مواضع ضد امپرياليستی و ضد آمریکایی مجاهدین خلق از بدو تولد این سازمان، یکی از مهمترین بخشهای دکترین و از دلایل وجودی آنها بود. در واقع میشود گفت که موضع ضد امپریالیستی مجاهدین اگر مهمتر و پررنگتر از مسلمان بودن آنها نبود حداقل هم وزن به نظر میرسید.
اما در عراق و پس از سقوط صدام حسین، ورق ها برگشت. نوکری برای صدام حسین متجاوز به خاک ایران تمام شد و نوکری برای ارباب جدید که آمریکا بود شروع شد و سازمان مجاهدین بسان آفتاب پرست ها رنگ عوض کرد. رهبران فرقه رجوی، آنروزی که در پادگان بدنام اشرف، علنا کتاب های ضدآمریکایی و ضد امپریالیستی را از دسترس خارج کردند و همه را سوزاندند، باید فکر این روز را هم می کردیم که در آغوش امپریالیسم جا خوش کنند. امروز خانم مریم رجوی که خود را به رهبری این فرقه منتسب کرده است و دیکتاتوری نوینی را شروع کرده است، به صحبت خود با شخصیت های سابق آمریکایی افتخار می کند و به آن می بالد و به قول معروف نان به نرخ روز می خورد.
امروز مریم رجوی، در باتلاق آلبانی، بیشتر اوقات خود را صرف تماس های تصویری و … با سیاست بازان دلار دوست آمریکائی می کند. او که الفبای وطن فروشی را نزد شوهر مرحوم خود مسعود فرا گرفته است، از این امر غافل است که مردم ایران دیگر اجازه نخواهند داد زمام امورشان دست کسانی بیافتد که گذشته سیاه و ننگینی در رابطه با وطن فروشی و همخوابگی با دشمنان مردم ایران داشته است.
روزی که هلیکوپترهای آمریکایی بالای سر ما در اشرف به پرواز در آمده بودند و تانک های ام یک آیک آنها اشرف را محاصره کرده بودند، همان ها بودند که ناموس اعضای سازمان که به گفته مسعود، سلاح شان بود را گرفتند و همه را به اسارت خود در آوردند، همان روزی که مسعود رجوی پیام داد که بین سلاح و سلاح دار، من سلاح دار را انتخاب کردم، همه توجیه شدیم که از امروز دیگر سلاح ناموس ما نیست! اما قرار نبود “همه چیز” خود را تسلیم آمریکایی ها بکنیم.
امروز که اسارتگاه مانز در آلبانی، به مستعمره آمریکائی ها مبدل شده است، رهبران بزدل سازمان آمریکا را برای خود قبله کرده اند و به پرستش آمریکایی هایی مشغول هستند که روزگاری در ایران کسی به سگ های آنها هم حق تعرض نداشت. کسانی که تاریخ را فراموش می کنند، همه چیز را می بازند. نباید تاریخ بیست و یکم مهرماه سال 1342 و تصویب کاپیتولاسیون را فراموش کنیم که مجلس تصویب کرد:
” تمام مستشاران آمریکایی که در ایران هستند اگر جنایتی مرتکب شدند و یک ایرانی را در خیابان اذیت کردند و یا با ماشین زیر گرفتند یا هر جریانی پیش آمد، تنها دادگاه آمریکا میتواند وی را مجازات کند. تمام مستشاران آمریکایی در ایران مصونیت دارند و هر جرم و جنایتی در ایران مرتکب شوند، ایرانیها باید در دادگاه آمریکا برای رسیدگی به آن کار شکایت کنند…( ملت ایران را از سگهای آمریکا پستتر کردند. اگر چنانچه کسی سگ آمریکایی را زیر بگیرد، بازخواست از او میکنند؛ هیچ کس حق تعرض به آمریکایی ها را ندارد”!
امروز هم اگر می خواهیم شان ملت بزرگ ایران حفظ شود، نباید به گذشته برگردیم، رهبران فرقه رجوی می خواهند به هر قیمتی به حکمرانی برسند، ولو به قیمت ذلت مردم ایران!
همچنین باید سخنان مسعود رجوی در بعد از انقلاب ضد سلطنتی را فراموش نکنیم که گفته بود:
” جهت تشریح اینکه امپریالیسم چیست، انقلاب ما ضد کیست؟ الان بعد از خاتمه موفقیتآمیز ضدیت با نظام شاهنشاهی و دیکتاتوری طاغوتی همچنان که بارها و بارها امام گفتند و به مردمشان تأکید کردند ما در یک مرحله ضداستعماری هستیم، یعنی ضدامپریالیستی؛ یعنی آمریکا.
امپریالیسم که این همه از آن صحبت میکنیم چیست؟ به بیان ساده یعنی جهانخواری، امپریالیستها جهان خوار هستند. آدم خوار شنیدهاید؟ بالاتر از آن جهانخوار است. جهان کلاً به دو اردوگاه تقسیم میشود. یک طرف مستضعفین هستند، محرومان هستند، خلقها هستند و در طرف دیگر مستکبرین جهان هستند. هیچ رابطهای بین این دو، جز اسارت یا نبرد وجود ندارد. ما یا اسیریم، یا علیه این رابطه نبرد میکنیم. هیچ رحم و مروتی هم در کار نیست…”
اما به یک باره همه مواضع رجوی ها تغییر یافت و حرکت به موازات آمریکایی ها شروع شد!
البته که حکومت خونخوار و جهانخوار کنونی آمریکا، فرقه رجوی را حتی با تمام نوکری هایش، به حساب نمی آورد و این رهبران فرقه رجوی هستند که با چسباندن خود به دامان آمریکا می خواهند برای خود هویتی داشته باشند، اما همین ارباب مجاهدین، سالهاست که مریم رجوی هر خوش خدمتی هم می کند، ویزای آمریکا را به مریم نمی دهند! بارها از طریق این و آن به آمریکایی ها پیغام و پسغام می دهند که فقط دو روز به مریم ویزا بدهید برای حتی بهانه های پزشکی به آمریکا وارد شود، او را به خدمت قبول نمی کنند!
پس نتیجه اینکه:
وقتی نتوانیم نفاق، حیله و مکر را به عنوان اصلی از اصول دکترین فرقه رجوی در نظر بگیریم، طبیعی است که در مقابل رفتار و گفتار و کردار آنان مات و مبهوت و گیج باقی میمانیم و به سختی میتوانیم تشخیص دهیم که کدام بخش از گفتار و رفتار آنان واقعیت درونی آنها است و کدام بخش حیله و مکر؟
مگر همین مجاهدین و شخص مسعود رجوی به وزارت خارجه ی آمریکا در بهمن ماه 1381 ننوشته بود که:
” به روی نیروهای آمریکایی آتش نخواهند گشود، حتی در دفاع از خود. رجوی حتی نوشته بود که حاضر است تمام نیروهای خود درعراق را به نفع نیروهای اتحاد وارد جنگ کند… ”
آمریکایی ها خوب فهمیده بودند که نیرویی که در اثر تغییر تعادل قوا، به ارباب قبلی با چنین وقاحتی خیانت می کند، پس اگر تعادل قوا برگشت، به ارباب جدید هم خیانت خواهد کرد، برای همین هم، هرگز حتی مجاهدین را به نوکری هم نپذیرفته است. البته مریم رجوی هنوز ناامید نشده و درخواست ویزای آمریکا می کند، عجب وقاحتی . . .
فرید