فرار به جلوی مزدوران جیره و مواجب بگیر سازمان، باز هم خبر از فرار از قانون می دهد. فرافکنی و گرد و خاک های اینچنینی نشان می دهد که قانون مداری در قاموس این سازمان نیست و فقط بلد هستند برای اعضای درمانده و دربند خود، دادگاههای مخفی در سیاهچاله های خود برگزار کنند و آنان را به بند بکشند. همان روزی که من در زندان اسکان در بیدادگاههای رجوی تحت محاکمه بودم، می دانستم که اینها اهل عدالت و قانون نیستند، برای خودشان می بریدند و می دوختند و جفتک می انداختند، فکر می کردند که دنیا به آخر رسیده است و عدالتی وجود ندارد!
خطاب به کسانی که سر در آخور کثیف مجاهدین دارند ، باید بگویم که :
عجله نکنید، آسیاب به نوبت! نوبت به تک تک کسانی خواهد رسید که دست در خون اعضای در بند سازمان دارند، خوردن از حق پناهندگی کسانی که در عراق به خاک افتادند، کسانی که مسعود رجوی تک تک آنها را به قربانگاه فرستاد، کسانی که خودسوزی کردند، بچه هائی که سر به نیست شدند و… این پناهنده بگیری ها ، امری است ظالمانه، این نفر صدو پنجم ها ، همه کسانی هستند که حتی یک روز هم در مناسبات کثیف و دیکتاتور مابانه رجوی نبودند، از نزدیک جنایات شکنجه گران مجاهدین را ندیدند، البته که ایستادن در کنار گود و لنگش کن گفتن، کار راحتی است، اما خطاب به تک تک این نفرهای صدوپنجمی می گویم که تا دیر نشده حساب و کتاب خود را بگیرید و از حاشیه کثیف سازمان ضدخلقی مجاهدین دور شوید، روز حساب جنایتکاران نزدیک است و من بعنوان یک جداشده ، خود در مقابل رهبران شما و تک تک شما خواهم ایستاد و بهای عمر از دست رفته و جوانی تباه شده ام را طلب خواهم کرد.
الان زمان تعیین تکلیف و صف بندی است، پیشنهاد می کنم، بجای کلی گویی و بازی های کثیف سیاسی، انگشت شمار کسانی که ادعای نفر 105 بودن را دارند، نام و نام خانوادگی خود را نوشته و روی تکه کاغذی جلوی خود نگه دارند، ماسک و عینک هم نزنند که ما دشمنان خلق خود را بهتر بشناسیم، حتما هم قول می دهیم بعنوان نفرات بعدی آنان را در لیست تبهکاران مردم ایران ، بگنجانیم. تا امروز که مسعود رجوی به این سن رسیده – البته اگر زنده باشد – خود را هرگز پاسخگو ندانسته است و همیشه خود را در جایگاه قانون گذار تصور کرده است، علیرغم اینکه صدها و بلکه هزاران نفر را به کشتن داده است و یا مستقیما دستور قتل شان را صادر کرده است، هرگز به این فکرنکرده است که شاید روزگاری در جایگاه متهم هم قرار بگیرد، امروز که بیشمارانی از او شاکی هستند ، باز هم بزدلانه میدان را ترک کرده و در سوراخ موش است، اگر او واقعا خود را رهبر یک گروه می داند، یکبار هم که شده به نظرات جمع مردم ایران گوش کرده و سینه سپر کرده و خود را حداقل در یکی از این پرونده ها به هر دادگاهی که تمایل دارد ، معرفی کند، گرچه او هرگز از جایگاه خدایی خودساخته اش پائین نیامده است. اگر به سخنرانی ها و خیمه شب بازی های او توجه کنید ، هرگز هیچ عیبی را به خود منتسب ندانسته است، گویا او علیه السلام است و مبری از هر گناه .
اکنون هم که بساط شامورطی بازی هایش جمع شده است و از عراق اخراج شده و در آلبانی هم هیچ مقبولیتی ندارد، مخفی شده و پاسخگو نیست، پس کی زمان پاسخگوئی یک رهبر شعبده باز چون او فرا خواهد رسید؟
پس نتیجه اینکه او هرگز به پای خود به هیچ دادگاهی نخواهد آمد، تاریخ جهان نشان داده است که امثال او را قلاده به گردن و غل و زنجیر شده به دادگاه خلق آورده اند، حال انتخاب با اوست ، اگر زنده است، باید انتخاب کند که با پای خود به دادگاه بیاید ، یا چون ارباب سابقش ( صدام حسین ) او را از چاه جهالتش و از سیاهی های سیاه چاله اش بیرون خواهند کشید، اکنون مردم ایران منتظرند یک روزی او از سیاه چاله اش بیرون کشیده شده و در دادگاه خلق محاکمه شود… شاید او در آنروز ادله هائی بیاورد که ما را محکوم کند، ما حاضریم در هر دادگاهی رو در روی خصم خلق و دشمن مردم ایران ایستاده و دادخواهی کنیم، از او خواهیم خواست جوانی و عمر از دست رفته ما را به ما برگرداند، از او خواهیم خواست پاسخ خون های به ناحق ریخته شده توسط خودش را بدهد، جوان های بیگناهی که در اشرف های او، خون سرخ شان بر زمین ریخته شد و…
شاید مسعود رجوی با حقه بازی های خاص خود، تا کنون از عدالت و قانون جسته است و مخفی شده است، اما اگر شد در این دنیا ، دادخواه او خواهیم بود و اگر نه، که او را در محکمه عدل خداوندی ملاقات خواهیم کرد و مطمئنا آنروز یقه خون آلود او را رها نخواهیم کرد.
محمدرضا مبین