تقریباً یک هفته بعد از شروع هر ماه رمضان، نفرات مقرات توسط مسئولین به سالن غذاخوری فراخوانده میشدند. بعد خانمی که نقش فرماندهی مقر را داشت بالای سن میرفت و با خوشحالی خبر آغاز نشستهای ماه رمضان توسط مسعود رجوی (باصطلاح رهبری) را به جمع ابلاغ میکرد. با شنیدن خبر برگزاری نشستها گرچه بهظاهر بقول خودشان جمع شور و فتور میکرد. اما برای بیشتر نفرات ناخوشایند بود و استقبال نمیکردند.
هر شب بالاجبار نفرات باید بعد از شام تا زمان سحری روی صندلیها مینشستند و حرفهای بارها تکرار شده مسعود را دوباره میشنیدند. بعد از سقوط صدام در اشرف عراق چندبار نشستها صوتی بود ولی بعدها در اشرف و لیبرتی و سپس در کمپ اشرف ۳ فقط نوشتاری برگزار میشد.
هدف از برگزاری نشستها در ماه رمضان بهرهبرداری از فضای روزهداری نفرات برای شروع مباحث و باصطلاح تفاسیر آیات قرآنی بود و ربط دادن مباحث در امر صبر و پایداری و اسیر تعادلقوا نشدن، بهفکر خانواده و زن و زندگی نبودن و برشمردن تهدیدات بورژوازی و زندگیطلبی، نداشتن محفل و امنیت و دادن آمار هزینهها، بهرسمیت نشناختن بیماریها، کهولت و پیری، اسیر تعادلقوا نشدن و استقبال از شهادت در عراق و مرگ یا بقول خودش رستگاری در آلبانی و در زمره صدیقین قرار گرفتن و … تا گرفتن تعهد ماندگاری با نوشتن نقشه مسیر در شب قدر.
بعد از پایان مباحث قرآنی مربوط به قصصالانبیاء، پیامبر و صدر اسلام و امام علی و …، بحثهای سیاسی، از موقعیت کنونی سازمان و فعالیتهای نیروها در داخل کشور و وضعیت و شرایط عینی نظام سخن میگفت تا به نفرات روحیه بدهد که شرایط نظام در دوکفه ترازو به نفع مجاهدین سنگینی میکند. تابلونویسی در رابطه با مسایل بینالمللی و روابط آمریکا و اروپا درقبال نظام که در انزوا است و راه برونرفتی ندارد.
تنظیم رابطه و برخورد دولتهای میزبان مجاهدین در عراق و آلبانی یکی از موضوع بحثها بود که درهر شرایطی به نفع خود برآورد میکرد. که البته همه ناباوری داشتند.
بهعلت طولانی بودن نشست در هرشب و عدم استقبال نفرات از بحثها و گفتههای تکراریش غالب نفرات در چرت و خواب بودند یا بیرون از سالن نشسته یا قدم میزدند، سیگار میکشیدند و باهم گپ و گفتگو و محفل داشتند. بارها مسئولین به نفرات مراجعه و تذکر میدادند به نشست برگردند اما توجه چندانی نمیکردند.
هدف اصلی از نشستها در ماه رمضان که در واقع یک شستشوی مغزی کامل بود که علاوه بر سوءاستفاده از نام خدا و مکانیزم قرآن و پیامبران و اسلام که مهارت خوبی داشت، بدینصورت میخواست اعمال و کردار گذشته، حال و آینده خود و سازمانش را توجیه کند که من برحق هستم و هر جنایتی هم که کردهام و میکنم و خواهم کرد در راستای آزادی مردم بوده، هست و خواهد بود و لاغیر.
بعداز گذشت چندین شب از نشستها در شب ضربه خوردن امیرالمومنین یا بعد از مراسم شب احیاء ورقهای A4 بین افراد توزیع و آنها را مجبور به نوشتن نقشه مسیر یا همان تعهد ماندن در سازمان با هرشرایطی که پیش بیاید، میکرد.
من شخصاً چندبار از نوشتن نقشه مسیر در ماه رمضان امتناع کردم. هربار مسئول مستقیم و فرمانده گردان (اف جی) به سراغم میآمدند و از من حسابرسی میکردند چرا ننوشتی؟ میگفتم حالم خوب نیست و آمادگی نوشتن نقشه مسیر را ندارم. بعداز آن خانمی که فرمانده مقر بود صدایم میکرد و با من شروع به صحبت میکرد و در آخر میگفت از تو انتظار داشتیم سرموقع مینوشتی. باشه حال که حالت مساعد نبوده در اسرع وقت بنویس. من که در محضوریت قرار میگرفتم علیرغم خواست و میل باطنیام مجبور به نوشتن چند خطی میشدم.
یک یا دو شب بعد مسعود با خوشحالی از نفرات برای نوشتن گزارشات نقشه مسیر تقدیر میکرد و میگفت این برگههای نقشه مسیر شما نشان رستگاری شماست. و گزارشات تک به تک شما را برای خلق قهرمان آرشیو میکنم که بعد از پیروزی بخوانند.
برای تعمیق بحثهایی که رجوی در شب کرده بود، برای مرور و اینکه نفراتی در نشست متمرکز نبودند، خواب بودند یا بیرون از نشست بودند و … هر صبح بعد از بیدارباش طبق دستور اکید روزانه در ماه رمضان همه نفرات را وادار میکردند در سالنها تجمع کرده تا صحبتهای وی را که مکتوب شده بود، اینبار توسط اف مقر یا مسئولین در مقر خوانده میشد و افراد مجدداً میبایست صحبتهایش را گوش میکردند. تا بقول خودشان بحثها تعمیق و یادآوری شوند و یا بنوعی داخل مغزها بنشیند.
بعد از ناهار هم برای استراحت و کار میرفتیم.
از اینکه هر ماه رمضان چندین ساعت در نشستهای فشرده شبانه و روزها مرور صحبتهای نشست بودم و از تکراری مباحث و بعد گرفتن تعهد ماندن در سازمان، عدم استقبال و در محضوریت ناشی از اجبار بودم.
اکنون خوشحالم بعد از ترک سازمان آنهم بعد از گذر ۲۱سال، امسال راحتترین ماه رمضان را با آزادی کامل و بدون هیچگونه دغدغهخاطر و حسابرسی، اضطراب، شبزندهداری اجباری، سختی و ناخوشایندی و مهم اینکه نشنیدن دروغ و فریب در کنار خانوادهام داشته باشم.
در پایان طاعات و عبادات همه قبول حق. و سال نو را بههمه هموطنان عزیز بخصوص خانواده بزرگ انجمن نجات و خانوادههای چشمانتظار و همچنین عزیزانی که در کمپ اشرف ۳ گرفتارند و میدانم دلشان برای آزادی و بودن در جوار خانوادهشان میتپد، تبریک می گویم. امیدوارم هرچه زودتر انتخاب کنند و خود را از زنجیرها و حصارهای عینی و ذهنی نجات دهند تا خود و خانواده را خوشحال و دلشاد کرده زندگی آزاد و جدیدی را شروع کنند.
بیجار رحیمی – تیرانا – آلبانی