باز دلتنگ و بیقرارم و باز دلم به وسعت صحرا گرفته است و باز با چشمانی بارانی قلم به دست گرفتم تا برایت از چشم انتظاری بنویسم برادرم…
خسرو جان اصلا و ابدا دوست ندارم که با سلام شروع کنم چرا که سلام سلامتی و عزت و کرامت می آورد و پاسخ به آن دو صد چندان ضروری است و چون تاکنون پاسخ سلام هایم را ندادی، حال به تو درود میفرستم که بخود آیی تا پاسخ احساس و عواطف طوفانی ام را بدهی و از شر چشم انتظاری خلاصم نمایی.
خسروجان سومین سالگرد مامان نزدیک است. مامانی که به پرواز درآمد تا اندک از جسم و روح و روان خسته روزگار بد سرشت که دلبندش را چند دهه از او گرفته و نشانش نداده است، خلاصی یابد وهم اکنون در سه سالگی آرامشش آرمیده است.
خسروجان مامان البته که سالها برای رهایی تو از ظلمت شب رجوی، بی دریغ از جانش مایه گذاشت و در یک کارزار سهمگین با دیو بدسرشت رجوی در چهار ضلع اسارتگاه اشرف مضمحل شده، قطره قطره آب شد تا از جنس مادر چیزی برای دلبند اسیرش کم نگذارد.
خسروجان حال نوبت توست که با جبران کم کاری خود و فقط برای شادی روح پرفتوح مادر بدرود یافته مان، عزم جزم برای رهایی داشته باشی و دراولین فرصت با من تماس بگیری .
یگانه برادرت علیرضا
شماره تماس من: 09146607820