در قسمت قبل گفته شد: حدود اواخر بهمن ماه یا اوایل اسفند ماه سال 1388 تعدادی از خانواده های دردمند و رنج کشیده اعضای فرقه مخرب رجوی، همچون روال چندین ساله قبل از آن، به درب پادگان اشرف مراجعه کرده و خواهان دیدار با عزیزان خود شدند. برخورد فوق العاده زشت و زننده مسئولین فرقه رجوی و حتی اقدام به ضرب و شتم خانواده ها، آنان را نسبت به سرنوشت عزیزان خود فوق العاده نگران کرد و لذا تعدادی به صورت خودجوش تصمیم گرفتند در برابر دروازه پادگان مزبور دست به تحصن بزنند و تا زمانی که به دیدار عزیز خود نایل نشده اند از جایشان تکان نخورند.
فرار اسیران از اشرف
از زمانی که نیروهای پلیس عراق توانستند در آبان 1388 در ورودی های اشرف مواضع خود را دایر نمایند، تعداد زیادی از اعضای دربند فرقه رجوی با رساندن خود به عراقی ها اقدام به فرار کردند و به جمع خانواده ها پیوستند. این افراد که برخی آن زمان بیش از ربع قرن در داخل پادگان اشرف محبوس بودند شرایط فوق العاده سختی را تجربه کرده بودند. آنان کوچک ترین ایده ای از دنیای خارج از پادگان نداشتند و از بسیاری از پیشرفت های صنعتی و علمی جهان هم بی خبر بودند. آن ها هیچ آشنایی با وسیله ای به نام موبایل یا حتی کنترل از راه دور تلویزیون نداشتند.
از همه بدتر شرایط روحی آنان بود که بعد از تجربه سال ها شستشوی مغزی و مانیپولاسیون ذهنی در آن گرفتار شده بودند. ترس و وحشت آنان از هر کس که با او روبرو می شدند و فوبیای شدیدی که نسبت به دنیای خارج که آن را تماماً فاسد و شیطانی تصور می کردند داشتند موجب می شد که بعد از رهایی نتوانند به سادگی به شرایط عادی بازگردند. بسیاری از آنان حتی از اعلام نام خود هم وحشت داشتند و فکر می کردند که همچنان تحت کنترل شدید فرقه رجوی هستند. بعضی حتی بعد از سالیان هنوز شب ها کابوس اشرف را می دیدند. تعدادی می گفتند که اگر رژیم آن ها را نکشد حتماً رجوی به جرم خیانت و جدا شدن از فرقه آن ها را خواهد کشت. اما همه آنان با وجود همه این مشکلات از این که دیگر در آن جهنم نیستند خدا را شکر می نمودند و راضی بودند و تنها نگرانی آنان رفقای دربندشان بود.
بعضی از کسانی که اقدام به فرار نمودند حتی با پذیرش این که ممکن است توسط نیروهای عراقی یا ایرانی شکنجه و اعدام شوند دست به این کار زده بودند. برخی با گذشت یک سال اقامت در هتل در بغداد هنوز حاضر نشده بودند که نامشان اعلام گردد یا با خانواده شان تماس بگیرند. کد مشترک بسیاری از آنان خصوصاً زنان این بود که با چه رویی با خانواده خود صحبت کنند. این مشکل را کمابیش خانواده های مستقر در برابر پادگان اشرف هم داشتند که مایل نبودند عکس یا نامشان جایی درج گردد و از ریخته شدن آبروی خود می ترسیدند.
تشکیل کمیته عراقی حمایت از خانواده های متحصن
در آبان ماه سال 1389، تعدادی از سران عشایر عراق از استان های دیالی و صلاح الدین به سرپرستی دکتر نافع عیسی حسین در جمع خانواده های متحصن در برابر پادگان فرقه ای اشرف حاضر شده و با آنان دیدار نموده و به گفتگو پرداختند. بازدید کنندگان به شدت تحت تأثیر مظلومیت خانواده ها قرار گرفته و معتقد بودند که برای وادار کردن فرقه رجوی به دادن پاسخ مثبت به خواست بر حق خانواده ها باید کاری انجام داد.
تشکیل کمیته عراقی حمایت از خانواده های متحصن در درب اسارتگاه اشرف
لذا آنان تصمیم گرفتند که کمیته ای حقوق بشری و غیرسیاسی و غیردولتی برای حمایت از خانواده های رنج کشیده تشکیل دهند که در این رابطه فعالیت هایی از آن زمان صورت گرفت. کمیته مربوطه بالأخره با تلاش فعالین حقوق بشری عراقی و مردم انسان دوست استان های دیالی و صلاح الدین تشکیل شد و جلساتی با تعدادی از خانواده ها و اعضای جداشده از فرقه رجوی و همچنین فعالین عراقی عضو کمیته برگزار گردید که در این جلسات ضمن اطلاع رسانی نسبت به آخرین وضعیت تحصن خانواده ها و اقداماتی که تاکنون به لحاظ حقوقی صورت گرفته و همچنین بازگو کردن مسائل و روابط درون فرقه، در خصوص فعالیت ها و برنامه های کمیته بحث و تبادل نظر شد.
اسامی اعضای کمیته عراقی حمایت از خانواده های متحصن، طبق اطلاعیه اعلام موجودیت، به ترتیب زیر بود:
دکتر نافع عیسی حسین – رئیس کمیته
استاد سامی کاظم محمد – معاون رئیس کمیته
استاد سعد کرکوش علی – وکیل
استاد صلاح جبار بوشی – وکیل
استاد علی دوحی جبر – وکیل
استاد صالح مهدی ابراهیم – وکیل
استاد سعد فاضل عباس – فعال حقوق بشر
خانم ناهده رضا عبد – فعال حقوق بشر
خانم حمدیه جبر – فعال حقوق بشر
استاد طارق عبدالحسین – فعال حقوق بشر
استاد علی کریم القاسم – مترجم و روزنامه نگار
استاد باسل حاتم الشمری – روزنامه نگار
استاد عماد عبد الواحد شیخ – فعال حقوق بشر
گردهمایی بزرگ خانواده های متحصن
روز شنبه 20 آذر 1389، هزاران تن از خانواده های اعضای گرفتار در فرقه رجوی در داخل پادگان اشرف، سران عشایر و مقامات و شخصیت های عراق، خبرنگاران عراقی و بین المللی و نمایندگان احزاب و گروه های عراقی که از نقاط مختلف کشور گرد آمده بودند، در برابر درب جنوبی پادگان اشرف تجمع نموده و نسبت به نقض اولیه ترین حقوق انسانی توسط فرقه رجوی که با حمایت مستقیم نیروهای آمریکایی در عراق صورت می گیرد اعتراض کردند.
خانواده ها صرفاً خواهان دیدار بی واسطه و آزاد با عزیزان خود بودند. خواسته ای که از جانب سران فرقه به بهانه های واهی نفی شده و درخواست های مکرر مقامات و سازمان های بین المللی و عراقی نیز در این خصوص بی تأثیر ماند.
این گردهمایی در بسیاری از رسانه های عراقی و بین المللی انعکاس داشت و دو کانال تلویزیونی به پخش زنده تمامی برنامه ها مبادرت نمودند. مسئولین عراقی حاضر در گردهمایی متفق القول بودند که تنها نیروهای آمریکایی باقی مانده در عراق از فرقه رجوی که به حقوق اولیه اعضای خود نیز احترام نمی گذارد و آن ها را از درمان و دارو و دسترسی به اطلاعات و حتی دیدار با خانواده محروم کرده اند حمایت می نمایند و در برابر خواست دولت و قوه قضاییه عراق مبنی بر خروج این سازمان از کشور و محاکمه سران آن ایستاده اند.
تنها وسیله ارتباطی خانواده ها با عزیزانشان بلندگوهای دستی بود که فرقه رجوی اقدام به نصب بوق های قوی و وسایل ایجاد صداهای ناهنجار و همچنین دیش های ایجاد پارازیت برای مختل کردن ارتباطات احتمالی خانواده ها برای مقابله با رسیدن صدای آنان به ساکنان اشرف نمود.
انعکاسات رسانه ای
تحصن خانواده های اسیران اشرف مورد توجه بسیاری از رسانه های ایرانی و عراقی و بین المللی قرار گرفت. بسیاری از شبکه های تلویزیونی و خبرگزاری ها و مطبوعات با اعزام خبرنگار به محل تحصن به تهیه گزارش و پخش آن ها پرداختند. حتی رسانه های معاند جمهوری اسلامی با خانواده ها مصاحبه نموده و صدای آنان را منعکس کردند.
از جمله گلناز اسفندیاری گزارشگر رادیو فردا (رادیو آزادی متعلق به صدای آمریکا) با خانم ثریا عبداللهی به عنوان نماینده خانواده ها مصاحبه نمود که در تاریخ 1 دی ماه 1390 منعکس گردید. در این گزارش آمده است:
برای دانلود اینجا را کلیک کنید.
“خانم ثریا عبداللهی، مادر یکی از ساکنان اردوگاه اشرف، می گوید که از دو سال پیش به قصد دیدن فرزندش امیر در اطراف اردوگاه ساکن شده، اما به گفته او سازمان مجاهدین از دیدار آنان ممانعت به عمل می آورد. خانم عبداللهی به رادیو اروپای آزاد (رادیو آزادی) می گوید که فرزندش از ۱۰ سال پیش ساکن اردوگاه اشرف است.”