قربانعلی حسین نژاد مترجم ارشد مسعود رجوی در مصاحبه با محمد سعد روزنامه نگار عراقی روزنامه مراقب العراقی، اطلاعات دسته اولی را درباره حضور سازمان مجاهدین خلق در عراق، عملیات ها و روابط سازمان با رژیم بعث و کمک های نجومی نفتی صدام حسین به سازمان مسعود رجوی ارائه می دهد.
در قسمت دوم این گفتگو، نکاتی درباره عملیات فروغ جاویدان (مرصاد) و همچنین قیام شعبانیه در عراق و عملکرد سازمان مجاهدین خلق بیان شد.
بخش سوم ترجمه مصاحبه مترجم ارشد مسعود رجوی با روزنامه “المراقب العراقی”، منتشر شده در تاریخ پنج شنبه ۱۷ ژانویه ۲۰۱۳ را در ادامه می خوانید:
برخی از اعضای سازمان مجاهدین خلق چگونگی کشتار عراقیان را با افتخار تعریف میکردند!
س: آیا مسعود رجوی نامههایی را مستقیما به مسعود بارزانی میفرستاد؟
ج: بله نامههای زیادی میفرستاد.
س: آیا شما از آنها مطلع میشدی؟
ج: بله من اطلاعات زیادی در این مورد به دست آوردم. سازمان پایگاه های نظامی متعددی در کردستان عراق داشت از جمله روی زمین هایی که سازمان کرد ایرانی خبات در آن مستقر بود ولی بعد از جنگی که بین رژیم عراق و کردها روی داد همه قرارگاههای سازمان مجاهدین خلق توسط اتحادیه میهنی کردستان (به رهبری طالبانی) معروف به یهکتی بسته شدند. بعد از آن، سازمان نامههای متعددی به حزب دموکرات کردستان عراق (به رهبری بارزانی) و به کردهای ایرانی فرستاد تا بین سازمان و یهکتی برای بازکردن مجدد قرارگاههایش در کردستان میانجیگری کنند ولی یهکتی این میانجیگری را رد کرد.
بعد از جنگ نیز یهکتی به علت همکاری سازمان مجاهدین با ارتش صدام در کشتار کردها به دادگاه بین المللی لاهه (هلند) از سازمان شکایت کرد. در این مورد نیز سازمان مجاهدین از حزب بارزانی خواستار میانجیگری نزد اتحادیه میهنی کردستان (یهکتی) شد و سازمان این را که در کشتار کردها شرکت داشته است را رد کرد و نامههای متعددی به حزب دموکرات بارزانی فرستاد و در خواست کرد که جلوی این شکایت یهکتی علیه سازمان را بگیرد.
مهدی ابریشمچی مرد شماره دوی سازمان دیدارهای متعددی را با آقای هوشیار زیباری دبیر حزب دموکرات انجام داد. رجوی در نامههایش به بارزانی و نیز ابریشمچی در دیدارهایش با زیباری از آنها درخواست کردند که به دادگاه بین المللی لاهه بنویسند که سازمان مجاهدین خلق در کشتار کردها شرکت نداشته تا این نامه را به دادگاه بین المللی لاهه بدهند و ثابت بکنند که سازمان مجاهدین خلق وارد کردستان نشده و در سرکوب کردها شرکت نداشته است. رهبران سازمان سرانجام آنها را با اصرار و دادن پول هنگفت یا امتیازاتی دیگر و التماس درخواستهای مکرر در معذوریت قرار داده و مجبور به نوشتن فقط سه سطر با دستخط آقای زیباری کردند با متن کامل زیر: “اینجانب گواهی میدهم که سازمان مجاهدین خلق در کشتار مردم کرد شرکت نداشتند و این یک اتهام علیه آنان است“.
از آن روز تا امروز این تنها سندی است که سازمان مجاهدین خلق برای انکار و تکذیب شرکت خود در سرکوب مردم کرد به آن استناد میکند در حالیکه این سند از سه سطر با امضای او تجاوز نمیکند و خالی از هر گونه استدلال و اثبات و حتی بدون هرگونه اشاره به منبع و علت این اتهام میباشد. خود سازمان مجاهدین هم در اثبات ادعایشان که “ما کشتاری نکردیم و در سرکوب کردها شرکت نداشتیم و این دروغ و تهمت است” هیچ سند و دلیلی جز این دست نویس سه خطی هشیار زیباری در دست ندارد و فقط به آن استناد میکند. آنها هزاران نسخه از این دست نوشته چاپ و منتشر کردند و از جمله با پرداخت پول در مطبوعات و سایتهای اینترنتی آن را به چاپ رساندند.
همان موقع در پارلمان عراق تعداد زیادی از نمایندگان شیعه عراقی در زمان ریاست محمود المشهدانی لایحهای را مبنی بر اخراج سازمان مجاهدین از خاک عراق به علت دخالت هایش در امور عراق و مشارکتش در قتل شیعیان این کشور و حالا هم جعل دروغ و تهمت به جامعه شیعه عراق تسلیم ریاست پارلمان کردند که علت آن انتشار بیانیهای جعلی با امضاهای موهوم “سه میلیون شیعه عراقی” بود که سازمان مجاهدین آن را برای خنثی کردن درخواستهای مکرر نهادهای عراقی مبنی بر اخراج این سازمان از عراق، به صورت آگهی پولی در برخی مطبوعات عراق منتشر کرد که در آن از زبان شیعیان عراق آمده بود: “اعضای این سازمان مهمانان ما در خاک عراق هستند و نباید اخراج بشوند”. اصل این بیانیهی به اصطلاح “شیعیان عراقی” به زبان فارسی بود! که من آن را جهت انتشار به عربی ترجمه کرده بودم! به طوریکه هر فرد عراقی آن را میخواند می فهمید که از فارسی ترجمه شده زیرا تماما با فرهنگ و ادبیات و خواستهها و آمار و ارقام خود سازمان مجاهدین نوشته شده بود و همهی امضاهای آن هم جعلی بود. موقعی که لایحه نمایندگان شیعه عراق در مجلس این کشور توسط ریاست آن مطرح و خوانده شد از نمایندگان لیست العراقیه در مجلس که عربهای اهل تسنن عراق را نمایندگی میکردند و همیشه حامی این سازمان بودند تنها صالح مطلک در پارلمان باقی ماند و بقیه نمایندگان آن لیست در این جلسه شرکت نکردند زیرا نمیخواستند از این سازمان دفاع کنند و در عین حال به علت ارتباطاتشان با سازمان هم نمیخواستند موضعی علیه این سازمان بگیرند. به عنوان مثال عدنان دلیمی گفت که من مریض هستم و از جلسهی پارلمان خارج شد و فقط صالح مطلک باقی ماند که موقع صحبت هادی العامری در مورد مشارکت سازمان در کشتار کردها، از سازمان دفاع کرد.
من همان موقع داخل سازمان به علت کارم که ترجمه بود جریان این نشستهای پارلمان عراق را از تلویزیون العراقیه که آن را مستقیما پخش میکرد گوش میکردم. ما در بخش ترجمه سازمان باید رویدادهای پارلمان را پیاده و ترجمه کرده و به اطلاع مسعود رجوی و رهبران سازمان میرساندیم مخصوصا که این جلسه پارلمان در مورد سازمان بود. وقتی که هادی العامری و چند نماینده دیگر از جمله چند نماینده کرد در مورد کشتار کردها توسط سازمان صحبت میکردند، صالح مطلک بلند شد و به همان دست نویس آقای هشیار زیباری که سازمان در اختیارش گذاشته بود و من آن را به عربی ترجمه کرده بودم، استناد کرد. ولی سازمان نمیتواند این مشارکت را انکار کند بلکه فقط میگویند که یک مسئول بلندپایه در احزاب کردی گفته است: مجاهدین در این عملیات (کشتار کردها) شرکت نکردهاند؛ ولی ما در قرارگاه اشرف (پادگان مجاهدین در عراق) شاهد نقل و انتقالات این مشارکت بودیم و من خودم وقتی در بخش ترجمهی ستاد روابط خارجی به بغداد منتقل شدم همراه مسعود رجوی بین قرارگاه اشرف و بغداد و ابو غریب و همه قرارگاه های سازمان در رفت و آمد بودیم و همه جا جنگجویان مجاهدین میگفتند این تعداد را کشتیم و الآن هم بعضی شان در آنجا هستند و شما میتوانید با آنها هم درخواست ملاقات و گفتگو کنید.
مسعود رجوی آن موقع مقری در بغداد داشت و در روزهای قیام شیعیان عراق هم او در مقرش در بغداد بود و این مقر مخصوص دیدار با مسئولین عراقی و تماس با آنها بود و مقر دیگری هم در ابوغریب (غرب بغداد) و نیز مقری در اشرف داشت. ولی زمان قیام شیعیان عراق به مقرش در بغداد منتقل شد تا نیروهای نظامی مجاهدین را با هماهنگی نیروهای رژیم بعثی عراق سازماندهی کرده و آنها را به کردستان در شمال و نیز به جنوب عراق منتقل کند. بعدا ما به همراه رجوی به قرارگاه اشرف رفتیم و در سال ۱۳۷۰ ایرانی و ۱۹۹۱ میلادی در اشرف بودیم و مقر ما نزدیک درب ورودی اشرف بود و ما آنجا شاهد خروج ستونهای انبوهی از تانکها و خودروهای زرهی و نیروهای مجاهدین بودیم که با تجهیزات سنگین از جمله انواع توپها و مسلسلها و سلاحهای سنگین راهی شمال یعنی کردستان عراق بودند تا وارد جنگ علیه کردها و برای سرکوب آنها شوند. ولی برای سرکوب قیام شیعیان در جنوب عراق فقط افراد پیاده فرستاده شدند که سلاحهای سنگین نداشتند چون آن موقع به علت دوری راه از استان دیالی در شمال عراق (که قرارگاه اصلی شان یعنی اشرف در آنجا قرار داشت) تا جنوب چنین امکانی برایشان وجود نداشت و آنها بایستی راهی طولانی را با تانکها و توپها طی میکردند؛ از طرفی هم عراقیها آنها را میشناختند که مجاهدین هستند و برای سرکوب شیعیان عراق میروند در حالیکه شمال یعنی کردستان به استان دیالی نزدیک بود و ساکنین عرب هم آنجا کم بودند؛ اما مجاهدین خلق به کربلا و نجف نمیتوانستند با تانک و توپ بروند زیرا جنگ در جنوب با شیعیان جنگ خیابانی و شهری بود و با جنگ منظم در کردستان که جنگی کلاسیک و جبههای بین دو ارتش بود خیلی فرق داشت چون کردهای کردستان عراق پیشمرگها را داشتند که در حقیقت یک ارتش منظم بود در حالیکه در قیام شیعیان جنوب نیروهای مسلح نیروهای مردمی بودند نه نیروهای منظم مانند پیشمرگان کرد.
از این رو، مسعود رجوی نیروهایی از مجاهدین خلق را با لباس شخصی و فقط با سلاحهای سبک مانند کلت به جنوب از جمله نجف، کربلا، بصره و به جنوب شرقی از جمله هورها و العماره فرستاد تا ظاهر مجاهدین خلق را نداشته باشند. آنها رفتند و به مقرهای حزب بعث و به ارتش صدام در طراحی جنگ و شناسایی نقاط ضعف و قابل نفوذ کمک کردند و نیز گزارشها به سازمان درمورد وضعیت مبارزان شیعه در مورد نزدیک شدن آنها به بغداد یا دوریشان از آنجا فرستادند زیرا خطر برای سازمان، در درجه اول و بیشتر از همهی شهرها، سقوط بغداد بود.
از نیروهای فرستاده شده توسط سازمان به جنوب سه نفر کشته شدند که جسدهایشان هرگز پیدا نشد. این سه نفر از فرماندهان نظامی و کادرهای قدیمی سازمان بودند و اکنون برای آنها یک بنای یادبود در گورستان مروارید در قرارگاه اشرف ساخته شده که روی آن نوشتهاند:”شهدای کربلا” و با همان تاریخ ۱۹۹۱ (۱۳۷۰) یعنی زمان قیام شیعیان عراق. غیر از این سه نفر، ما نشنیدیم کسی از نیروهای مجاهدین خلق اعزامی به جنوب کشته شده باشند زیرا به نظر من بسیاری از آنها تلاش میکردند که کشته نشوند. بعضی از این افراد اعزامی به جنوب، برای ما در داخل تشکیلات مجاهدین خلق تعریف میکردند که چگونه در حالیکه فقط سلاح کمری (کلت) داشتند عراقیان مسلح را کشته و سلاحهایشان مانند مسلسل را برداشته بودند.
س: یکی از جداشدگان سال ۱۹۹۲ به من گفت که دیده نزدیک چهل جسد به قرارگاه آورده شدهاند، ولی شما میگویید فقط سه نفر از مجاهدین خلق کشته شدهاند؟
ج: من در صحنه آن جنگ و عملیات نبودم ولی تعدادی که آنها اعلام کردند فقط سه کشته در جنوب بود.
س: در شمال چه تعدادی از مجاهدین کشته شدند؟
ج: در شمال تعداد زیادی کشته شدند و به نظر من تعداد کشتههایشان در شمال از صد نفر بیشتر بود که همهشان در گورستان مروارید در قرارگاه اشرف دفن شدهاند. قبل از این تاریخ، هیچ گورستانی در اشرف وجود نداشت و این گورستان از آن موقع یعنی بعد از جنگهای شمال در کردستان و جنوب عراق با شیعیان، راه افتاد. قبل از آن، کشتههای مجاهدین در گورستان دار السلام بین کربلا و نجف دفن میشدند. مجاهدین خلق گفتند که ما در خاک کردستان پیشروی کردیم تا جلوی پیشروی سپاه پاسداران ایران را که وارد خاک کردستان شده بودند بگیریم چون نیروهای سپاه میکوشیدند به قرارگاه اشرف نزدیک شوند تا ما را به قتل برسانند ولی ما پیشدستی کرده و تا خط اول جبهه در خاک کردستان برای جنگیدن با آنان پیشروی کردیم و نه برای جنگیدن با کردها ولی ما با هر کس که جلوی پیشروی ما و رویارو شدن با پاسداران را گرفته بود جنگیدیم که آنها هم همان کردها بودند. این جنگ در کوههای مروارید در شمال عراق جریان داشت و نام گورستان مروارید در قرارگاه اشرف از نام این کوه و جنگهایی که در آنجا علیه کردها یا به قول خودشان علیه پاسداران ایران جریان داشت (جنگهای مروارید) گرفته شده است و اولین کشتههایی هم که در این گورستان دفن شدند کشتههای کردستان بودند.