به تاریخ هفتم مرداد ۱۴۰۲، به گزارش مرکز رسانه قوه قضائیه ، دادگاه کیفری یک استان تهران با انتشار یک آگهی عمومی که در روزنامههای کثیر الانتشار نیز منتشر گردید از اعضای متواری سازمان مجاهدین خلق از جمله مسعود رجوی خواست وکیل قانونی خود را به این دادگاه معرفی کنند تا در فرآیند رسیدگی به پروندهای که برای ۱۰۴ تن از آنها تشکیل گردیده از این افراد دفاع کنند.
اما انتشار این آگهی و درخواست برای معرفی وکیل از سوی متهمان، حرف و حدیث های فراوانی را از سوی مجاهدین و سایر طیف ضد انقلاب به همراه داشته است.
مجاهدین نیز در یک پیام منتسب به مسعود رجوی رهبر مفقودالاثر این فرقه به این آگهی پاسخ داد. رجوی طبق روال، با سفسطه و بازی با کلمات سعی کرد مجاهدین و خود را نه به عنوان یک متهم که اقدامات تروریستی زیادی را در حق مردم ایران مرتکب شده و به کشورشان خیانت کرده اند، بلکه به عنوان یک “انقلابی و مبارز” جا بزند!
رجوی اعلام کرد “بهعنوان نخستین مسئول مقاومت و ارتش آزادیبخش ملی ایران . . . برای محاکمه در هر دادگاه و مرجع بیطرف بینالمللی بار دیگر اعلام آمادگی میکنم!”
اما خیلی زود دم خروس بیرون زد. این فرقه در سایت رسمی خود بتاریخ هفدهم مرداد، تحت پوشش “نامه کمیته بریتانیایی برای آزادی ایران” نوشت: “ما با نگرانی شدید کیفرخواست قوه قضاییه ایران علیه ۱۰۴عضو مقاومت ایران را محکوم میکنیم.!”
روز بعد نیز با انتشار مطلبی تحت عنوان “بیانیه کمیته بینالمللی در جستجوی عدالت” ترس و وحشت سران مجاهدین از محاکمه را بیش از پیش در معرض نمایش گذاشت.
بدین ترتیب مشخص می شود، قمپز در کردن های رجوی واقعی نیست. او اتفاقا به شدت از مرگ می ترسد و موضوع حضور در دادگاه رجوی را وحشت زده کرده است. به همین دلیل به هر دری می زند تا از سرنوشت محتومی که در انتظارش هست در برود.
با این اوصاف اینجا این سؤال مطرح می شود: آیا رجوی شهامت آن را دارد قبل از دستگیری و استرداد به ایران جهت محاکمه، دست به خودکشی “انقلابی” زده و خود را “شهید” کند؟
باید گفت هیچ کدام از این مزخرفاتی که رجوی بر دهانش رانده واقعی نیست. او هرگز مرد میدان نبوده و در سر بزنگاه ها به خاطر ترس از جانش صحنه را خالی کرده و مخفی شده است.
همچنانکه گفتم خطر نکردن رجوی و ترس از مرگ مسبوق به سابقه است. از زندان شاه گرفته تا بغداد و پاریس و اکنون آلبانی.
روایتی از پرویز ثابتی مسئول نخست اداره کل سوم ساواک که میگوید: “(رجوی) در بازجوییها نسبتاً همکاری کرد و آرام بود. . . . خیلی آدمها را معرفی کرده بود و جمهوری اسلامی هم چند سال پیش بازجوییهایش را منتشر کرد. در زندان گاهی زندانیها شلوغ میکردند؛ او میرفت و میگفت که شلوغ نکنید و . . . ”
مسعود رجوی به علت اینکه در جریان بازجویی با ما (ساواک) همکاری کرد شامل یک درجه تخفیف شده بود. رجوی در ترس از اعدام با کروکی و آدرس، محل سکونت بنیانگذار سازمان محمد حنیف نژاد را به ساواک داد.
اما طنز ماجرا اینجاست که از نظر رجوی قرار نیست زندانی سیاسی آزاد شود. قرار است سیانور بخورد و شهید شود. در قوانین سازمان رجوی، زندانی شدن و بعد هم آزاد شدن عین نقض دستور است.
اما همین که به خود مسعود رجوی میرسد هزار دلیل آورده می شود که چرا در زمان شاه همه اعدام شدند ولی او اعدام نشد؟ و تمامی شواهد و دلایل علیه رجوی را دروغ میدانند.
در عراق هم وضع همین بود وقتی قافیه تنگ آمد و خطر حمله آمریکا به عراق مطرح شد، اولین نفراتی که صحنه را ترک کردند مسعود و مریم رجوی بودند. آنها تا قلب پاریس به میان توده ها عقب نشینی کردند.
ترس و وحشت از رویارویی با خطرات و سختی ها با رجوی عجین است. رجوی همچون طبل توخالی می ماند که صرفاً صدای زیادی دارد.
نتیجه اینکه رجوی به شدت عیاش و تن پرور است. وی به خاطر علاقمندی زیاد به شهوت و قدرت و پول، نه در دادگاهی حاضر خواهد شد و نه جرات مقاومت و نهایتا “شهید” شدن را دارد. او تنها و تنها از ترس و وحشتِ دستگیری و استرداد سقط خواهد شد.
البته یک فرض دیگر هم وجود دارد و آن اینکه رجوی هم مثل صدام حسین غافلگیر شده و مثل موش آبکشیده از سوراخش بیرون کشیده شود. مسلماً آن روز و اولین جملاتی که او بر زبانش خواهد راند تماشایی خواهد بود.
نویسنده : سعید پارسا