سازمان مجاهدین خلق علیرغم همه ادعاهایش، کماکان و همیشه از یک خط کاری تکراری و ثابت و از قضا شکستخورده استفاده میکند. خط کاری ثابت و شکستخورده در بهاصطلاح مبارزه، خط کاری و شکستخورده در برخورد با مخالفینش و خط کاری و شکستخورده در برخورد با اعضای ناراضی و جداشده و خواهان جدایی.
فعلاً کاری به دو مورد اول ندارم و قصدم بررسی برخورد سازمان با اعضای جداشده و خواهان جدایی است، خط این فرقه و از قضا همه فرقهها این است که فرد جداشده آیندهای نداشته باشد این بیآیندگی میتواند اردوگاه مرگ و شکنجهای مثل ابوغریب در عراق باشد که آن موقع اعضایش را به اسم جاسوس به صدام تحویل میداد که مورد شکنجه و حبس غیرقانونی بینالملل قرار بگیرند و امکان ارتباط با خانواده و حتی امکان رهایی نداشته باشند. این کار طبق تئوری فرقهای میتوانست فرد را از جدایی باز دارد و برای بقیه هم درس عبرت خوبی باشد تا هوس جدایی نکنند. شکستخوردن این طرح چندان برای فرقه رجوی سخت بود که وقتی خانم (ع – ع) با توجه به تهدید ابوغریب اعلام کرد که: من وسایلی برای جمعکردن ندارم هروقت ماشین آمد من بیرون منتظرم و رفت بیرون اتاق روی سکو نشست، به شخصه شاهد بودم که مسئول نشست؛ یعنی ژیلا دیهیم محکم به سر خودش کوبید و در استیصال کامل گفت بین مناسبات و ابوغریب انتخابش ابوغریب بود؟!
البته راهکارهای دیگری هم در فرقه برای بی آینده شدن اعضای جداشده دنبال میشد و میشود، مثلاً:
الف- عدم مهارتآموزی
ب- منع ارتباط با خانواده
ج- خرابکردن پلهای پشت سر بعد از وصل به فرقه
د- گرفتن امضا و دستنوشته و مدرک بهصورت اجباری
ه- توهین و تهمت و خرابکردن مراحل پناهندگی بعد از جدایی فرد
و- استفاده از هواداران برای تخریب فرد جداشده که این میتوانست مانع جدایی هواداران هم باشد
ز- نگاه داشتن عضو با پرداخت پول و فرصتسوزی برای هر اقدامی از طرف او
ح- و دهها شیوه فریبکارانه و خائنانه دیگر
امروز در آلبانی فرقه موفق شده با خرج هزینه زیاد و نیز توطئه و فریبکاری، پلیس و دستگاههای دولتی را در خدمت این اهداف خودش برای دربند نگهداشتن بیشتر اعضا بکار گیرد.
دولت آلبانی که میتوانست از انجمن آسیلا بهعنوان یک فرصت و یک نعمت بالفعل موجود برای اهدای خدمات به اعضای جداشده شامل خدمات معنوی، آشنایی با جامعه آلبانی، آشنایی با قوانین موجود، کمک به جذبشدن در اجتماع، پیداکردن شغل و کسب مهارتهای اجتماعی لازم استفاده کند و اعضای جداشده را در جهت منافع شخصی و نیز منافع کشور آلبانی قرار دهد، نهتنها این کار را نکرده؛ بلکه عملاً رودررو و مقابل فعالیتهای انجمن آسیلا قرار گرفته است.
از طرف دیگر با اجازه ندادن به خانوادهها برای ملاقات عزیزانشان که سالها در فرقه اسیر و فقر شدید عاطفه و اعتماد و پشت گرمی دارند عملاً اعضای جداشده را در جهت موردنظر فرقه سوق داده است و امروزه هم برای آنها کمپ ابوغریب را بازسازی کرده است.
البته همه این اقدامات نمیتواند جلوی جداشدن و ریزش را در فرقه بگیرد کما اینکه شرایط سخت عراق در دوران سلطه صدام حسین و زندان مخوف ابوغریب هم نتوانست.
مسئله اعتیاد عضو جداشده به مواد مخدر که امروزه بهعنوان یک حربه و یک شانتاژ از طرف فرقه بکار گرفته میشود تا دستخالی پلیس را در بازداشت این دوستان پرکرده و او را به اهداف خودش نزدیک کند هم از قضا دلیل دیگری است که باید دولت آلبانی را به سر عقل بیاورد.
دولت آلبانی باید بداند که شرایط سخت فرقه و فقر عاطفه و اعتماد و مشکلات روحی و روانی موجود در فرقه برای اعضای اسیر و دربند ذهنی و جسمی بسیار مخرب است، آنها طبق تمام نظرات روانشناسانه و تخصصی بعد از خروج که حق اولیه و مسلم آنهاست باید مورد مداوای روحی و روانی قرار گیرند و نیازهای آنها منجمله ملاقات شفابخش با خانواده و در آغوش کشیدن مادر و پدر و خواهر و برادر را لمس کنند، آنها به یک انجمن فعال برای تجربه بیرون از فرقه نیاز دارند. هرگونه محرومکردن آنها البته که باعث جلوگیری از ریزش و ماندن در فرقه نمیشود؛ بلکه بهمحض خروج اعضای رها شده از اسارت فرقه به طور طبیعی سعی خواهند کرد که خلأ روحی و روانی خود را با چیزی پر کنند که البته در دسترس ترین مسکن موقتی میتواند الکل یا اعتیاد باشد.
این نکته باید به گوش دولت و مردم آلبانی برسد که بدانند اقدام و راه درست و کمهزینه کدام است و همچنین همه نهادها و شخصیتهای دستاندرکار، مسئول و تأثیرگذار باید در جریان قرار گیرند.
ما اعضای جداشده که خود شخصاً تجربه ویرانگری فشارهای فرقه را تجربه و مشکلات بعد از رهایی را درک کردهایم از هیچ اقدام و کمکی فروگذار نخواهیم کرد و در این مسیر همگام با خانواده دوستان اسیرمان باقدرت، حمایتگر آنها خواهیم بود.
پیروزی و رهایی عزیزان و دوستان ما و شکست همه توطئههای فرقه در تقدیر است .
یکصدا برای روشنگری و افشا و خنثی کردن توطئه های فرقه رجوی و رهایی عزیزانمان
سامان نجاتی