قرارگاه اشرف، ظرف و مظروف فرقه
بهار ایرانی، سایت مجاهدین دبلیو اس، سی ام ژوئیه 2007
سازمان مجاهدین به کرات در مواجهه با اتهام فرقه ای بودن واکنش نشان داده و به تعمد با جایگزینی واژه سکت به جای فرقه و بعد استناد به مناسبات بیرونی سازمان و مشخصا برجسته کردن نوع پوشش زنان و دختران هوادار در اروپا و نمایش آنها در رسانه هایشان، و همچنین ادعاهای بی وقفه درباره ضرورت دمکراسی و آزادی و… این اتهام را رد می کنند. در نقطه مقابل اما بعضا شاهد اظهارات بی واسطه و مستقیم از سوی افراد مستقر در قرارگاه اشرف هستیم که دقیقا در راستای مولفه ها و آموزه های فرقه ای و نقطه مقابل چهره و سیمای اروپایی مجاهدین حداقل بخشی از این ادعاها و اتهامات را به سهولت اثبات می کند و جالب اینکه این اظهارات در راستای اثبات درستی و صحت و حقانیت ایدئولوژیک مجاهدین یعنی امری که در غرب از بیرونی کردن آن اجتناب می شود، مورد تاکید قرار می گیرد. این شکاف در واقع محصول دو نوع رویکرد و به ضرورت دو ظرف متفاوت یعنی اروپا و قرارگاه اشرف می باشد. به همین نسبت می توان این شکاف و حفره عظیم را حتی در شکل و محتوای سایت های سازمان مجاهدین خلق مشاهده کرد. به عنوان مثال سایت قرارگاه اشرف موسوم به شهر اشرف به تمامی محتوای این ظرف را نمایندگی می کند و با کمی تعمق در اظهارات ساکنین آن به سهولت می توان مولفه های فرقه ای مناسبات درونی آنها را بازخوانی کرد. یکی از تازه ترین اتهامات وزارت امور خارجه امریکا به مجاهدین انجام نشست های درون تشکیلاتی تحت نام مستعار خود انتقادی و با نام فرقه ای عملیات جاری است. اتهامی که تا کنون مجاهدین هیچ گونه واکنش مستند و مستدلی درباره آن نشان نداده اند. عملیات جاری در مناسبات درونی مجاهدین در اشرف در واقع به مثابه رگ حیاتی مجاهدین محسوب می شود. در این مختصر تلاش می کنم به استناد اظهارات ساکنین اشرف در تبیین و اهداف این نوع نشست ها (عملیات جاری) و به استناد کتاب فرقه ها در میان ما شباهت های ساختاری و محتوایی آنها را مورد تاکید قرار بدهم. در این اظهارات بطور مشخص بر دو مشخصه بارز و محوری این نشست ها یعنی تفتیش و بیرونی کردن ذهنیت و تفکر افراد و وجه دیگر یعنی سلب اراده و اختیار و معطوف کردن آن به نیروی بیرونی یعنی رهبری تاکید می شود، که به زعم ساکنین اشرف بدون توسل به این اهرم افراد به ورطه ابتذال و بیهودگی کشیده و در نهایت مبتذل می شوند. و البته هدف اصلی از اعمال این شاخص ها بازسازی فکری و روحی افراد و آماده کردن آنها جهت اجرای فرامین فرقه ای است. در کتاب فرقه ها در تبیین و تعریف بازسازی فکری و اهداف آن اینگونه امده است:
بازسازی فکری یک کوشش نگران کننده برای تغییر نحوه نگرش فرد به جهان است، که رفتار او را عوض میکند. این پدیده از سایر اشکال آموزش های اجتماعی تفکیک شده است. نقطه افتراق در شرایطی است که تحت آن، این روند به پیش برده میشود و همچنین روش های سوء استفاده محیطی و درون شخصیتی است که رفتارهای مشخصی را سرکوب می نماید و رفتارهای دیگری را بیدار کرده و تعلیم میدهد. (1)
مکانیزم این تغییر رفتار اما سوای ایزوله کردن افراد از مناسبات عادی و روزمره، قطع ارتباط ذهنی با این دنیا است. این مهم به نسبت قابل ملاحظه ای به فراگیری آموزه ها و رفتارهای تازه شتاب می دهد. یکی از ساکنین اشرف درباره دلایل توفیق سریع تغییر رفتارها در مناسبات درونی مجاهدین خلق که در نهایت منجر به تسریع فراگیری و اجرای فرامین و توفیق وظایف تشکیلاتی می شود، می گوید:
دلیل علمی آن این است كه در ارتش آزادیبخش همه اذهان از درگیریهای زندگی عادی آزاد است. انرژیها آزاد است و فكر و انرژیها فقط صرف كار و مبارزه میشود و اذهان قفل تفكرات مختلف و درگیریهای یك زندگی عادی نیست. برای همین هم وقتی با یك ذهن آزاد به یادگیری چیزی میپردازی دیگر ذهنت فقط مطالب آن موضوع را جذب میكند و سریعتر و در مدت زمان كوتاهتر یاد میگیرد. برای مثال یك فرد در جامعه عادی وقتی به كلاس درسی میرود، ممكن است در عین حال به ماشینش كه در تعمیرگاه هست هم فكر كند، یا به دوستش كه با هم قهر كردهاند، یا به اینكه شام بچههایش را نپخته و هر موضوع و مشكل دیگری… اما در مناسبات ما همة مسئولیتها و تضادها راهحل و مسئول خودش را دارد. (2)
آنچه به عنوان مانع برای آزادی ذهن تعبیر می شود درگیری های روزمره و کلنجارهای ناخواسته ذهن است که ناخواسته تابع فعل و انفعالات پیرامونی پیوسته کنشمند عمل می کنند. شرط انسداد این خلجان های ذهنی محصور کردن و قطع کردن ذهن و فکر از هر گونه تعامل با فضای بیرون است. تنها در این صورت است که ذهن به میزان قابل ملاحظه ای از تعامل و وسوسه درگیری شدن با دنیای یبرون فاصله می گیرد. سینگر راز این توفیق (ایزوله کردن) را در نااگاه نگه داشتن افراد تلقی می کند و در این رابطه می نویسد:
کلید موفقیت بازسازی فکری در ناآگاه نگاه داشتن سوژه است تا بشود وی را مورد سوء استفاده و تحت کنترل قرار داد؛ خصوصا این که وی همواره نسبت به سیر تغییراتی که در خدمت تأمین منافع دیگری و به ضرر خود اوست غافل نگاه داشته می شود. نتیجه معمولی روند بازسازی فکری آن است که یک شخص یا گروه صاحب کنترلی تقریبا نامحدود بر روی سوژه برای دوره های متفاوت زمانی می گردد. (3)
ناآگاه نگه داشتن فرد به نوعی تعبیر آزادی ذهن از درگیری های عادی و روزانه را تداعی می کند. به میزانی که ذهن از این درگیری ها و تبعات ناشی از ان و همچنین دغدغه های ذهنی رها می شود به همان میزان برای دریافت و جذب آموزه های تازه و هدایت شونده آماده می شود. سینگر در این رابطه می نویسد:
هدف از تمامی این ها تغییر دادن یا بازسازی شماست. در همان حال که یاد میگیرید رفتارهای گذشته خود را اصلاح نمایید تا در این محیط بسته و کنترل شده پذیرفته شوید، تغییر هم میپذیرید. با شروع به صحبت کردن با استفاده از واژه ها و عبارات خاص گروه شما اذعان میکنید که ایدئولوژی را فهمیده و قبول کرده اید؛ و وقتی شروع به ابراز آشکار قبول ایدئولوژی گروه کردید، سپس آن ایدئولوژی کتاب قانون برای هدایت کامل شما و ارزش گذاری بر رفتار شما خواهد شد. (4)
ساکنین اشرف نیز کماکان بر درک این آلترناتیو فکری تاکید دارند. اینکه پس از فراغت از درگیری های روزانه و عادی و تخلیه شدن بناگزیر (ناآگاه نگاه داشتن سوژه) برای ایجاد هویت و مبارزه با هر نوع انفعال و پوچی باید به بیرون از خود متوسل شد. این بیرون در واقع همان قطب رهبری به مثابه تنها امکان نجات و رستگاری است. دامونا یک عضو اشرف در این باره مدعی است:
میدانستم پشت هر چیزی كه گیر كنم در منطق خواهر مریم جواب و راهحلش را پیدا خواهم كرد و برای همین در تمام پروسهام بعد از شناخت خواهر مریم هیچوقت پشت هیچ تضادی نماندم. (5)
نکته اساسی این است که اتکا به بیرون و نه اراده و اختیار فردی نقطه کانونی و محوری این مناسبات و مشخصا انقلاب ایدئولوژیک است. اینکه فرد تحت هیچ شرایطی بدون طی پروسه خودویرانی ذهنی و فکری و جایگزینی این آلترناتیو قادر به درک خود، جهان و هستی و هدفمندی نخواهد بود. به نقل از دامونا در این رابطه می خوانیم:
سختی، تضاد، مسائل و موانع ذهنی مختلف در هر دوره از زندگی همیشه هست و خواهد بود ولی باید ایمان داشت كه راهحل و درمان همیشه در بیرون فرد است. ایمان به این، نكته اصلی است. این همان منطق انقلاب ماست، بهنظرم تمام عمر مبارزهكردن در ذهن خیلیها كار بسیار دشواری است. با منطق انقلاب یعنی «راهحل بیرون از خودم» از هر تضاد و مشكلی در سختترین و پیچیدهترین شرایط مبارزه بیرون كشیدم. (6)
این باورمندی در تعامل فرضی با آدم های بیرون از این مدار چیزی جز حسرت خوارگی و افسوس برای جاماندگان از انقلاب ایدئولوژیک به جا نمی گذارد. تعبیر و باور آنها به انسان های بیرونی فراتر از این نیست. این را باورمندان انقلاب ایدئولوژیک اینگونه تعبیر می کنند:
آن جوانها درون خودشان فكر میكنند كه تنها هستند و هیچكس از درونشان خبر ندارد و بهدادشان نخواهد رسید، ولی در منطق انقلاب خواهر مریم اینطور نیست. او میگوید من را برای سختیها و زمین خوردنها بخواهید و از من كمك بگیرید. (7)
سینگر در تبیین این وجه از مولفه های فرقه ای می نویسد:
محیط خودکامگی فرقه بروشنی نشان میدهد که اعضا اجزای یک جنبش برگزیده بوده و منتخب جهان هستند. غیر اعضا به این ترتیب بی ارزش و موجوداتی پائین تر میباشند. بسیاری از فرقه ها به اعضایشان می آموزند که ما بهترین و تنهاترین هستیم و یا به صورتی میگویند که ما حاکمان روشنی بخش بوده و تمامی بیرونی ها موجودات پست تر هستند. (8)
و در نهایت نتیجه می گیرد این رویکرد تماما در راستای تهی کردن فرد از قدرت و اختیار و اراده فردی و به انقیاد درآوردن افراد در جهت مصالح و منافع فرقه ای است. او در این رابطه می نویسد:
این طرز تفکر، مبنای خام کردن اعضاء است که با وجدان های خوب خود پیوسته اند، و به اعضا به عنوان مأمورین یا نمایندگان گروه های برتر اجازه میدهد تا از غیر عضو ها در جهت منافع گروه سوء استفاده نمایند. بعلاوه اعمال نظریه ما در برابر دیگران، به این معنی خواهد بود که اساس وجود شما بر بودن در گروه متمرکز بوده است. اگر شما گروه را ترک کنید، به پوچی پیوسته اید. این آخرین گام برای خلق وابستگی کامل اعضا به گروه است. (9)
منابع :
1- فرقه ها در میان ما، بخش سوم، نوشته مارگارت تالر سینگر
2- الهام کیامنش – سایت اشرف
3- فرقه ها در میان ما، بخش سوم، نوشته مارگارت تالر سینگر
4- همان
5- دامونا تعاونی – سایت اشرف
6- دامونا تعاونی – سایت اشرف
7- دامونا تعاونی – سایت اشرف
8- فرقه ها در میان ما، بخش سوم، نوشته مارگارت تالر سینگر
9- همان