چند سطری از خاطراتم با رحیم کیوکان

رحیم کیوکان در انزوای تشکیلات رجوی جان خود را از دست داد

از ابتدای سال 1372 که بدلیل درخواست جدایی از فرقه مجاهدین، با سران آنها دچار تنش شده بودم، با دستور مستقیم رجوی به من ابلاغ شد تا به مدت 4 سال برای آنها بیگاری کنم تا پس از سوختن اطلاعاتم از درون مناسبات مجاهدین خلق، فکری به حالم کنند. از این رو مرا به تعمیرگاه بنزینی مرکزی سر رشته داری مقر اشرف انتقال دادند. از زمان استقرارم در تعمیرگاه، رحیم کیوکان را بعنوان مسئول مستقیم من معرفی کردند.

از همان ابتدای آشنایی با رحیم کیوکان متوجه شدم که او از جنس رجوی نبود و به نوعی از تشکیلات درونی توسط عوامل رجوی کنار گذاشته شده بود و با عنوان مسئول تعمیرگاه بنزینی در سر رشته داری فقط روزها را پشت سر می گذاشت. علیرغم فشار های فرماندهان وقت آن زمان به نام های زهرا نوری، فائزه، سهیلا شعبانی، زهره بنی جمالی و … که از طریق رحیم تلاش داشتند مرا تحت فشار قرار دهند ولی او هرگز به خواسته های فرماندهان رجوی تن نمی داد و همواره با روی خوش با من برخورد می کرد. چون من از تمامی امکانات عمومی محروم شده بودم ولی او بصورت مخفیانه مرا از این امکانات بی نصیب نمی گذاشت.

فتح اله اسکندری
فتح اله اسکندری

بارها شاهد جلسات دیگ توسط عوامل رجوی علیه او بودم که با زشت ترین الفاظ به رحیم کیوکان توهین و فحاشی می کردند. بارها فرماندهان مقر با توجه به فعالیت خانواده اش برای آزادی رحیم از او درخواست کردند تا با حضور جلوی دوربین علیه خانواده خود موضع گیری نماید. اما او هرگز به این خواسته ضد انسانی آنها تن نداد. به رغم اینکه رحیم از طرح و برنامه من برای فرار مطلع و آگاه بود ولی هرگز مرا لو نداد و در روز فرار با لبخندی مرا بدرقه کرد. متاسفانه فرقه بد ذات مجاهدین او را از نظر روحی و جسمی در شرایطی قرار داده بود که در خاموشی زندگی اش پایان یابد و النهایه رحیم کیوکان بدون آنکه موفق شود خانواده اش را ببیند در خفا و در تشکیلات نکبت رجوی جان باخت. بنده ضمن تسلیت به خانواده کیوکان تا آزادی اسیران از بند رجوی در کنار خانواده ها خواهم ماند.

فتح اله اسکندری

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا