بیجار رحیمی در بیانات خود در پی خروج و اعلام جدایی از مجاهدین خلق از رمز آزادی خود گفت: خانواده. او از دشمنی آشکار مسعود رجوی با خانواده گفت که پیش از این در سخنان سایر جدا شدهها شنیده شده بود. گواه دیگر را مصطفی بهشتی در حساب کاربری فیس بوک خود میآورد که دشمنی و خشونت ورزی علیه خانواده به قصد جان آنها در زمان حضور مجاهدین خلق در عراق کاملا در دستور کار سران فرقه بود.
بهشتی از خاطره ساخت ماشین سنگ پران مینویسد که در پادگان اشرف عراق برای حمله به خانواده هایی که در مقابل دروازه های اشرف در آرزوی دیدار با عزیزانشان تحصن میکردند استفاده شد درحالی که خانواده ها تنها گناهشان فریاد زدن نام فرزندانشان و درخواست ملاقات با آنها بود.
بهشتی مینویسد:
بعد از حمله نیروهای عراقی به اشرف و تهدید مجدد دولت عراق برای حمله جدید به اشرف سازمان خودش رو برای درگیری آماده کرد. روزانه یک ساعت برای تمام اعضاء آموزش دفاع شخصی میگذاشت و در اطراف اشرف کانال هایی ایجاد کرد و اونها رو با سوخت و گازوییل پر کرد تا به خیال خودش بتواند با کشتن اعضای خود جلوی نیروهای عراقی را بگیرد.
یک روز مسولین ما را صدا کردند و گفتند باید خودروهای آیفا را تبدیل به دستگاه سنگ پران کنید. من و یکی از مسئولینم و 2 نفر دیگر به سولهای در اشرف مراجعه کردیم و قطعاتی را از آنجا تحویل گرفتیم و با چند روز کار شبانه روزی دستگاه سنگ پران را آماده کردیم .
این دستگاه با سرعت بالای موتور آیفا کار میکرد و می توانست سنگ را تا حدود 40 الی 50 متر پرتاب کند. گذشت و نیروهای عراقی حمله نکردند و این داستان منتفی شد. یک روز تعداد خیلی زیادی از خانوادهها به ضلع جنوبی اشرف آمدند و فرمانده ما که اسمش (قدرت) بود از مسولین قدیمی هم بود همه را صدا کرد و مسول من را هم صدا کرد و گفت سریع خودروی سنگ پران را هم به ضلع جنوب ببرید.
ما خودرو را بردیم و پشت خاکریز مستقر کردیم بعد از چند دقیقه که خانوادهها شروع به فریاد زدن و صدا کردن اسامی فرزندانشان کردند، فرمانده دستور داد که شروع به زدن خانوادهها کنیم. خودروی سنگ پران را راه اندازی کردیم و شروع به پرتاب سنگ کردیم و تعدادی به خانوادههای اصابت کرد و یادم هست یکی از سنگها به صورت یکی از مادران خورد.
من آن لحظه خیلی ناراحت شدم و محل را ترک کردم و به بهانه چای خوردن عقب رفتم. برای خانوادهها مایه تعجب بود که این حجم زیاد سنگ از کجا به سمت آنها میآید و مگر تعداد ما چند نفر است که در هر دقیقه بیش از 100 سنگ به سمت آنها پرتاب میشود؟
البته تعدادی از نفرات هم با تیرکمان و فلاخن به سمت خانواده ها سنگ پرتاب میکردند. اما جالب اینجا بود که فرماندههان اصلی ما همه عقب ایستاده بودند و فقط دستور میدادند.آن روز یکی از دردناک ترین روزها بود، جنایتی که مجاهدین علیه خانوادهها کردند.