این روش اجرایی – غسل هفتگی – در سازمان طی نشستی در قرارگاه باقرزاده و در مراحل پایانی نشست ها موسوم به طعمه در سال ۱۳۸۰بطور علنی به اعضای سازمان ابلاغ گردید.
بنا به آموزش های فرقه، تمامی افراد در تمامی رده ها اعم از زن و مرد تمام آنچه که از جنس مخالف در طول روز و ۲۴ ساعته به ذهنشان آمده بطوریکه او را متناقض نموده و یا منجر به عملی شده را روزانه در دفتر کوچک تحویلی سازمان نوشته و در پایان هفته در برگی بزرگ پاکنویس نموده و بعد از خواندن در جمع حداقل ۳۰ نفره و آن هم با صدای بلند به بالاترین مسئول برادر و یا خواهر تحویل دهد.
برای مثال برای لایه ی ما جهت آموزش و اجرا برای اولین بار در محل سالن انقلاب قرارگاه اشرف ، مهدی ابریشمچی بریفی را اجرا و بدون رودروایسی موارد مرتبط با موضوع این نشست را علنا و در تیپی لمپن گونه بازگو نمود.
طرف با این اعتراف خود را سبک تر کرده و مشکلات جنسی خود را به درون خویش احاله نمی کند و در کار و مبارزه کم نمی آورد . ولی واقعیت این بود که: این اقدام سخیف موجب اشاعه منکرات می گردید. یعنی فردی که در یک ساز و کار فرقه ای با دیدن اندام پوشیده زن فرمانده در محوطه احساس لذت و خماری می نمود و گاها در کمال بهت و ناباوری در سن ۵۵ سالگی به بند ۱۰ غسل هفتگی (خود ارضایی) دست می زد و یا اگر قبلا چشم چران نبود فقط با تماشای انبوه زنان در مراسمات متعدد داخل قرارگاه لذت فوق العاده را در وجود خویش می یافت.
بنابراین دیگر چنین کارهایی را گناه تلقی نمی نمود و می پنداشت با یک اعتراف همچون کلیسایی، خود را صفر صفر کرده و بنا به اعادی مسعود رجوی گناهانش را در روز معاد ایشان پاسخگو خواهند بود. ضمن اینکه در اعتراف کلیسایی فرد کشیش و پرده حایل و نفر اعتراف کننده موجود هستند ولی در فرقه مجاهدین فرد با بی پروایی حداقل بیست اعتراف را از نظر سؤظن به هم قطار هم جنس اش گرفته تا زنان تردد کننده در محوطه و عناصر زن در حین تماشای تلویزیون در حین غذا خوردن در میان جمع حاضر انجام می دهد.
بدین ترتیب هدف سازمان این بود همانند نشست های عملیات جاری که فرد با ابزار شستشوی مغزی تمامی تناقضاتش را می بایست به سازمان گزارش دهد و آنگاه در بین جمع، خود را بدهکار سازمان معرفی نماید و هکذا خود را مقصر شناخته و سران را صاحبان ارزش تلقی نماید و نگفته ای به سازمان نداشته باشد، در مورد احساس و عواطف و تناقضات جنسی خود نیز به همین روال عمل کند. تا همه جانبه در اختیار فرقه قرار گیرد.
در چنین دستگاه بغایت ضد انسانی و استثماری، که پایه آن براساس تحقیر و از بین بردن شخصیت افراد شکل گرفته کاغذ نوشته های جلسات فوق که بدست خود افراد نوشته شده به عنوان مدرک در پرونده پرسنلی افراد نگهداری می شد تا در مواقع بریدگی عضو از تشکیلات مورد بهره برداری مسئولین سرکوب در هر جلسه درون تشکیلاتی بر علیه افراد و حتی استفاده های بیرون از تشکیلات برای از بین بردن حرمت و شخصیت افراد بکار گرفته شود.
به عنوان نمونه مسعود رجوی در جلسه سالن اجتماعات قرارگاه اشرف و سوژه شدن فرمانده فتح الله (مهدی افتخاری) علنا برای خرد کردن وی پیش زنان و مردان کل قرارگاه اشرف به گزارش غسل هفتگی زن وی با پررویی و با وقاحت و دریدگی تمام اشاره کرده و می گوید: مگر تو همونی نیستی که همسرت بخاطر درخواست روابط نامتعارف زناشویی از سوی تو گزارش نوشته!!!
بدین ترتیب می توان گفت فرقه رجوی منحصربه فردترین گروه در تاریخ معاصر است که این چنین در تمامی ابعاد و به ضد انسانی ترین مشکل روح و روان و جسم اعضای خود را به بند کشیده و آنان را استثمار می کند.
مجاهدین نه تشکیلاتی دموکراتیک بود و نه ظرفیت اینو داشت که هر عضوی به امید رهایی خود و یا آگاهی دیگران مرتباً به نقد غسل هفتگی در تشکیلات بپردازد و با خارج شدن از تشکیلات به حقایق دست یافته را بازگو کند.
در زمان صدام حسین که مجاهدین به سلاح دسترسی داشت و قرارگاه اشرف از هفت لایه حفاظتی برخوردار بود، به ندرت کسی توانسته بود فرار کند. گویا چند نفر از زمان استقرار اشرف در سال ۱۳۶۵ مبادرت به این کار کرده بودند که نهایتاً با هماهنگی سازمان با مخابرات و استخبارات عراق در کمتر از ۱۰ کیلومتری شعاع اشرف بازداشت شده و در جهت شکنجه و بازجویی به سازمان تحویل شده بودند. بدین ترتیب هر اعتراضی در نطفه خفه می شد
بعد از سرنگونی صدام حسین بتدریج در بریف های سیاسی و با انگشت گذاشتن به نتایج خلع سلاح از سوی آمریکا و موازی کاری مجاهدین با امپریالیسم! آن هم از سوی کاندیداهای عضویت و نه رده های بالا شروع گردید. ولی هر اعتراضی به غسل هفتگی فقط با کم نوشتن فاکت های مربوطه و یا اصلا ننوشتن آنها و به ندرت از بین اعضا بیرون می زد. ولی سازمان مکانیسم مقابله ای داشت و نمی گذاشت این موضوع از طرف همان فرد به جلسه بعد به درازا بکشد. چرا که معتقد بود تشکیلات سوراخ می شود و بنوعی زیر علامت سؤال بردن انقلاب ایدئولوژیک است. من هم با کم نوشتن فاکت ها و آن هم در سطح: “به یاد همسر و فرزندم افتادم و . . . ” موضوع را لوث می کردم تا از حساسیت سازمان به خودم کاسته و لحظه های فرار را بیشتر و بیشتر برای خودم مهیا سازم.
چرا که در صورت زیر ذره بودن از سوی سازمان ، نفر حتی در طولانی شدن زمان سرویس بهداشتی هم به سرعت مورد پیگرد فرمانده یگان حتی در ساعات بعد از نصف شب قرار می گرفت.
جلو میکروفون نرفتن در جلسات برای موضع گیری جمعی به نفع سازمان و تهییج افراد و کم نوشتن یا ننوشتن فاکت های عملیات جاری و غسل هفتگی از مصادیق بارز مخالفت با قوانین فرقه محسوب می شد.
موضوع ترس از عدم اجرای غسل هفتگی در زمان صدام مساوی با سلاح کشیدن به روی سازمان بود و نهایتاً زیر شکنجه نفر تسلیم شده و به تشکیلات بر می گشت. و پیش جمع خود را خائن خطاب قرار میداد. لذا تا آخر عمر تحت نظرات شدید امنیتی قرار می گرفت. ولی بعد از سقوط صدام کم رنگ شدن عملیات جاری و غسل هفتگی بیشتر شد و در شکل جمعی آن این ضعف بیشتر جلوه می نمود.
آقای عینکیان از اعضای جدا شده جدید در خاطراتش می نویسد؛ روزی در نشست ابلاغ انجام غسل هفتگی با دوستم اردلان اسماعیلی هم قسم شدیم دیگر نباید ذلت بیشتر از این را بپذیریم و باید از سازمان جدا شویم. او ابتدا اعلام بریدگی کرد و به فاصله ۱۵ روز گم شد وقتی برگشت داغان شده بود. مهوش سپهری و مهدی ابریشمچی او را در این مدت مورد ضرب و شتم قرار داده بودند و از لحاظ روانی نیز سرکوب شده بود. طوری که می گفت به من نزدیک نشوید چرا که به خطر خواهید افتاد.
البته در نشست های اولیه غسل هفتگی گویا خود فرماندهان هم ناراضی بودند ولی به صورت فرمالیته موضع گیری کرده و از آن بند انقلاب تعریف و تمجید می کردند.
قرارگاه باقرزاده در واقع بخشی از پادگان طارق ارتش عراق در زمان صدام حسین در نزدیکی منطقهی فلوجه در غرب بغداد بود که اغلب برای برگزاری نشست های جمعی فرقه با حضور مسعود و یا مریم رجوی مورد استفاده قرار می گرفت.
نویسنده : مصطفی آزاد