بر اساس اخبار منتشر شده از سایت های مجاهدین خلق علی شریفی پس از 44 سال اسارت در تشکیلات مجاهدین خلق، پس از یک عمل سنگین جراحی قلب، در بیمارستان به هوش نیامد و فوت کرد. او متولد 1339 و اهل درچه اصفهان بود. علی شریفی اولین و آخرین قربانی مجاهدین خلق نخواهد بود و این اتفاقات اسفناک همچنان ادامه خواهد داشت. رهبران مجاهدین خلق و از جمله مریم رجوی همانند همیشه در منتهای عوام فریبی آه و فغان سر می دهند و از مجاهدت رزم با شکوه او در قرارگاه اشرف و عملیات های تروریستی چلچراغ، آفتاب و فروغ و یا دروغ جاویدان و خلق حماسه سخن می گویند. مریم رجوی همچنین در اطلاعیه اش از او بعنوان مجاهد صدیق و قهرمان پاکباز نام برد!
براساس اظهارات اعضای جداشده ای که طی این سالها با علی شریفی آشنایی داشتند، او بارها و در سر فصل های مختلف با اتهامات واهی و ضدیت با انقلاب نکبت بار مریم مورد شدید ترین برخوردها قرار داشته است. و حتی به او برچسب ضداخلاقی زده بودند. ولی براساس ایدئولوژی رجوی که عمدتا تاکید دارد که هدف وسیله را توجیه می کند و برای رسیدن به هدف می توان به هر شیوه ای متوسل شد به یکباره و بعد از مرگ، علی شریفی مجاهد صدیق و قهرمان پاکباز لقب می گیرد!
سوال اساسی اینجاست که اگر همین علی شریفی از تشکیلات جداشده بود اکنون چگونه از طرف مریم رجوی و دیگر سرکردگان مجاهدین خلق با او برخورد میشد؟ آیا جز مزدور و بریده خائن لقب می گرفت؟ اعضای بخت برگشته مستقر در اشرف 3 از دید رهبران این سازمان در هر حال قربانی هستند و به اشکال و طرق مختلف مورد سو استفاده و بهره برداری تبلیغاتی قرار می گیرند. مرز بین خائن و مجاهد صدیق و پاکباز در چگونگی عملکرد آنهاست. عضوی که بعد از سالها فداکاری و تلف عمر و زندگی تحت هر شرایطی درخواست جدایی از مناسبات را می کند تا مسیر زندگی خود را براساس اراده آزاد خود رقم بزند به یکباره تمامی تعریف و تمجید ها مانند گوهر بی بدیل، مجاهد پاک باز، مجاهد مریمی برای او رنگ می بازد و جای خود را به اتهامات واهی ماندد؛ نفر شعبه سپاه پاسداران، بریده مزدور، عضو نفوذی وزارت اطلاعات در تشکیلات می دهد و پرونده قطوری از جرائم اخلاقی پیدا می کند!
در ایدئولوژی کثیف رجوی عضو تا زمانیکه یک عنصر سر سپرده و آلت دست تشکیلات است هیچ مشکلی نخواهد داشت. ولی به محض اظهار مخالفت در مقابل تشکیلات و افشای واقعیت های حاکم برتشکیلات و بخصوص تناقض گویی های سیاسی و ایدئولوژیکی رجوی و وعده وعید های پوچ سرنگونی از طرف او به عنصر بریده و خائن تبدیل می شود و در این خصوص رجوی سطح و سطوح نمی شناسد.
علی زرکش که بعد از مرگ موسی خیابانی بعنوان جانشین رجوی و فرمانده عالی سیاسی و نظامی در داخل کشور تعیین شد. با آن همه سوابق زندان رژیم شاه به محض اینکه نسبت به درست بودن خط مشی مبارزه مسلحانه در سال 60 به شک و تردید افتاد و با رجوی در تضاد قرار گرفت بعنوان خیانت کار طی یک دادگاه فرمایشی در پاریس ابتدا به اعدام محکوم و سپس به عراق فرستاده شد که در نهایت در عملیات موسوم به فروغ جاویدان بطرز مشکوکی کشته شد.
یا در مورد دیگر مهدی افتخاری که طراح اصلی فرار رجوی بهمراه بنی صدر از داخل کشور به مقصد فرانسه بود و در مناسبات قرارگاه اشرف هم همواره از فرماندهان ارشد رجوی بود و در دوران اوج تشکیلاتی اش از طرف رجوی به او لقب قهرمان داده شد به محض اینکه بر سر مسئله طلاق با رجوی دچار مشکل شد و علنا به رجوی نوشت مسئله مبارزه و سرنگونی هیچ ربطی به مسئله طلاق ندارد چنان برخوردی از طرف رجوی با او صورت گرفت که تعادل روانی خود را از دست داد و در نهایت مرد. تجربه سالیان ثابت کرده است که رجوی بر سر منافع و نیات قدرت طلبانه اش با هیچ کس سر شوخی ندارد. کادرهای مجاهدین خلق صرف نظر از سطح و سطوح آنها تا زمانی برای رجوی ارزش دارند که در راستای تفکرات و اعتقادات ضد انسانی او عمل کنند و مطیع حلقه بگوش او باشند.
رستم آلبوغبیش – جداشده از مجاهدین خلق