همسر گرامی ام سلام
به عنوان همسرت و همچنین مادر فرزندانت تحمل دوری از شما و محروم بودن از هرگونه خبر از تو خیلی سخت و طاقت فرسا است. سختی این دوری وقتی بیشتر میشود که از یک طرف خودم را باید در حسرت نبودنت تسکین بدهم و از طرف دیگر دنبال عذر و بهانه ای برای بچه هایمان باشم تا نبودنت در کنارشان را توجیه کنم و آنها را به بازگشتت امیدوار سازم.
علی جان فکر می کنم وقت آن رسیده باشد که قدری به سرانجام کارت فکر کنی، حتما عواطف انسانی و حس پدری شما باید در عذاب باشد که تمامی مسئولیت هایت در قبال همسر و فرزندانت را رها کرده ای. البته من می دانم مقصر نیستی. بارها در طی این سالها برای یک لحظه دیدن شما و یا بدست آوردن کوچک ترین خبر از شما برای تمامی ارگان های بین المللی نامه نوشتم و استمداد طلبیدم ولی گویی گوش شنوایی برای صدا و التماس هایم وجود ندارد و هیچ پاسخی دریافت نکردم.
من می دانم در شرایطی قرار گرفته ای که به شما اجازه داده نمیشود حتی به ما فکر کنی! ولی این شرایط و موانعی که رهبران مجاهدین خلق برای تماس با شما ایجاد کرده اند نتوانسته و نمی تواند ذره ای در عزم و اراده من و دیگر اعضای خانواده تاثیر بگذارد و ما تا آزادی و بدست آوردن مجدد شما از پا نخواهیم نشست. اگر این نامه بدستت رسید انتظار دارم بعنوان یک همسر و پدر به آن پاسخ دهی. مطمئن باش ما علیرغم تمامی سختی شرایط و موانع دست از تلاش نخواهیم کشید و این تلاش تا بازگشت شما به جمع گرم خانواده ادامه خواهد داشت.
با یک دنیا عشق و انتظار – همسرت مهوش جهانبانی