فرقه در حال فروپاشی رجوی ها با این ترفندها سرپا نخواهد شد

کسانی که از خودشان چیزی ندارند و تهی و درمانده می باشند دنبال این هستند که طرف مقابل شان دچار مشکل شود و آن را دست آویز نموده و با بزرگ کردن آن مشکلات خودشان را بپوشانند.

حکایت فرقه رجوی سال هاست که چنین است. روزگار مدیدی است که به یک تشکیلات فرقه ای و بسته، جدا و دور افتاده از مردم و مزدور و جاسوس اجنبی تبدیل شده اند و از آنجا که منفور ملت ایران هستند خبری از آنها در بین مردم نیست. این منفوریت و دوری از مردم و نبودن ایرانیان در اطراف آنها بجایی رسیده که مریم قجر وقتی در برنامه ای شرکت می کند نیازی نیست ایرانی صحبت کند چون هیچ ایرانی برای گوش کردن حرف هایش حضور ندارد و کسانی که جمع کرده عده ای خارجی هستند و به همین دلیل به زبان آنها صحبت می کند.

از دو روز پیش که کشور و مردم ایران با یک حادثه ناگوار و درگذشت رئیس جمهورش مواجه شده، رجوی ها که همچون موش در سوراخ زندگی می کنند و تهی از هر توانی در خودشان برای ابراز وجود هستند، فرصت را غنیمت شمرده و از سوراخ خارج شده و جیغ می زنند که “ضربه استراتژیک” خورده اند.

قبل از درگذشت رهبری انقلاب اسلامی ایران، رجوی در تحلیلی که به صورت مکتوب به نیروهای مجاهدین خلق داده شده بود مدعی بود که حکومت ایران بدون رهبر امکان ادامه حیات را ندارد. بنابراین همه نیروها از لحظه ای که خبر فوت رهبر ایران را شنیدند در هر کجا که هستند باید شروع به حمله کنند چون حکومت ایران در ضعیف ترین نقطه است و سرنگون خواهد شد. اما واقعیت چه شد؟
صدام که افسار رجوی ها را در دست داشت به آنها و ارتش خصوصی اش به نام “ارتش آزادیبخش” اجازه حرکت نداد چون می دانست که در سمت مقابل ایران جواب کوبنده ای خواهد داد و این اقدام فقط باعث ایجاد بحران برای او در روابطش با ایران خواهد شد. به این ترتیب تحلیل رجوی مانند بسیاری از موارد دیگر کشک و پوشال از آب در آمد.

وقتی سردار سلیمانی به عنوان سردار جنگ با داعش و تروریسم ترور شد، رجوی که قبل از آن از تصرف مناطق مختلف عراق توسط داعش حمایت کرده بود و سال ها بود که پیام صوتی نمی داد، بلافاصله یک پیام صوتی فرستاد و در آن مدعی شد که حکومت ایران تا عید هم داوم نخواهد آورد! از آن روز چند عید گذشته و باز هم تحلیل رجوی پوشالی از آب در آمد و مشخص شد که لافی بود برای سرکار گذاشتن نیروها و مهار مشکلات درون تشکیلات شان که هر روز بر میزان آن افزوده می شود.

اینبار هم رجوی ها تلاش می کنند تا با فرستادن پیام های پشت سر هم و همچنین اختصاص بخش زیادی از برنامه های تبلیغاتی شان به خبر درگذشت آقای رئیسی، این موضوع را به عنوان یک ضربه جبران ناپذیر برای حکومت ایران جلوه دهند.

اما با این که رجوی ها می دانند مثل دفعات قبل این حرف پوشالی است پس چرا چنین می کنند و بدنبال چه چیزی هستند؟
جواب این است که هدف رجوی ها از این فضاسازی ها این است که مشکلات داخلی و تشکیلاتی خود را برای مدتی مهار کنند.
تشکیلاتی که سال هاست هیچ جذب و افزایشی ندارد اما بدلیل جنایاتی که رجوی ها در تشکیلات با نیروهای خودشان کرده اند و همچنین ضربات استراتژیکی که به خصوص بعد از سرنگونی صدام و یتیم شدن رجوی دریافت نمودند با ریزش مستمر نیرو مواجه بوده و به سمت فروپاشی پیش می روند. بنابراین به عنوان یک نیاز مبرم، رجوی ها از فرصت سوء استفاده کرده و با بزرگ کردن حادثه بوجود آمده و جلوه دادن آن به عنوان یک ضربه استراتژیک به حکوت ایران می خواهد باز هم نیروهای فرقه را با ایجاد امید واهی سرگرم نموده و حتی نیروهایی که خواهان جدایی شدند را با این ترفند فریب داده و آنها را از درخواست جدایی منصرف و برای مدتی دیگر در چنگال خود گرفتار نگه دارند.

رجوی ها از دو روز پیش و تا مدتی نامعلوم با برگزاری نشست های مختلف و ارائه تحلیل ها و تابلوهای گوناگون وقت نیروها را پر خواهند نمود تا فرصت فکر کردن را از آنها بگیرند..

بی شک همانگونه که دروغ ها و فریبکاری های پیشین شان دستاوردی نداشت و با گذشت زمان حقیقت مشخص شد. اینبار هم چیزی عایدشان نخواهد شد چرا که زمان به ضرر آنهاست. زیرا رجوی ها درمانده تر از همیشه و در هراس از نتایج دادگاه خودشان در تهران با شعار “از این ستون به آن ستون فرج است” روزگار می گذرانند و چنگ زدن به این دست آویزها غیر از نفرت بیشتر از سوی مردم ایران حاصل دیگری برای شان ندارد.

ایرج صالحی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا