با عرض سلام خدمت هموطنان عزیز
من در طی این سالیان که در سازمان وتشکیلات منفور بودم شاهد بودم از اول ورود هر فرد به تشکیلات اولین بحثی که با او مطرح میشود، دوری از خانواده و دشمن دیدن خانواده است. من اوایل نمیدونستم چرا این همه بحث خانواده را مطرح می کنند. چرا خانواده فتنه ودشمن در مبارزه میباشد. علاوه بر بحث هایی که میکردند، فیلمهای پارتیزانی که آخرای فیلم نشان داده میشود که طرف خیانت که میکند بخاطر خانواده میکند وخلاصه از این طور مزخرفات که خودشان میگویند.
و این کم کم بر عاطفه ی من وافراد تاثیر گذاشت که هیچ عاطفه ای نسبت به خانواده نداشتم وحتی در طول سالها یک بار دلتنگ آنها نشدم وبحث هایی که با ما میکردند همه را آماده جنگ با خانواده کردند. میگفتند چون خانواده آمده دم درب اشرف این خانواده نیست، دشمن است. همه ی ما خودمان را برای برخورد با خانواده ها آماده کرده بودیم.ولی خدا را شکر میکنم که من یک سنگ به خانواده ای نزدم یا یک فحش به هیچ خانواده ای ندادم.
چون یک روز مقر ما برای رفتن به ضلع شرق اشرف رفته بودیم که چند ماشین ارتش عراق آنجا بود. ما رفتیم و مستقر شدیم. گفته بودند که چند نیروی عراقی میخواهند به زور وارد بشوند وما هم رفتیم. بعدا نیم ساعت دیدیم خانواده ها آمدن وشروع کردند به سلام کردن . یکی از خانمها میگفت برادرم پیش شما نیست؟! تورو خدا اگه میشه فقط بهش بگید برایم دست تکان بدهد ودیگر هیچی نمیخواهم . راستش بغض گلویم را گرفت وعقب رفتم و بغل یکی از ماشینهای خودمان که آیفا بود ایستادم . یکی اف جی به اسم رسول که فامیلش یادم رفته دستور داد که سنگ بزنند و همه شروع کردند به سنگ زدن .من پشت ماشین به سیگار کشیدن مشغول شدم. اما با ناراحتی وغم سیگار میکشیدم . وقتی به مقر برگشتیم ، بازجویی شروع شد. از مسئول مستقیم تا اف مقر که یکی از زنان به اسم فرشته شجاع بود، همه سوال میکردند که چرا سنگ نزدی ومن یک جواب میدادم کار غیر تشکیلاتی بود و من نکردم و این کار درست نبود. خلاصه بعد از دو هفته دست از سرم برداشتند و بعد از این ماجرا دیگر مرا برای سنگ زدن به خانواده ها نبردند.
بله عزیزان این سازمان مجاهدین وتشکیلاتش ضد و دشمن خانواده است.
مالک بیت مشعل