قربانعلی حسین نژاد مترجم ارشد مسعود رجوی در مصاحبه با محمد سعد روزنامه نگار عراقی روزنامه مراقب العراقی، اطلاعات دسته اولی را درباره حضور سازمان مجاهدین خلق در عراق، عملیات ها و روابط سازمان با رژیم بعث و کمک های نجومی نفتی صدام حسین به سازمان مسعود رجوی ارائه می دهد.
در قسمت اول این گفتگو، نکاتی درباره فعالیت های تروریستی مجاهدین خلق بعد از انقلاب و همچنین عملیات فروغ جاویدان ( مرصاد) بیان شد.
س: چه کسی اصرار بر انجام این عملیات (فروغ جاویدان) داشت؟
ج: شخص مسعود رجوی تنها کسی بود که بر انجام این عملیات اصرار میورزید. وی در نشستی قبل از عملیات گفت که ما باید به داخل ایران برویم حتی اگر همهمان کشته شویم. حرف معترضین در این نشست، تأثیری نداشت.
س: آیا عقلانی است که شخصیتهایی امثال مهدی ابریشمچی و سایر اعضای رهبری و فرماندهان نتوانستند با این عملیات مخالفت کنند؟
ج: مطلقا هیچکس جرأت مخالفت با مسعود رجوی را نداشت. به یاد دارم که در نشست توجیهی عملیات، مسعود رجوی از همۀ رزمندگان موافق با انجام این عملیات خواست که دستشان را بلند کنند؛ همهی اعضا دست بلند کردند. فقط چهار یا پنج نفر از فرماندهان دست بلند نکردند؛ مسعود رجوی عصبانی شد و با نام بردن از آنان بر سرشان داد زد و از آنان پرسید چرا دستتان را بلند نکردید؟ ولی آنها از ترسشان سکوت کردند. رجوی آنها را مسخره کرد و گفت شماها ترسو هستید. بعد از آن ما دیگر خبری از آنها نشنیدیم؛ فقط بعد از عملیات خبر رسید که همهی آنان کشته شدهاند.
س: آیا شما قبل از عملیات وارد عراق شدید یا بعد از عملیات؟
ج: من دو هفته قبل از این عملیات نظامی وارد عراق شدم. انتقال افراد تا حرکت یک ماه طول کشید.
س: بعد از چه مدتی به فرانسه برگشتید؟
ج: یک ماه بعد از پایان عملیات، مرا به فرانسه برگرداندند.
س: چرا تو را به فرانسه برگرداندند؟
ج: چون آنها نیاز به مترجم برای ترجمه مطبوعات و رسانههای عربی در اروپا و خارج عراق داشتند، ولی بخش مربوط به امور عراق که با نام روابط خارجی شناخته میشد، در داخل عراق کار میکرد و من آن موقع عضو بخش دیپلماسی عربی بودم که تابع ستاد سیاسی بود و مرکز فعالیت ما در فرانسه قرار داشت، ولی یک سال بعد از آن یعنی در سال ۱۳۶۸ مرا به عراق برگرداندند و آنجا مترجم ستاد روابط خارجی شدم که بخشی از دفتر مسعود رجوی بود.
س: آیا مستقیم برای مسعود رجوی یا مهدی ابریشمچی ترجمه میکردی؟
ج: نه رودررو (شفاهی) بلکه نامهها و کتابها و نوشتههای رجوی و نیز رسانههای عراق را برای شخص رجوی و کادر رهبری سازمان ترجمه میکردم، چون من با عربها زندگی نکرده بودم و زبان عربی را از طریق تحصیل و تخصص دانشگاهی یاد گرفته بودم؛ ولی افرادی بودند که زبان عربی عامیانه و محاورهای را با زندگی در میان عربها یاد گرفته و میتوانستند شفاهی ترجمه کنند که از جملهی آنها احمد افشار بود که به علت شناخته شدگیاش نزد عراقیان به ویژه اطلاعات عراق (بعد از سقوط صدام) به فرانسه گریخت و اکنون نزد مریم رجوی در قرارگاه اورسوراواز (حومهی پاریس) کار میکند.
س: آیا کتابها و نامههای سازمان را شما ترجمه میکردید؟
ج: بله، بعد از اینکه به عراق برگشتم مترجم ستاد روابط خارجی شدم که کار عمدهاش در رابطه با امور عراق بود و من به علت مهارتم در زبان و ادبیات عربی مترجم یک (ارشد) این ستاد شدم و همه نامهها و کتابها و اطلاعیهها و حتی نشریه و سایت اینترنتی سازمان را از فارسی به عربی ترجمه میکردم.
س: آقای حسین نژاد، شما گنجینه اسرار و ناگفتههای سازمان هستید چون تا سال ۲۰۱۲ یعنی تا سه ماه قبل از این مصاحبهمان، شما مترجم بودید؛ درست است؟
ج: بله درست است؛ حتی برخی نامهها و شکایتهایی را هم که برخی مترجمین ترجمه میکردند من باید آنها را از لحاظ زبانی بازبینی و چک و تصحیح میکردم. میدیدم که بیانیهها، سازمان ها، انجمنها و حتی شوراهای عشایری بسیاری به نام مردم عراق جعل میکردند که وجود خارجی نداشتند بلکه همگی ساخته و پرداخته خود سازمان بود. آنها این بیانیهها به نام عراقیان را به فارسی مینوشتند و من آنها را به عربی ترجمه میکردم. همچنین نامههای مسعود رجوی به برخی سیاستمداران عراقی را از فارسی به عربی برمیگرداندم.
س: بعد از بازگشت شما به عراق، واقعهای مهم و تاریخی روی داد که وضعیت و چهرهی عراق را برای همیشه تغییر داد و آن قیام شعبانیه (قیام شیعیان عراق علیه صدام) میباشد. میخواهم به صورت مشروح بدانم که در آن موقع سازمان چه وضعیتی داشت و واکنش رهبران سازمان در قبال این واقعه چگونه بود؟
ج: در سال ۱۹۹۱ (۱۳۷۰ شمسی) مسعود رجوی با همهی فرماندهان و اعضای رده بالای سازمان از جمله خود من نشست برگزار کرد. منظور از عضو رده بالا عضو قدیمی است. با آنکه بعضیهایشان میدانستند من مخالف برخی خطوط و شیوههای رهبری هستم ولی به علت اینکه یک عضو قدیمی سازمان و مورد اعتماد بودم در این نشست رجوی حضور یافتم. در آن نشست، مسعود رجوی گفت: “مادامیکه ما در عراق هستیم کسی نمیتواند رژیم عراق را سرنگون کند و ما نباید به کسی اجازه دهیم که بیاید و این رژیم را سرنگون کند؛ اگر دولت عراق سرنگون بشود حکومت ایران بر عراق حاکم خواهد شد و این ایران است که تلاش میکند دولت عراق را سرنگون کند و اگر دولت عراق سقوط کند آنها همه ما را خواهند کشت و بود و نبود ما به این دولت گره خورده و این جنگ بود و نبود است؛ بنابراین ما باید در این جنگ شرکت کنیم”. بعد گفت که آنها از شمال و جنوب میآیند.
س: آیا این نشست بعد از توقف حملات آمریکا بر عراق بود؟
ج: بله درست است. در آن موقع خبرهایی بود مبنی بر اینکه مخالفان عراقی از جنوب و شمال به داخل عراق رخنه کردهاند. مسعود رجوی در این مورد گفت: “ما اینجا باشیم آنها بیایند و رژیم عراق را سرنگون کنند؟! این امکان ندارد؛ غلط میکنند چنین اشتباه محاسبههایی میکنند؛ آنها در این محاسبههای غلط خودشان حضور ما در اینجا را وارد نکردهاند؛ ما به آنها چنین اجازهای را نخواهیم داد”. به یاد دارم که او سخنی را از آقای مسعود بارزانی در دیدارش با مسئولان عراقی (زمان صدام) نقل کرد که گفته بوده: “تا زمانیکه نیروهای مسعود رجوی در قلب عراق و نزدیک بغداد هستند، بغداد سقوط نخواهد کرد”.
س: آیا مسعود رجوی این را از زبان آقای مسعود بارزانی نقل کرد؟
ج: بله، این را به نقل از مسعود بارزانی گفت. مسعود رجوی از مسعود بارزانی خیلی خوشش میآمد و همیشه او را مورد ستایش و تمجید قرار میداد زیرا او با آقای جلال طالبانی در جنگ بود. رجوی میگفت که طالبانی مزدور ایران است و اتحادیهی میهنی کردستان (یه کتی) تعداد زیادی از اعضای ما را به قتل رسانده است. رجوی همچنین میگفت که “آقای مسعود بارزانی و حزب او کردهای خوب و پاکی هستند و آنها رابطهی خوبی با صدام و دولت عراق دارند”. رجوی میگفت که صدام از دو مسعود خوشش میآید: مسعود بارزانی و من!
س: آیا این جمله را از زبان صدام نقل میکرد؟
ج: بله عین جملهی صدام بود که مسعود رجوی آن را برای ما نقل میکرد و این اینکه او دو مسعود را دوست میدارد: یکی مسعود بارزانی و دیگری مسعود رجوی!.
س: آیا این عبارت صدام را مسعود بارزانی در دیدارش با رجوی نقل کرده بوده؟
ج: نمیدانم موقع دیدارش بوده یا شنیده بوده، ولی او این را از زبان مسعود بارزانی نقل میکرد. مسعود بارزانی به بغداد میآمد و با مسئولان عراقی دیدار میکرد و حتی طالبانی هم به بغداد میآمد؛ ولی نشنیدم مسعود رجوی با مسعود بارزانی دیدار حضوری داشته باشند؛ تا آنجا که میدانم رجوی دیداری با مسعود بارزانی آن موقع نداشته ولی بین آنها تماسها و نامههایی بود و هیأتهایی بین سازمان و کردستان در رفت و آمد بودند و دیدارهایی نیز بین مهدی ابریشمچی و احزاب کرد عراقی تا زمان سقوط صدام (از جمله با هیأتی از یه کتی برای مبادلهی اسرا بعد از سلسله درگیریهای سازمان با آنان در کردستان عراق همراه با ارتش صدام) انجام شد؛ ولی بعد از سقوط رژیم عراق، روابط با کردها به ارتباطات در اینترنت و برخی امور ساده از جمله ارتباطات بین سازمان و برخی مطبوعات کردی و نیز سازمان “خبات” منحصر شد. رهبران این سازمان کردی واسطه ارتباط مسعود رجوی و سازمان مجاهدین خلق با احزاب کرد ایرانی وعراقی در کردستان عراق بوده و هستند و آنها در حقیقت یک تشکیلات کردی هوادار سازمان مجاهدین خلق میباشند زیرا سلاحهای آنها را مسعود رجوی تأمین میکرد.