همه انسان ها، جریانات و تفکرات سیاسی و اعتقادی نقطه مشترکی اگر داشته باشند، عرق به وطن و هم وطن است. سرزمین مادری اصطلاحاً پاشنه آشیل و خط قرمزشان محسوب می شود.
مریم و مسعود رجوی اما، از این قاعده مستثنی هستند. سوای قدرت آنقدر چشمانشان را کور کرده است که از هیچ خباثتی فروگزار نیستند. چه خیانت به کسانی که به آنها اعتماد کردند و رهروشان شدند، چه مردم ایران.
هیچ گاه از خاطر مردم ایران پاک نمی شود روزهایی را که دوش به دوش نیروهای صدام حسین، جوانان وطن و مردم بی گناه را به خاک و خون کشیدند، اسیر کردند و شکنجه دادند.
هیچ گاه از خاطر مردم ایران پاک نمی شود روزهایی را که بر طبل تحریم های غیرانسانی مردم ایران کوبیدند و شادمانه شاهد آزار مردم ایران بوده و هستند.
هیچ گاه از خاطر مردم ایران پاک نمی شود روزهایی را که بر طبل جنگ کوبیدند و دشمنان این مرز و بوم را تشویق کردند با ایران وارد جنگ شوند.
اکنون که دنیا شاهد جنایات کم سابقه رژیم کودک کش اسرائیل است، باز هم در صف ارباب ایستاده اند و ترغیبش می کنند تا جنگ به ایران کشیده شود.
بنظر می رسد دیگر فرقه قلمداد نمودن تشکیلات رجوی اشتباه است و باید کلمه ای فرای تفکرات فرقه ای را برای نامگذاری این تشکیلات ابداع نمود. مخوف ترین تفکرات فرقه ای هم قادر به انجام این هجم رذالت و پستی نیست.
مگر می شود تصور کرد در گوشه ای از دنیا جنگی صورت بگیرد و تفکری وجود داشته باشد که تمام تلاشش را بکار ببندد تا آتش آن جنگ را به کیلومترها آنطرف تر آن هم به سرزمین مادری خودش بکشاند؟
چطور می شود یک انسان ولو بالاترین منافع دنیوی را هم کسب کند اما چشمش را به روی کشتار بیرحمانه ای که این روزها در فلسطین رخ می دهد ببندد و لحظه به لحظه تلاش کند تا نه تنها عاملین آن کشتارها را تطهیر کند که آن جنایتکار را تشویق به رقم زدن همان جنایات در سرزمین مادری خودش بکند؟
به گذشته این دو خبیث که برگردیم می بینیم رفتار امروزشان چندان خارج از تصور نیست. بارها خیانت به وطن، لگد مال نمودن اصول انسانی و بی تعهدی به چند هزار بخت برگشته ای که در تشکیلات این فرقه زندگی و سرنوشتشان به فنا رفته هیچ، که این دو برای رسیدن به قدرت به خانواده های خودشان هم رحم نکردند. مسعود رجوی برای تثبیت جایگاه خود در آن تشکیلات نفرین شده نه تنها هم ردیف و همسنگرش موسی خیابانی که حتی همسرش اشرف ربیعی را قربانی کرد تا سدی پیش راه رهبری اش نباشد. دور زدن خائنانه رفیق و پیش مرگه اش مهدی ابریشمچی توسط او و مریم قجر اعمالی حیرت انگیز و ضد انسانی است که بعید می دانم در طول تاریخ ایران بزرگ مانند آن دو وجود داشته باشد.