اشرف 3 سرزمین تهی از امید و زندگی

ده سپتامبر را روز جهانی مبارزه با خودکشی نامگذاری کردند. برای جلوگیری و به حداقل رساندن آن و کمک به آگاهی در دنیای متمدن امروز و به روز رسانی و آگاهی دادن در این امر مهم وظیفه انسانی هر انسان شرافتمندی است که در این زمینه تلاش کند. بخصوص روشنگری در رابطه با ابعاد خودکشی در اشرف 3 چه در عراق و چه در حال حاضر در آلبانی، یعنی اشرف 3 سرزمینی تهی از امید و زندگی که انسانهای بسیاری در این سرزمین سوخته خودکشی کردند و یاد تمامی آنها به فراموشی سپرده شد.

و اما این قلعه بدنام اشرف شاید برای جهانیان ناآشنا و ناشناخته باشد که در این حصار بسته از دنیای امروز بسیاری در اثر فشارهای روحی و روانی به وحشتناکترین شکل ممکن دست به خودکشی زدند که یکی از این نفرات شمس الله گل محمدی با قدی بلند و درشت اندام بود که در اثر کارهای یدی طاقت فرسای و طولانی که گاها در شبانه روز به بیست ساعت می رسید، دچار کمردرد و سیاتیک شده بود که به سختی می توانست خودش را سر پا نگه دارد. ولی با این اوضاع او را همچنان وادار به انجام کارهای یدی طاقت فرسا می کردند. بدلیل اینکه شمس الله یکی از مخالفین سرسخت رجوی در خط مشی سیاسی بود و هیچ گاه در مقابل رجوی سرخم نمی کرد به همین خاطر زنان شورای حرم سرای رجوی کینه عجیبی نسبت به او داشتند. به همین خاطر در سال 73 و 74 به مدت شش ماه او را در همان پادگان اشرف به زندان فرستادن. ولی شمس الله هیچ وقت در مقابل رجوی سر خم نکرد تا اینکه در اثر فشارهای روحی و طاقت فرسا دست به خودکشی زد.

یکی دیگر احمد رضا از مسئولین پدافند ارتش دست ساز رجوی بود که او هم در اثر همین کارهای طاقت فرسا توان راه رفتن را نداشت و مجبور بود با عصا راه برود که بارها در جلولا که یکی از مراکز تروریستی این فرقه جنایتکار در عراق بود مورد بازخواست قرار می گرفت که کمر درد او تمارض است وگرنه با انقلاب مریم هیچ بیماری نمی توان مجاهد خلق را از کار بیکار کند زیرا در سازمان مجاهدین یا همان فرقه رجوی، مریم رجوی به همه مسئولین گفته بود که مجاهد خلق کسی است که شب وقتی برای خواب و استراحت می رود از فرد خستگی سر و ته تخت خواب را تشخیص ندهد و همین خط مشی در رابط با کار یدی برای همه بجز مسئولین بالای سازمان و زنان شورای رهبری اجرا می شد. که نهایتا احمد رضا که دیگر تحمل این همه عذاب و درد را نداشت در حالی که با عصا به پست نگهبانی رفته بود با گلوله به زندگی خود پایان داد.

یکی دیگر علیرضا طاهرلو بود که او هم مدت زیادی در اشرف در عراق در سالهای 73 و 74 بجرم رجوی ساخته نفوذی در زندان بود. و البته در اینجا یادآوری کنم که در پادگان بدنام اشرف هر کسی که با خط و خطوط رجوی و زنان حرم سرای رجوی کوچکترین مخالفتی می کرد بلافاصله به او مارک نفوذی و مامور وزارت اطلاعات می زدند و این دیگر در اشرف برای نفرات جا افتاده و عادی شده بود.

علی رضا هم در اثر شکنجه های بسیار که توسط محمد صادق سادات در بندی با نام مستعار عادل و حسن عزتی انجام می گرفت چندین بار در حمام با بریدن رگ مچ دست خود اقدام به خودکشی کرد که هر بار توسط من و چندین نفر دیگر که با او هم سلول بودیم از مرگ نجات یافت ولی وقتی عادل که مسئول شکنجه گاه اشرف بود متوجه می شد بشدت او را کتک می زد و می گفت تا تو را زجر کش نکنم نمی گذارم خودکشی کنی و راحت از این دنیا بروی که در نهایت علی رضا هم در عراق خودش را جلوی ماشین هامر عراقیها انداخت تا بلکه خودش را از شر عظیم رجوی نجات دهد.

البته بعد از دهها خودکشی در این پادگان بدنام باز هم مسعود رجوی زمانی که مریم توسط پلیس ضد تروریست فرانسه دستگیر شده بود به همه فرمان داد که باید تصمیم به خودکشی از نوع خودسوزی بگیرند که همچنان که همگی شاهد هستن بعد از آن در همین خیابانهای اروپا چه جانهایی در اتش سوختند.

اکنون با وجود این همه جنایت و خودکشی و نقض حقوق بشر در این فرقه باید مورد توجه سازمانهای مبارزه با خودکشی قرار گیرد و حداقل پرونده این همه خودکشی در اشرف را برای همگان باز کنند زیرا اینها هم که در اشرف سه در آلبانی هستن بیشتر از همه نیاز به کمک دارند و دست نیازشان بسوی همه دراز است. کاش روزی وجدانهای آگاه بیدار شوند و آنچه را که در طی این چهل سال در درون فرقه رجوی گذاشته است برای جامعه جهانی بازگو کنند.

ولی از اینها گذاشته مریم رجوی و مرحوم مسعود رجوی هیچ گاه نمی توانند از زیر این همه خون به ناحق ریخته شده فرار کنند.

غفور فتاحیان

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا