در مهرماه 1381 رضا پنج ساله بود که مادرش، فرخ فرهنگیان، از کردستان ایران او را به کمپ اشرف در عراق برد در حالیکه از سال 1369 تا کنون در پایگاههای مجاهدین خلق کودکی حضور نداشته است. سران مجاهدین در آن سال بیش از هشتصد کودک را از عراق به اروپا قاچاق کرده بودند و در سنین نوجوانی به عنوان کودک سرباز به عراق باز گردانده بودند بنابراین حضور رضا گوران در مناسباتی که روابط مادر و فرزندی ممنوع بود، برای فرقه دردسرساز بود.
نتیجه این شد که سران مجاهدین به سادگی حضور رضا را در تشکیلات برنتابیدند و با ناامنترین و خطرناکترین شیوه او را به ایران فرستادند. در مرداد 1382 فرماندهان مجاهدین خلق رضا را از فرخ جدا کردند و به قاچاقچیان انسان سپردند. کودک شش ساله در مقابل درب خانه مادربزرگش رها شد و از آن پس تحت سرپرستی مادربزرگ و پدر رشد یافت. رضا دوازده ساله بود که پدر را نیز از دست داد.
فرخ تا امروز در حصارهای تشکیلاتی مجاهدین خلق گرفتار است. او در خرداد 1395 به آلبانی انتقال یافت و اکنون در کمپ اشرف سه به سر میبرد. امروز 18 سال است که رضا از مادر خود خبری ندارد. فرخ فرهنگیان در طول این سالها هیچ تماسی با فرزند خود نگرفته است و تلاشهای خانواده فرهنگیان برای ارتباط با فرخ نیز بی ثمر بوده است. با این وجود زندگی برای رضا ادامه داشته است؛ او سال گذشته ازدواج کرد. این در حالی بود که مادرش در جریان رقم خوردن بهترین خاطرات زندگی رضا نه تنها در کنار او نبود بلکه از این موضوع مطلع هم نشد.
رضا هنوز هم امیدوار است که روزی با مادر خود دیدار کند. او اخیرا در جلسه مشترک انجمن نجات کردستان و انجمن آسیلا حضور یافت و خواستار مساعدت انجمن آسیلا برای هموار شدن راه برای دیدار او با مادرش شد.