مریم سنجابی گفت: ارزش زنان برای رجوی در این حد است که او می خواهد فقط یک لایه بیصدا و دیوار گوشتی که اعتراضی نکنند و گوش به فرمان او باشند به دورش حلقه بزنند.
چندی پیش شاهد اقدام مثبت آلبانی در بازرسی از کمپ “اشرف ۳” و جمعآوری یگان سایبری فرقه رجوی بودیم.
واقعیت است این اقدام دولت آلبانی اگر چه دیر هنگام ولی مثبت و قابل قدردانی است. سالهاست جامعه جداشدگان که روابط درونی این فرقه را دیده و صدمات بسیاری از آن خورده اند فریاد می زنند سازمان مجاهدین یک فرقه تروریستی است که بیشترین ظلم را به اعضای خود نموده و به صورت پیچیده افرادش را در داخل مقرهایش به گروگان گرفته است.
با محاسبه افرادی که در دهه ۸۰ و ۹۰ از فرقه رجوی جدا شدند می توانیم بگوییم حدود دو هزار نفر تا کنون از این فرقه جدا شده، درگذشته و یا سربه نیست شدند.
برای تشریح وقایع اخیر فرقه رجوی و تحلیل آینده این فرقه گفت و گویی با خانم مریم سنجابی داشتیم که در ادامه می خوانید:
هدف اصلی فرقه حفظ جان بی مقدار رجوی است
عضو نجات یافته از فرقه رجوی در ابتدای این گفت و گو با اشاره به آمار اعضای این فرقه گفت: زمانی که من در دهه ۸۰ مسئولیت پرونده های پرسنلی فرقه را به عهده داشتم،اعضای فرقه حدود چهار هزار و ۵۰۰ نفر بودند. هم اکنون بر اساس آخرین آمار اعلامی دولت آلبانی حدود دو هزار و ۵۰۰ تن از آن ها باقی مانده است.
وی افزود: واقعیت این است سازمان مجاهدین گروهی نیست که برای آزادی خواهی یا عدالت اجتماعی تلاش نماید. این تنها پوسته و رویکرد تبلیغاتی آنها در مجامع بیرونی است. هدف اصلی فرقه صرفا حفظ جان بی مقدار رجوی و به قدرت رسیدنش به هر طریق ممکن است و السلام. همکاری با اجانب، جاسوسی، مردم کشی و ترور، جلب پول های سیاه و به کشتن دادن اعضایش هیچکدام برای رجوی مهم نیست.
مریم سنجابی تصریح کرد: آنچه مرا تکان داد و باعث شد جدی تر به ابعاد روحی و روان بیمار رجوی پی ببرم و افکار فرقه ای او برایم روشن شود نظریه ها و جملات خود رجوی بود. واقعیت دردناکی که باعث شد یک دهه قبل و در سال۸۹ از تشکیلات فرقه رجوی فرار کنم حتی با این فرض که به دست نیروهای عراقی کشته شوم.
همه شما بایستی از مریم رجوی دنباله روی کنید
وی افزود: واقعیت این است سیستم سازمان مجاهدین طوری است که اجازه فکرکردن به کسی را نمی دهند. اساسا اجازه قدرت گرفتن به احدی داده نمیشود. سال ۶۸ به دنبال اعلام نمودن مریم قجر عضدانلو به عنوان مسئول اول در واقع یک کودتای داخلی توسط رجوی شکل گرفت در طی آن کودتا همه مردان رده بالا را برکنار نمود و تشکل مرکزیت را منحل کرد. ظاهراً در طی این ماجرا یک شورای رهبری ۲۴ نفره اعلام شد که بعدها گسترش یافت که در حقیقت لایه حفاظتی رجوی باشند.
او ادامه داد: هدف اصلی رجوی دورکردن مردان و سایر ایدئولوگ های فرقه بود تا کلیت سازمان تنها بر اساس معیارها و تفکرات او پیش برود و هر طور که می خواهد سازمان را کنترل کند. قدرت و نفوذ خود را صد چندان کرد طوری که حتی قدیمی ترین اعضا یارای ایستادن در مقابل او را نداشتند. زیرا به محض احساس کوچکترین نارضایتی یا اظهارنظری بر خلاف نظراتش آنها را به پستترین رده های تشکیلات سوق می داد و در جلسات جمعی به شدیدترین شکل مورد اهانت قرار گرفته و تنبیه می شدند.
عضو نجات یافته از فرقه رجوی اظهار کرد: پس از آن واقعه که درون سازمان از آن به عنوان انقلاب درونی یاد می شود سالهاست یک هدف برجسته است: “همه شما بایستی از مریم رجوی دنباله روی کنید و مثل او شوید.”چرا؟ چون مریم قجر عضدانلو خودش همسرش و بچه اش را تقدیم رجوی کرده و هیچ مخالفتی با او و نیت های او نکرد. حتی از شوهرش طلاق گرفت و به عقد مسعود رجوی درآمد. این تمام ایدئولوژی کثیف رجوی است. همه باید برده او باشند. تمام اعضا بایستی او را بپرستند. بایستی مثل مریم قجر باشند تا پذیرفته شوند. تمام دنیا او را تأیید کنند و او باید به قدرت برسد. در این راه اگر همه قربانی شوند مهم نیست. در ۴۵ سال حکومت رجوی بر فرقه عضوی به یاد ندارد حتی در یک مورد هم رجوی به اشتباهی اعتراف نموده و یا مسئولیت خطایی را پذیرفته باشد. تمام تزهای سرنگونی و سقوط شش ماهه و دو ساله و جنگ فروغ که باعث فروپاشی کل تشکیلات شد، تمامی ترورها، به کشتن دادن هزاران تن از دو طرف جنگ، همه تئوری های مغز مریض این شخص بود که در تمامی موارد نیز اشتباه محاسبه داشته است. اما به خاطر رد گم کردن، او همیشه تمام دنیا را گناهکار و مستوجب عقوبت می داند جز خودش.
اگر هزار نفر هم بمیرند باکی نیست!
سنجابی افزود: زمانیکه کمپ اشرف در محاصره کشور عراق بود و دولت عراق اعلام کرد به صورت مسالمت آمیز از عراق خارج شوید رجوی بارها این جملات را تکرار می کرد: “اگر هزار نفر هم بمیرند باکی نیست.” هنگامی که مهری موسوی یکی از اعضای ناراضی درخواست خروج از فرقه را داشت او گفت لازم باشد همه ۷۰۰ نفر شورای رهبری را به رگبار می بندم. تا کنون تعداد زیادی از زنان ناراضی را سر به نیست کردند. ارزش زنان برای رجوی در این حد است
او می خواهد فقط یک لایه بی صدا و دیوار گوشتی که اعتراضی نکنند و فقط گوش به فرمان او به دورش باشند. شما فکر می کنید این افکار از چه مغزی خارج می شود جز یک روانی خودخواه قدرت پرست! که به جز خودش و قدرت به هیچ چیز دیگری فکر نمی کند. نه آزادی و نه امنیت و جان انسان ها و نه عدالت و برابری مهم هستند.
این عضو قدیمی نجات یافته در بخش دیگری از سخنان خود گفت: من این روزها در خبرها می خوانم انگار که بازرسی از کمپ و خارج کردن بخش هایی از کامپیوتر و لب تاپ های فرقه واقعه مهمی برای سازمان مجاهدین و سرکردگان آن است. از نظر من خیر اینطور نیست. چون که پیش بینی این امور به اضافه دستگیری و یا لو رفتن اعضای فرقه نکته ای نیست که سران سازمان به آن فکر نکرده و یا آن را پیش بینی نکرده باشند.خیر این موضوعات از ارزش و درجات پایینی در اندیشه و افکار سازمان جای دارد. آنچه مهم است و به روشنی در سرفصل ها و برهه های مختلف سازمان نیز تجربه شده این است که رجوی فقط می خواهد خودش زنده بماند؛ با هر سرافکندگی و به هرشکل کثیفی، حتی قربانی کردن تمام اعضا و این موضوع را تجربه کرده. بعد از سقوط صدام به خاطر ماندن در عراق چون جایی برای فرار و مخفی شدن نداشت صدها تن را به کشتن داد یا زخمی شدند.
زمانیکه در کمپ اشرف بودیم می گفتند به دور مقر ۴۹ بایستی دیوار گوشتی تشکیل بدهید. بایستی سربازان عراقی از روی اجساد تمام شما بگذرند تا به مرکز مقر ۴۹ برسند و در واقعیت امر هم نگذاشتند. رجوی در حملات عراقی ها بیش از صد تن را عمداً به کشتن داد و صدها تن دیگر هم در رویارویی های پوچ با پلیس عراق زخمی شدند. میگفتند مگر چند نفر را می توانند بکشند و بزنند؟ صد نفر؟ دویست نفر؟ محال است بتوانند از دیوار گوشتی هزار تن بگذرند. این تئوری رجوی برای قایم شدن در بین زنان و در داخل کمپ در آن زمان بود. می گفتند به محض حمله آن چنان سر و صدا و غوغای خبری راه می اندازیم تا از حرکت آن ها جلوگیری کنیم. این وسط صدها فردی که گوشت دم توپ بودند برای او مهم نبود.
حالا هم به نظر من موضوع مهم این نیست که دولت آلبانی با کسب اطلاع و اجازه یا بی اجازه دولت امریکا اقدام به حمله کرده باشد. یا موضوع این نیست که روزگاری سازمان مجاهدین تحت حمایت دولت عربستان بوده یا خیر او را مُرده اعلام می کند یا زنده.
موضوع اصلی شانتاژ خبری سازمان مجاهدین است که با بزرگنمایی و تبلیغ نادرست می خواهد داستان خارج کردن چند هارد و لپ تاپ از فرقه را مهم نمایش دهد و در پوشش آن باز هم خودش را از مهلکه برهاند.
نبود رجوی ارزش خاصی ندارد
وی گفت: از نظر سیاسی برای فرقه بود و نبود رجوی ارزش خاصی ندارد، چرا که نامبرده دو دهه است به خاطر عدم پاسخگویی به جنایاتش، ظلم به اعضا و خیانت مضاعف به زنان فرقه، خود را پنهان نموده و فکر می کنم تا آخر عمر حقیرش هم قدرت بیرون آمدن از سایه را ندارد. از نظر من نکته مهم این است “نقطه کانونی و جرثومه اصلی فساد سازمان مجاهدین همانا شخص رجوی است. مغز متفکر و فساد انگیز و عامل تمام جنایات این فرقه مسعود رجوی است و لاغیر”
سنجابی بیان داشت: رویای رجوی این است که همچنان به عنوان مهره ای توسط دولت های غربی مهم تلقی شود تا شاید روزگاری به مانند رضا خان او را به کرسی بنشانند که این موضوع به واسطه جنایاتی که توسط این گروه در کشور انجام شده محال می باشد. لذا در حالی که خودش هم می داند ارزشی برای دولت های غربی ندارد. فقط می خواهد انتقام گیری و بلوا بپا کند و در این هیاهو چند صباحی دیگر بماند.
نه خانواده و نه اعضا برای فرقه رجوی مهم نیست
مریم سنجابی با اشاره به بیانیه های اخیر فرقه پس از احتمال لو رفتن ارتباطات داخلی آن ها با ایران گفت: این بیانیه و هشدار دادن و اعلام نگرانی برای جان اعضا و خانواده از نگرانی رسیدن هارد و اطلاعات به ایران یاوه سرایی بیش نیست. او هیچ وقت نگران جان اعضا و خانواده ها نبوده است. بالعکس هدفش از بین بردن همان خانواده ها و اعضا برای کشته سازی و تبلیغات و دور کردن خطر از خودش است. پس چطور سال ۶۰ همه اعضایش را بدون جا و مکان رها و خودش فرار کرد در حالی که می دانست با اعلام کردن فاز نظامی و رویایی مسلحانه جان همه آنها در خطر می افتد.
چطور است که حتی اعضای زندانی اش را مجبور می کند با اسم و رسم از داخل زندان بیانیه حمایت از سازمان مجاهدین را امضا کنند یعنی آنقدر احمق هستند که نمی دانند با چنین اقدامی جان آن افراد به خطر می افتد و علنا اعلام محارب بودن می کنند.
مگر رجوی نمی داند شبکه های اجتماعی خارجی مرتبط با داخل در هر حال به نوعی ممکن است کنترل شود، پس چطور اکثر ارتباطات با اعضایش در داخل ایران طی سال های گذشته از طریق شبکه های ساده اجتماعی است و به آنها دستورات خرابکاری و عملیات ایذایی و آتش سوزی با تلفن عمومی می دهند.
اصولا فلسفه کانون های شورشی برای سازمان همین است که به راحتی آنها را در تله دستگیری بیندازند و پس از شکست آنها هو و جنجال کنند که آنها را دستگیر کرده اند و خوراک خبری تهیه کنند.
چرا که او شارلاتان تر و حقه بازتر از این حرفهاست که می داند با آتش زدن درب یک مکان یا چسباندن یک عکس به دیوار، حکومت ایران سرنگون نمی شود.
دولت آلبانی و فرانسه نباید فریب شانتاژهای فرقه رجوی را بخورند
سنجابی در ادامه تصریح کرد: می خواهم از این فرصت استفاده کنم و به دولت آلبانی و فرانسه بگویم فریب حقه ها و شانتاژهای فرقه رجوی را نخورند. از دولت آلبانی می خواهم اجازه تمرکز و تشکیل یک باند فرقه ای و گسترده را از سازمان مجاهدین بگیرد و بیش از این اجازه ندهند که این سازمان به فریب و قربانی کردن اعضای نگون بختش ادامه دهد. درخواست دارم آنها را از تمرکز خارج کنند با همه افراد درون کمپ مصاحبه کنند و آنها را در محل هایی مجزا اسکان بدهند. اجازه ملاقات با خانواده هایشان را فراهم کنند. امری که سازمان مجاهدین سه دهه است از آن جلوگیری می کند. از دولت آلبانی و فرانسه می خواهم عامل و سرکرده اصلی جنایت و خیانت یعنی شخص رجوی را از مخفیگاهش بیرون کشیده و به دست عدالت بسپارند.
رجوی خیانت کار باید شناسایی و محاکمه شود
سنجابی در پایان گفت: خواست اصلی ما این است که رجوی خیانت کار باید شناسایی و به عنوان جنایت کار بین المللی و عامل سکت و فرقه در قرن بیست و یکم محاکمه شود. همان لافی که خودش می زند که حاضرند در دادگاه های بین المللی حاضر شوند را اثبات کند.
اگر راست می گوید از لانه اش خارج شود. بیش از این از زنان نگون بخت و اعضای مغزشویی شده برای لایه محافظتی جان حقیرش استفاده نکند. برای یک بار هم شده اگر جربزه اش را دارد از مخفیگاهش خارج شود و چشم در چشم از مواضع اش دفاع کند. صد البته چنین امری امکان پذیر نیست چرا که او یک روانپریش و فردی جانی و در عین حال عقب مانده ای است که به علت دو دهه زندگی ایزوله و افکار فاشیستی اش شجاعتی برایش باقی نمانده است.