بی گمان سازمان مجاهدین خلق به عنوان یک جریان مخالف ایران نقش قابل ملاحظه ای در پیشرفت مسائل داخلی عراق دارد.نفعی که از وجود این جریان عاید عراق می شود کمتر از آن نیست که به خاطر وجود حرکت های ملی فلسطینی در سالهای 1960و1970عاید دولت های همجوار شد.کمتر روزی هست که شاهد نوشتن و چاپ شمار زیادی از مقالات، اخبارو تفاسیر مختلف در رابطه با دخالت ایران در عراق نباشیم که گاها حق را باطل و باطل را حق می نمایاند. این نوشته ها و مقالات حکایت از ارتباط محکم میان نوری مالکی و رهبران دینی ایران دارد.
از طرفی مخالفین ایران به شدت از ایاد علاوی برای احرازپست نخست وزیری عراق حمایت می کنند و معتقدند وی مردِ دوران بوده می تواند مردم عراق را از رنج و مشقت موجود نجات دهد.
نوشتار و مقالاتی که از طرف مجاهدین خلق انتشار می یابد، مانند سایرمقالات منتشره در تایید ایاد علاوی نیست بلکه طوری وانمود می کنند که گویا ایاد علاوی نماینده و کاندیدای مخالفین ایرانی می باشد که برای احرازپست نخست وزیری عراق پیشنهاد شده است.در مقابل نوری مالکی به عنوان کاندیدای هواداران ایران در عراق مطرح است.
این گفتار در پی بررسی و مقایسه تجربیات حکومتی در زمان علاوی و مالکی نیست چنانچه پیشتر بارها در این مورد بحث شده و اعلام گردیده است که مالکی و دولت مالکی خود بخشی از مشکلات در عراق می باشد نه راه حل.از طرف دیگر ما در صدد تبلیغ برای دکتر علاوی نیستیم.
علاوی پس از سقوط صدام حکومت را در دست گرفت در حالیکه اعمال و رفتار وی در زمان حکومتش کاملا مغایر و متفاوت با اعمال و رفتار صدام حسین در زمان زمامداریش نبود،بلکه بحث ما بر سر میزان پیشرفت در عراق بوده و نگرانی در مورد مسائلی است که دولت، سر زمین، اقتدارو استقلال عراق را به ورطه نابودی کشانده است.در اینجا بحث این است که حکومت های کنونی و آینده عراق نباید متاثر از چگونگی روابط آنان با حکومت ویا مخالفین در این کشور بوده یا انتخاب نخست وزیر مبتنی بر نوع روابط وی با حکومت یا مخالفین ایران باشد، بلکه این مسئله باید تکیه بر مکنونات و خواسته های مردم عراق و احزاب و گروه های عراق داشته باشد.بعلاوه این موضوع نباید در جهتی قرار گیرد که مخالفین ایران در امورات داخلی عراق دخالت کنند و در شکل گیری حکومت آینده عراق و انتخاب نخست وزیر این کشور دخیل باشند، چرا که این موضوع بر چالشهای دولت مالکی و دولتهای پس از او می افزاید.همچنین حضور اعضای سازمان مجاهدین و تحرکات آنان گواه بر دخالت حکومت عراق در امورات داخلی ایران خواهد بود.این مسئله تاثیرات خود را به گونه ای بر جای می گذارد که روابط ایران و عراق را به روابط لبنان و سوریه شبیه می سازد.حکومت سوریه طی سالهای متمادی دولت لبنان را به عنوان تامین کننده منافع خود درآورده بود چرا که مخالفین لبنانی دولت سوریه ضعیف تر از مخالفین دولت لبنان بودندو مساله روی کارآمدن سینوره در واقع برای تعدیل این مساله و کاهش طرفداران سوریه در لبنان بود.
امروزه ما به این مساله واقفیم که سیاست مجاهدین خلق در عراق براساس مقوله دشمن دشمن من دوست من است، میباشد. این سازمان تاثیرو نقش قابل ملاحظه ای در امورات عراق ندارد. همچنین در آینده اگر نیروهای طرفدار ایران در عراق قدرت را در دست بگیرند، مجاهدین را از عراق اخراج خواهند کرد.ما از وضعی که اکنون به دلیل مسائل و مشکلات مختلف برای عراق و در زمینه های مختلف به وجود آمده است از جهت دردها و مشکلات در میادین مختلف پیدا نموده و عراق و دولت عراق محو و نابود گردیده متاثر می باشیم.