جابر طائی سمیرمی در پاسخ به اتهامات عوامل مجاهدین علیه مستند “کودکان کمپ اشرف” از تجربه زیستیاش در کنار کودک سربازان در کمپ اشرف نوشت.
جابر طائی معروف به آرش از اعضای پیشین مجاهدین خلق در مقالهای که اخیرا در سایت حقیقت مانا منتشر شده است، اتهامات به کودکان مجاهدین را مورد نقد تند خویش قرار داد و خطاب به او نوشت:
“پوشاندن جنایت، شراکت در جنایت و تبهکاری است.”
او که در سال 1376 در حالی که 19 سال بیشتر نداشت به سازمان مجاهدین خلق در عراق پیوست، از افراد بسیار معدودی بود که در آن دوران با هدف مبارزه با حکومت ایران و طور خودخواسته وارد تشکیلات رجوی شد. در حالی که خود نیز در مصاحبه سال گذشتهاش با سیامک نادری اذعان کرد اکثریت قاطع افرادی که هم زمان با او به عضویت سازمان درآمدند، با فریب و وعدههای مختلف به تشکیلات کشانده شدند.
طائی در مقاله اخیرش از وظیفه اخلاقی خود برای افشای حقیقت مجاهدین خلق مینویسد:
“من به عنوان شاهد زنده و عضو سابق تشکیلات فرقه مجاهدین وظیفه اخلاقیم ایجاب میکند تا از پنهان شدن حقایق زیر غبار دروغ جلوگیری کرده و از حقیقت دفاع کنم.”
این عضو پیشین فرقه رجوی از آشنایی کاملش با امیر یغمایی یکی از چهار جوانی که در مستند کودکان اشرف، سرگذشتش به تصویر کشیده شده است، سخن میگوید:
“من در قرارگاه اشرف با امیر یغمایی و افراد دیگر از کودک سربازانی که به آنها میلیشیا گفته میشد هم قرارگاهی بودم. از نزدیک هر روز او را میدیدم. بعد از اقدام به جدایی از سازمان باز هم در کمپ آمریکاییها بنام تیف (TIPF) چهره جوان و وضعیت روحیاش نشان از کودکی به یغما رفته اش داشت….”
و در ادامه از ترفند مزورانه سران مجاهدین خلق برای تحویل دادن اعضای مخالف تشکیلات به نیروهای آمریکایی و تشکیل کمپ تیف، میگوید:
“سازمان مجاهدین با بکارگیری حیله و نیرنگ اعضایی را که میخواستند از تشکیلات جدا شوند، به اسم مدافع تروریسم به آمریکاییها تحویل داد، فرقه مجاهدین به آمریکاییها گفته بودند کسانی که حاضر نشدند اسلحه خود را کنار بگذارند و تروریسم و مبارزه مسلحانه را نفی کنند، ما این دسته افراد را به شما تحویل میدهیم.”
او از امیر یغمایی به عنوان یکی از نزدیک به هزار کودکی که به طور غیرقانونی از عراق به اروپا و آمریکا قاچاق شدند و بعدتر دوباره به عنوان کودک سرباز به عراق قاچاق شدند نمونه میآورد و چند سوال چالشی طرح میکند:
“امیر یغمایی با چه مدارک قانونی وارد عراق شد؟ چرا سازمان مجاهدین ایشان را با همان مدارک از عراق خارج نکرد؟ همین یک مورد کافی ست که بدانید هر چه در این مستند بچه های کمپ اشرف گفته شد فقط گوشه کوچکی از واقعیت تبهکاری سازمانی است که با سوء استفاده از احساسات کودکان، آنها را به عراق کشانده بود.”
و در ادامه اشاره بجایی به سرنوشت یکی از کودک سربازانی میکند که زیر بار فشار روانی و سرکوب فرقه مسعود رجوی دست به خودکشی زد:
” آیا میدانید یکی از این کودک سربازان به نام یاسر اکبری نسب خودش را در قرارگاه اشرف به آتش کشید و جان سپرد؟ آیا هیچ وقت از وجدانتان سوال کردهاید چرا؟”
آرش طائی نهایتا با رگباری از سوالات شفاف دروغها و اتهام زنیهای مجاهدین خلق علیه جدا شدهها، کودک سربازان سابق و کودکان آواره مجاهدین در کشورهای غربی، را به چالش میکشد:
“چرا در زمانی که این کودک سربازان و حتی افراد هم سن و سال من که جوان بودیم بدون داشتن کوچکترین حقوق انسانی، زیر قوانین قرون وسطایی و چیزی در حد قوانین بردهداری نابود میشد، از زمین و زمان گلوله میبارید شما به فکر کودکان کمپ اشرف نبودید؟
“طبق کدام مکتب، وجدانهای بخواب رفته شما میپذیرفت که خود در امنیت در اروپا و… سکوت کرده و اینک برای پوشاندن جنایت بر کودکان سرباز نسخه میپیچید؟ چند شاهد از جداشدگان از این فرقه مخوف و تبهکار مجاهدین نیاز است تا وجدانهای به خواب زده شما بیدار شود؟ پیش از این من نیز در مصاحبهای بصورت مفصل در باره زندان و شکنجه و آدم ربایی و کودکان و …صحبت کردهام. می توانستید به آن مراجعه کنید.”
آرش طائی در پایان به درستی به شواهد و مستندات غیرقابل انکار و بی شماری که اعضای پیشین مجاهدین خلق تاکنون ارائه کردهاند، اشاره میکند و تاکید میکند که با توجه به این اسناد و شواهد، راستی آزمایی آنچه در مستند کودکان کمپ اشرف افشا شده است، به سادگی قابل تحصیل است.
سلام، آقای جابر طائی که ما به ایشان در سازمان آرش می گفتیم، از دوستان نزدیک من بود که خود شاهد زندان و شکنجه شدن های او بودم، آرش ، نمونه ی زنده و شاهدی واقعی است که با پوست و گوشت خود جنایات رجوی ها را لمس کرده است، خدا را شکر می کنم که ایشان نیز موفق به نجات جان خود از منجلاب رجوی شده است. او همیشه در نشست های تفتیش عقاید سوژه بود و همواره حرف های خود را رک و پوست کنده می گفت. اما جوانی اش چه شد؟ آن شور و شوق جوانی اش کجا رفت؟ …