ملوانهای انگلیسی كه فقط 12روز زیر فشار آخوندها بودند، در معرض دید و قضاوت و نفرت جهانیان است. درباره ندامتها، اعترافها و نصایح و ارشادات سیاسی و خطی و جامعهشناسانه ساخته و پرداخته آخوندها از زبان اسیران درهم شكستهیی كه سالهاست اسیر چنگ حكومت آخوندی هستند و بهطورشبانهروزی در چرخ و دنده صنعت توابسازی غنیسازی میشوند چه باید گفت؟
اگر به سایتها و دستگاه گفتمانسازی وزارت منفور جاسوسی و آدمكشی بنگرید و اگر تاریخچه پرخون و جنایت دانشگاه اوین را مرور كنید، خواهید دید كه قبل از غنیسازی صنعتی در تغلیظ اورانیوم، رژیم ولایت فقیه توابسازی صنعتی را در تغلیظ دجالیت و دروغ پشت سرنهاده است. »
اینکه نظامیان انگلیسی تا چه اندازه تحت فشار و شکنجه بودهاند، از فیلمهای مربوط به لحظات بازی شطرنج و پینگپنگ آنها در شکنجهگاههای ایران! کاملاً پیدا است، اما آنچه خود آنها از شکنجههای سبوعانه! که هر انسان مقاومی! را به زانو درمیآورد! گفتهاند و از قضا دستگاه منگول تبلیغاتی مجاهدین هم در همین یادداشت بر روی آن انگشت گذاشته، چنین است:
« بیشتر روزهای بازداشت در ایران را در انزوا و تحت فشار روانی بوده و به آنها چشمبند زده شده بوده و به تناوب بازجویی میشدهاند و در بازجوییها به آنها گفته شده در صورت اعتراف، به کشورشان بازگردانده میشوند و در غیراینصورت ممکن است تا هفت سال به حبس محکوم شوند »!!
اما اینکه چرا مجاهدین در این دوران سعی دارند از این نمط برای خود کلاهی بسازند و بهنحوی افشاگریهای جداشدگان را مخدوش نمایند، مستقیماً در ارتباط با وضعیت بحرانی و در هم ریختهی این گروه است که از جانب تمامی گروههای حقوق بشری برای رفتار غیرانسانیشان با اعضای گروه زیر ضرب قرار گرفتهاند. تنها در سال گذشته دهها مورد درخواست از جانب صلیب سرخ و وزارت حقوق بشر عراق برای ملاقات با اعضای این گروه بیجواب مانده است و گشتاپوی اشرف میکوشد با لطایفالحیل از حقوق انسانی اعضا جلوگیری نماید.
دربارهی آنچه از آن تحت عنوان صنعت توابسازی یاد میشود، باید گفت مبدع روش قبیحی که به افراد مجوز میداد بدون هرگونه مقاومت و ایستادگی، با مصاحبه آزادی خود را بهدست آورند، مجاهدین بودند که میدانستند کسی که بازداشت شده است میتواند آزادی خود را با مصاحبههای تاکتیکی بهدست آورد، لذا به صدور تاکتیک وادادگی مبادرت نمودند.
این تاکتیک به دو منظور در دستور کار مجاهدین قرار گرفت:
1- اول اینکه میدانستند ایدئولوژی و مرام آنها دارای آن قابلیتی نیست که نیروها بتوانند با تمسک به آن مقاومت کنند و نیروها از همان بدو بازداشت با صدها تناقض ناشی از این ایدئولوژی و عملکرد غلطشان هیچ انگیزهای برای ایستادگی ندارند.
2- مهمتر اینکه کسانی که میتوانستند به این طریق آزاد شوند، بعد از آزادی میتوانستند بهعنوان نیروهای مجاهدین عمل کنند و به تبلیغات دربارهی شکنجههای ادعایی مختلف در زندانها بپردازند.
در اینباره باید گفت هماکنون بیشتر کسانی که در شورای رهبری مجاهدین و یا شورای ملی مقاومت و در اردوگاه اشرف بهسر میبرند، کسانی هستند که از زندانها آزاد شدهاند.
وضعیت حضور زندانیان مجاهدین در زندان بهنحوی بود که حتی فردی مانند ایرج مصداقی که کتابی دربارهی زندان دارد، دربارهی بهزاد نظیری مینویسد:
« مرخصی از زندان تنها مختص به توابان نبود. کسانی که پارتی داشتند و خانوادهشان به انحای مختلف از اعمال نفوذ در رژیم برخوردار بودند نیز با سپردن وثیقه مالی سنگین و ضمانت یک کاسب و یا کارمند به مرخصی میرفتند. چند سال پیش سعید شاهسوندی که توسط رژیم از زندان به آلمان صادر شد در مطلبی تحت عنوان اسناد مکاتبات من و مسعود رجوی مدعی شد که بهزاد نظیری یکی از زندانیان سیاسی مقاوم، جزو نادمین بوده و به همین خاطر از زندان به مرخصی آمده و سپس از کشور فرار کرده است! ادعای سعید شاهسوندی دروغ بود. من بهزاد را به خوبی میشناسم. او نه تنها نادم نبود، بلکه زندانی مقاوم و محجوبی بود که مورد احترام همبندیهایش در بند ۳ واحد ۱ قزلحصار قرار داشت. من در زندان و بیرون از زندان به خاطر روابط نزدیکی که با پدرش (زنده یاد یحیی نظیری) داشتم از چگونگی گرفتن مرخصی و سپس فرار بهزاد از کشور آگاه شدم. آنچه بهزاد در آن شرایط انجام داد بر مبنای تعهدی بود که احساس میکرد و نه عافیت طلبی و مسئولیتگریزی. »
از همینجا معلوم میشود که آنقدر فشار و شکنجه در زندانهای جمهوری اسلامی زیاد بوده که زندانیان مقاوم! هم با پارتیبازی به مرخصی تشریف میبردند و بعد از اینکه پایشان به خارج از کشور میرسید درد ِ شکنجهها یادشان میآمد!
در مقالهی مورد اشاره در جایی دیگر گفته است که اینگونه مصاحبهها تماماً برخلاف كنوانسیونهای ژنو و برخلاف اصول اولیهی انسانی و اسلامی است!
عجب، در این صورت باید پرسید انتشار دستنوشتههای جداشدگان (که بهتمامی منکر واقعیت آن شدند) با چه انگیزهای صورت گرفت و گرفتن اعترافات از کلیهی اعضای معترض که هماکنون نیز ادامه دارد با چه مجوز انسانی و اسلامی صورت میگیرد؟!
مجاهدین هر چه در تخطئهی جداشدگان بکوشند یک واقعیت را نمیتوانند مخدوش کنند و آن اینکه بسیاری از اعضای این گروه کسانی هستند که در زندانهای ایران بازداشت بودهاند و پس از رفتن به مرخصیهای سفارشی مجدداً به آنها پیوستند، اما جداشدگانی که اکنون در برابر آنها ایستادهاند کسانی هستند که بیشترشان زندانی نبوده و از اردوگاه اشرف به خارج رفتهاند.
از این واقعیت اینگونه فهمیده میشود که شکنجهها و فشارها در اردوگاه اشرف آنقدر زیاد است که نیروها را به چنین رویارویی میکشاند.
_______________________________
صنعت توابسازی – نشریه مجاهد شماره 200