فرمول “خون اعضای مجاهدین برای مسعود و نفسشان برای مریم” اوج استثمار انسان و برداری نوین در فرقه رجوی
سخنان نماینده دادستان در هشتمین جلسه دادگاه مجاهدین در تهران در رابطه با انقلاب ضد ایدئولوژیک بسیار قابل تامل است. سخنانی که دارای مستندات بیشمار بوده و تک تک اعضای جداشده نیز خاطراتی تلخ از اقدامات ضد انسانی فرقه رجوی که اوج استثمار انسان را به تصویر می کشد دارند و آنچه در این جلسه توضیح داده شد صرفا اشاره ای بیش نبوده است. استثماری که نه در زمان حیات اعضاء ، بلکه حتی بعد از مرگ شان نیز وجود داشته و جسم بی جانشان هم گروگان این فرقه است، بنحویکه حتی نزدیک ترین اعضای خانواده نیز از حضور بر سر قبور آنان محرومند.
آقای وزیری نماینده محترم دادستان در سخنان خود گفت: تشکیلات مجاهدین، از زمان پیدایش تاکنون، اقدامات مسلحانه و مجرمانه بسیاری را در خاک ایران و همچنین خارج از آن طراحی و اجرا کرده است. در طول زمان، به فرقهای محبوس در خود بدل شده و از شیوههایی از این دست بهره برده است؛ که از این جمله میتوان به رفتارهای فرقهای و مجرمانه با اعضای خود، شامل محاکمه، اعتراف گیری اجباری، شکنجه، حبس انفرادی اعضا، جداسازی جنسی و طلاق اجباری (انحلال ازدواج)، متلاشی کردن خانواده، تله گذاری، تقلب، ظاهرسازی برای ارتقای وجهه، کلاهبرداری و پولشویی اشاره کرد که همگی از مؤلفههای سازمانهای فرقه ای و تروریستی قلمداد میگردند.
وی ادامه داد: در سال ۱۳۶۴ یعنی سال ازدواج مسعود رجوی و مریم قجر عضدانلو، رجوی به ایجاد یک انقلاب (ضد) ایدئولوژیک پرداخت. پدیدهای که با گذشت زمان، مجاهدین را به سمت ساختاری فرقهای متمایل ساخت. کنترل مستبدانه، مصادره داراییها، نظارت جنسی (به ویژه طلاق اجباری و تجرد)، تنهایی عاطفی، کار اجباری، محرومیت از خواب، بد رفتاری جسمی، ممنوعیت خروج از اردوگاهها.
در واقع انقلاب (ضد) ایدئولوژیک طراحی شده توسط مسعود رجوی بر ۴ پایه استوار بود:
پایه اول؛ طلاق: مردهای متأهل باید زنان خود را طلاق میدادند و مردهای مجرد نیز فکر خود را از ازدواج آزاد کرده و در اختیار سرکرده فرقه قرار میدادند.
پایه دوم؛ پذیرش سرکردگی عقیدتی مسعود رجوی: بدین معنا که مسعود رجوی اعتقاد داشت که خون اعضا برای سرکرده تشکیلات و نفسشان برای مریم رجوی است، که این عقاید به خوبی گویای مؤلفههای فرقهای مجاهدین است.
پایه سوم؛ محرومیت همگانی: یعنی هیچ مردی نباید به زنی فکر کند و هیچ زنی نیز نباید به فکر مردی باشد. با این توضیح که اعضاء، هر زنی را، چه در تلویزیون و چه مستقیم ببینند، او در حریم و اختیار سرکردهی فرقه است و اگر راجع به او فکری شود به مثابهی تعرض به حریم رجوی و خیانت به او تلقی میشود.
پایه چهارم؛ هژمونی زنان: این زنان هستند که بر مردها غالبند. یعنی ریاست مریم رجوی و اینکه، کل اعضای شورای تروریستی موسوم به ملی مقاومت اعم از لائیک، مسلمان و غیر مسلمان میبایست تحت هژمونی زنان درآیند و در همین راستا، در حال حاضر مریم رجوی، دارای جایگاه سرکرده برگزیده فرقه است.
بدین ترتیب می توان گفت اعضای مجاهدین در قوانین نانوشته این فرقه جزو اموال و مایملک رهبری مجاهدین محسوب می شوند که در یک تقسیم کار حساب شده ، صاحب خونشان مسعود رجوی است که می تواند آنان را در راستای اهداف ضد ملی و میهنی اش به کشتن بدهد یا حتی اگر مشکلی با آنان داشت خود آنان را بکشد.
و صاحب کار و تلاششان نیز مریم رجوی است که می تواند از جسم آنان به هر شکل ممکن و در هر زمان و مکان در هر عملی که به نفع فرقه است به هر میزان ساعت بدون هرگونه دستمزدی کار بکشد بدون اینکه کسی حق اعتراض داشته باشد.
نتیجه اینکه فرمول”خون اعضای مجاهدین برای مسعود و نفسشان برای مریم” که در تشکیلات مجاهدین به “کسر رهایی”! معروف است، اوج استثمار انسان و برده داری نوین در قرن حاضر است که در نوردیدن مرزهای جدیدی در رفتارهای ضد انسانی و ضد حقوق بشری رهبران فاسد و بدنام مجاهدین محسوب می شود.
سعید پارسا