آقایان خدابنده و بخشعلی علیزاده در گفتگویی مفصل با باشگاه خبرنگاران دانشجویی ایران، سازمان مجاهدین خلق را از ابعاد مختلفی مورد بررسی قرار دادند. در قسمت قبل صحبت های آقای خدابنده را تا آنجا دنبال کردیم که گفتند:”افرادی مانند من هم در روابط بینالملل فعال بودیم و در زمینه پروتکلها آموزش میدیدیم. بخشهایی هم کاملاً سری، اطلاعاتی و امنیتی بود که افراد در ارتباط مستقیم با سرویسهای عربستان و اسرائیل بودند. البته در عراق بخشی از این آموزشها توسط استخبارات داده میشد. لذا بسته به اینکه اربابان چه کارکردی را برای سازمان تعریف کنند، ابزار و آموزشی در اختیارشان قرار میگیرد..”
متنی که در زیر میخوانید دومین قسمت از گفتگوی ابراهیم خدابنده مدیر عامل انجمن نجات است.
– پس ارتقای مرتبه و رسته کاری در تشکیلات گروه مجاهدین چگونه است؟
هر فردی که رجوی سرسوزنی احساس کند برایش رقیب و تهدید میشود از سر راه کنار میزند. علی زرکش نفر دوم سازمان هر چند مطیع بود در جاهایی با انقلاب ایدئولوژیک زاویه داشت. رجوی دید زرکش در سازمان وزنه است و این پتانسیل را دارد که روزی مقابل او قرار بگیرد. بنابراین او را محاکمه، خلع رده و در عراق محبوس کرد. من از نزدیک محل حبس زرکش را دیده بودم. در عملیات فروغ جاویدان (مرصاد) زرکش را به عملیات فرستادند و رانندهاش را مأمور کشتن او کردند. این فرد سالها بعد از سازمان جدا شد و به ایران آمد و این مسئله را افشا کرد که به سفارش رجوی زرکش را کشته است. افراد زیادی بودند در سازمان بودند که به همین دلیل شکنجه و سربه نیست، یا اعدام شدند و مرگشان به صورت خودزنی جلوه داده شد.
وقتی آمریکا به عراق حمله کرد، سازمان 55 نفر را فهرست کرد که اینها در بمباران آمریکا و انگلیس کشته شدند. بسیاری از افرادی که بعدا از سازمان جدا شدند اعتراف کردند که مرگ بسیاری از این اسامی مربوط به چندین ماه قبل بوده، اینها ناپدید شده بودند که سازمان همه را در فهرست کشته شدگان بمباران آمریکا معرفی کرد.
در یک مقطع رجوی احساس کرد زنان برایش تهدید کمتری نسبت به مردان دارند. با همین رویکرد افراد شاخص سازمان را یکی یکی کنار زد و افراد بیتجربه را به جای آنها آورد. خیلی از اعضای شورای رهبری مانند مهوش سپهری و افرادی نبودند که سابقه مبارزاتی واطلاعات علمی داشته و کار بلد باشند. حتی مریم رجوی درزمان شاه مخلوع و بعد از ان هیچ سابقهای سیاسی و مبارزاتی نداشت. لذا افراد نه براساس قابلیت که مطابق با میزان تمکینپذیری و باصطلاح ایدئولوژیک و تبعیت از رجوی رتبه میگیرند. موضوعی که مریم رجوی در بسیاری از موارد ثابت کرده، وقتی رجوی به او گفت از شوهرت جدا شو و با با من ازدواج کن پذیرفت. مریم رجوی میگفت هنر یک مجاهد این است که تمایلات مسعود را خوب بشناسد و خوب به آن عمل کند. این تمام ایدئولوژی سازمان است.
زهرا مریخی اکنون دبیرکل سازمان شده است، تمام معاونانش افراد زیر سی سالی هستند که در پاریس به دنیا آمده اند و در سازمان چشمشان را باز کرده اند و اصلاً ایران را ندیده اند و جز سازمان چیز دیگری نمی شناسند اما معاونان مسئول اول سازمان شده اند در حالی که در سازمان افراد قدرتمند تری وجود دارد. رجوی به اینها مسئولیت میدهد چون از خودشان چیزی ندارند. بنابراین تشکیلات براساس تبعیت از رجوی ردهبندی میشود. قابلیت و توانایی اجرایی مهم نیستند.
برای دانلود اینجا را کلیک کنید.
– در فرقه رجوی مقوله ازدواج و خانواده چگونه جایگاهی دارد؟ کمی درباره ازدواجهای تشکیلاتی بگویید؟
سازمان زمانی که در سال 44 تأسیس شد تشکیلاتی کاملاً مردانه بود. یعنی فقط مردها حق عضویت داشتند. حنیفنژاد خانهها تیمی داشت که مردان آنجا جمع میشدند و کار تشکیلاتی و نظامی میکردند. وقتی میخواستند خانه اجاره کنند، صاحبخانهها حساس میشدند که چند مرد مجرد در یک خانه چه میکنند وهمین باعث درگیری با صاحبخانه میشدکه گاه کار به ساواک میکشید و لو میرفتند برای همین مجبور شدند بعضی زنهای فامیل را بیاورند و ترکیب خانودگی ایجاد کنند. ورود زنها به تشکیلات تقریباً به اجبار بود. اینها برای سازمان حالت پوششی داشتند و ازدواج به این صورت که کسی برای خودش همسر انتخاب کند و ازدواج براساس عشق و احساس صورت بگیرد، وجود نداشت. سازمان تعیین میکرد که دو نفر با هم ازدواج و خانه اجاره کنند و این مبنای کرایه خانه بود و این زوج تشکیلاتی طرف حساب صاحبخانه میشدند و بقیه پنهانی آمد و شد می کردند. این روش به ازدواج تشکیلاتی معروف شد.
بعد از انقلاب چون سازمان وارد فاز کار سیاسی شد، یک سری ازدواجها انجام شد. مسعود رجوی به عنوان بالاترین مرد سازمان با اشرف ربیعی بالاترین زن سازمان ازدواج کرد. یا مهدی ابریشمچی با مریم عضدانلو و محمد ضابطی و… چون اینها ارتباطات خارج از سازمان داشتند و مدام با جامعه در ارتباط بودند و جاهای مختلف کاندیدا میشدند، ناچار به بچهدار شدن بودند. این روند تا سال 60 که از کشور خارج شدند، ادامه داشت. در پاریس بچهدار شدن را ممنوع کردند و گفته شد فرزندآوری مربوط به فاز سیاسی داخل ایران بود و هدفی را دنبال می کرد که آن مسائل به پایان رسیده است.
سال 64 هم انقلاب ایدئولوژیک را مطرح کردند و براساس آن مریم رجوی با وجود اینکه یک دختر داشت، از مهدی ابریشمچی جدا شد و به عقد مسعود درآمد آن موقع مریم عضدانلو مسئول دفتر رجوی بود.
سال 68 مریم را به عنوان مسئول اول معرفی کردندد و تا سال 72 به تدریج و لایه لایه طلاق ایدئولوژیک و انقلاب ایدئولوژیک را مطرح کردند که تمام زنان سازمان را باید در عقد مسعود رجوی دید به این معنا که مردان باید زنان خود را طلاق بدهند تا به عقد مسعود درآیند. بعد از آن هیچ مردی نتوانست ازدواج کند؛ چون زن مجردی وجود نداشت و هیچ زنی هم ازدواج نکرد، چون همسر داشت و این رویه همچنان ادامه دارد.
– شما وقتی به عضویت گروه مجاهدین درآمدید مجرد بودید؟
وقتی سال 59 به سازمان آمدم همسر انگلیسی داشتم و دخترم حدود یک سال و نیمش بود. به من گفتند اینها مانع مبارزه تو هستند. اگر بخواهی تمام عیار در خدمت مبارزه باشی باید زن و بچه را رها کنی. شرایط من بهگونهای شد که خانوادهام نمیدانستند چه بلایی سر من آمده که رهایشان کردم. همسرم با خواهرم در ایران تماس میگرفت تا خبری از من بگیرد، اما آنها هم از من خبری نداشتند. اینگونه همسرم رفت وطلاق غیابی گرفت. تصورم این بود که به خاطر خانواده، انقلاب و خلق فداکاری میکنم.
بعدها زنانی مانند بتول سلطانی از سازمان خارج شدند و افشاگری کردند که رجوی در پادگان اشرف حرمسرا درست کرده و مریم بدون اینکه مردان سازمان چیزی بدانند زنها را به عقد مسعود در میآورد.
– اگر قرار باشد افرادی از گروه مجاهدین محاکمه شوند چه کسی را مستحق میدانید؟
تمام کسانی که طی این سالها جذب سازمان شدند، قربانی هستند و کسی که باید پاسخگو باشد، شخص مسعود رجوی است. رجوی استعدادهای زیادی را از بین برد، هم کسانی که در ایران به دلیل عضویت در سازمان کشته و اعدام شدند و آنهایی که در ایران ترور شدند. مسئول مستقیم کشته شدنشان رجوی است.
پژوهشگران اعضای فرقه را مقدمترین قربانیان آن معرفی میکنند. اعضای سازمان بیشترین آسیب را از این نفاق دیدند و آنانی که توانستند از سازمان جدا شوند همه از رجوی شکایت دارند. این اعتقاد من است، اما جمهوری اسلامی ایران حدود 50 نفر که مستقیماً در ترورها نقش داشتند و آمر و طراح بودند را قابل محاکمه میداند. بقیه به شرط اینکه از سازمان منفک شوند و شاکی خصوصی هم نداشته باشند، مورد عفو قرار میگیرند. این مصوبه شورای عالی امنیت ملی است و اطلاع دارم که حدود 700 نفر بر اساس این حکم در ایران زندگی میکنند و از این عفو استفاده کردهاند.
– سازمانهای حقوق بشری چه نقشی در قبال حقوق انسانی افرادی که در گروه مجاهدین عضویت دارند، ایفا میکند؟
عفو بینالملل رابطه بسیار نزدیکی با سازمان دارد. سازمان نجات تاکنون هزاران هزار نامه برای ارگانهای حقوق بشری فرستاده است. به تازگی هزار و 718 خانواده طوماری را تنظیم و امضا کردند و در آن صدها دلیل و مدرک به عفو بینالملل ارائه کردند که مطابق آن سادهترین حقوق انسانی در داخل سازمان نقض میشود. اما مأموران عفو بینالملل در کمپ تیرانا توسط سرکردگان مجاهدین پذیرایی و تطمیع میشوند و گزارشها را مطابق نظر آنها تنظیم میکنند.
متأسفانه حقوق بشر وسیلهای در خدمت کسانی است که میخواهند اهداف سیاسی خاصی را پیش ببرند. حقوق بشر وقتی به آمریکا میرسد یک تعریف دارد برای انگلیس همینطور و نسبت به جمهوری اسلامی ایران یک تعریف دیگری دارد. جاوید رحمان گزارشگر سازمان ملل متحد در رابطه با ایران است که خانوادههای زیادی انبوهی از مدارک را برای او به سازمان ملل برند، اما کوچکترین توجهی نکرد.
در سال 2005 دیدبان حقوق بشر جزوهای با نام «خروج ممنوع» منتشر کرد که در آن شمهای از نقض حقوق بشر در سازمان ملل متحد افشا شد. بعد از آن لابیهای صهیونیست و لابی سعودی چنان سروصدایی به پا کردند که دیدبان حقوق بشر از کرده خود پشیمان شد و گزارش دیگری نداد.
اخیراً گزارشی از وزارت امور خارجه آمریکا درباره بحث تروریست منتشر شد که آلبانی را یکی از کشورهای قربانی ترور معرفی کرده است. به این معنا که اعضای سازمان در آنجا سوژه ترور جمهوری اسلامی هستند. درحالی که تا کنون یک قطره خون از دماغ یکی از اینها نیامده و این دلیل غیرمنصفانه بودن چنین گزارشهایی است. افرادی که این گزارش را مطالعه کردند گمان میکنند جمهوری اسلامی ایران سلاح به دست در تیرانا جوخه ترور برای مجاهدین گذاشته، اما واقعیت این است که جدا شدههای سازمان در تیرانا امنیت ندارند و علناً به آنها گفته میشود اینجا کشور مافیاست و عملاً افراد را تهدید میکنند و با 300 یورو به تروریستها میسپارند.
یکی از کارهای صلیب سرخ این است که نامه خانوادهها را برای کسانی ببرد که نمیتوان به آنها نامه رساند. صدها نامه به صلیب سرخ دادیم که در قرارگاه اشرف به افراد برساند و جواب آن را بیاورد. یکی از مسئولان این نهاد میگفت شرمندهام. ما توانستیم برای اعضای القاعده در زندان بگرام افغانستان نامه ببریم و جواب آن را در سعودی به خانوادههایشان برسانیم، ولی در اشرف نگذاشتند یک نامه هم به کسی برسانیم و بعد هم اعلام کردند صلیب سرخ در این زمینه مسئولیتی ندارد.
اوایل تیرماه امسال دو عضو سازمان به اتهام قاچاق انسان و مواد مخدر و … در تیرانا دستگیر شدند. یکی از سایتها این خبر را منتشر کرد. اما سفارت آمریکا در تیرانا دخالت و اینها را آزاد کرد و خبر منتشر شده بلافاصله با فشار سفارت آمریکا از روی سایت برداشته شد. بودجه عفو بینالملل و سازمان ملل را آمریکا میدهد و بر آنها مسلط است.
– منابع مالی گروه مجاهدین از چه راهی تأمین میشود؟
سوال درباره منابع مالی سازمان مرز سرخ بود و کسی حق نداشت در این زمینه چیزی بپرسد. ملک عبدالله پادشاه عربستان زمانی که ولیعهد بود از مسعود رجوی برای عمره گذاری دعوت کرد. برادر من مسعود خدابنده در این سفر رجوی را همراهی کرد. بعد از بازگشت میگفت میزان طلایی که به در عربستان به رجوی داده شد آنقدر بود که نتوانست با هواپیما حمل کند برای همین با چند کامیون اینها را به بغداد آوردند و تا مدتها در بازار اردن و منطقه به فروش رساندند. این تنها یک نمونه از حمایتهای مالی به سازمان بود. سازمان، ارگانهای خیریه پوششی فراوانی دارد که پولشویی میکنند. اسرائیل و سعودی هم از همین طریق به اینها کمک میکنند برای همین ردی از آنها نیست. البته چند مورد پرونده قضایی در این رابطه برایشان تشکیل شد.
هزینه سازمان در تیرانا بسیار گزاف است. دکل خیلی بزرگی در کوه داجی نصب شده که اینترنت سازمان را تأمین میکند و هزینه قابل توجهی دارد. حضور سناتورهای آمریکایی در جلسات مجاهدین که هر کدام دهها هزار دلار هزینه هتل و هواپیما دارند و پولی که به آنها میدهند هم قابل ملاحظه است. یعنی هزینهها در سازمان واقعاً سرسامآور است و صرف اینکه میگویند با کمک چند ایرانی اداره میشود، قابل قبول نیست.
مهمتر اینکه درآمدهای مالی صرف اعضای سازمان نمیشود. بسیاری از اعضا برای سادهترین مسائل درمانی فوت کردند و دچار ضایعات جدی شدند. حمایتهای مالی و پولی که به سازمان داده میشود، خرج مهمانیهای مریم رجوی میشود. توجه کنید چرا جلساتی که هر ساله در ویلپنت پاریس انجام میشود یک سخنران ایرانی غیر از خودش ندارد و همه مدعوین آمریکایی و انگلیسی هستند که برای مردم ایران تعیین تکلیف میکنند. یک ایرانی از اپوزیسیون میان سخنرانان این جلسات نمیشود.
لباسهایی که مریم می پوشد هیچگاه تن اعضای سازمان دیده نمیشود. وقتی مریم رجوی پاریس بود در17 ژوئن سال 2003 که پلیس فرانسه به مقرش در منطقه اور حمله کرد، فقط 9 میلیون دلار اسکناس در گاوصندوقش بود. زن پلیسی که در آن عملیات تمام منطقه را بازرسی کرده بود می گفت چند دهنه کمد بزرگ در اتاق مریم رجوی فقط حاوی لوازم آرایش بود. در حالی که کمد بقیه زنان حتی یک کرم مرطوب کننده دست هم نداشت. اینها سوای بودجههایی است که در آمریکا برای اپوزیسیون ایران تصویب میشود.
– عاقبت گروه مجاهدین را چگونه تحلیل میکنید؟
سازمان به یک فرقهای تبدیل شده که سالهاست جذب واقعی ندارد. ممکن است عناصری را گوشه و کنار دنیا و ایران به سمت خودش بکشد و از آنها سوءاستفاده کند، اما جذب به معنای واقعی دیگر در سازمان وجود ندارد. همانطور که میبینید. در تبلیغاتش هم مردم ایران مخاطبش نیستند و گویی برای اسرائیل، سعودی و کاخ سفید صحبت میکنند و منظورشان بیشتر جلب نظر آنهاست.
سازمان مانند قارچی است که ریشه ندارد و شکافزی است. باید یک شکافی در یک درخت باشد تا بتواند در آن رشد کند. حیات سازمان از زمانی که وارد جنگ مسلحانه با جمهوری اسلامی در 30 خرداد 60 شد تا امروز چنین حیات خفیف و خائنانهای است.
اینها یک زمان در زائده جنگ ایران و عراق زندگی میکردند و زمان دیگر در زائده هستهای بعد هم در تضاد ایران با غرب. یعنی مدام خدماتش را به دشمنان ایران عرضه میکند و اینگونه حیاتش را ادامه میدهد و اکنون کارکردش به مراتب کمتر شده است.
نگاه کنید یک زمان مقر مریم رجوی در پاریس بود، الان از اتحادیه اروپا اخراج شده و حق ندارد وارد این کشورها شود و در تیرانا مستقر است و عنانش هم دست آمریکاست. آینده برایشان فراتر از این نیست. حتی خود سازمان هم دیگر باور ندارد در ایران اتفاقی به نفعش رقم بخورد. وقتی در جذب اعضا هویت خودش را پنهان میکند، یعنی میداند چقدر میان مردم ایران منفورست و آیندهای ندارد.
زمانی که میان ایران وعراق آتش بس شد اینها یک قدم استراتژیک عقب رانده شدند. وقتی صدام سرنگون شد تحولات دراماتیکی در شرایطشان به وجود آمد و امروز که ایران با عربستان گفتگو میکند دیگر از این شکاف هم نمیتواند استفاده کند و اکنون که ایران با غرب در حال مذاکره است میتواند پرونده آنها را برای همیشه ببندد.
معصومه رضاییان
ایسکانیوز – باشگاه خبرنگاران دانشجویی ایران