دایی جان سلام
دایی عزیزم خوشحالم برای شما نامه می نویسم. امیدوارم همیشه شاداب و خندان و سالم باشی و برایت آرامش و آسایش را آرزو می کنم. همچنین آرزو می کنم هر چه زودتر چشمانت را به واقعیت ها باز کنی و خودت را از کمپ مجاهدین خلق آزاد کنی. آرزوی من و تمام خانواده همین هست. من مطمئن هستم این اتفاق رُخ خواهد داد و دلم روشن است.
دایی جان من در ساروق زندگی نمی کنم و کار من در تهران است. همیشه به مادرم خواهر شما و پدرم سر می زنم. وقتی کوچک و بزرگ خانواده دور هم جمع می شوند نعمت بزرگی است و جای شما خالی است. هر موقع سری به مادرم می زنم مادرم صحبت از شما می کند و حسرت نبود شما را دارد. عکسی از شما در طاقچه منزل گذاشته و همیشه به یاد شماست. دایی جان مادرم می گوید دلم روشن است عباس خودش را آزاد می کند و به آغوش ما بر می گردد.
همه ما منتظر آمدنت هستیم .
دوستدار شما مراد