سه شنبه ۱۶ مردادماه ۱۴۰۳ خانواده دردمند و چشم انتظار سید خلیل پورشافع از اعضای اسیر رجوی در اسارتگاه مانز آلبانی در دفتر انجمن نجات حضور یافتند و با مسئول انجمن نجات گیلان دیدار کردند. آنها از نگرانی و فراق عزیز اسیرشان گفتند و جویای راهکار برای کسب خبر دقیق از سلامت روحی و جسمانی دلبندشان شدند.
مسئول انجمن نجات در این دیدار صمیمانه ضمن استقبال و عرض خیر مقدم به آنان از آخرین وضعیت اسفناک کمپ اسیران رجوی در آلبانی و روند فزاینده نارضایتی و ریزش نیرو و به تنگ آمدن آنان در تشکیلات سیاه رجوی و همچنین از فعالیتهای امید بخش انجمن نجات آلبانی در راستای کمک به رهایی اسیران توضیحاتی داد و به وضعیت روحی و جسمانی سید خلیل پورشافع هم اشاره کرد.
آنگاه سیده سکینه پورشافع خواهر دردمند و چشم براه سید خلیل پورشافع با نگرانی شدید پرسید:
“مگر برادرم سید خلیل زنده است؟! پس چرا اجازه ندارد یک تماس تلفنی با ما بگیرد!؟ خدا این رجوی را نبخشد که اینقدر ما خانواده ها را آزار و اذیت میکند. جناب پوراحمد شما بهتر میدانید از ۱۲ سال پیش که شنیدیم سید خلیل به بیماری سخت سرطان مبتلا شده است، دیگر خبری نداریم و دائم نگران هستیم. طوریکه پدر مرحومم از شدت ناراحتی و درد فراق فرزندش درگذشت و چشم انتظار به رحمت خدا رفت و ما هم بسیار دلواپس و نگران سلامتی سید خلیل هستیم و امروز از همسرم خواستم تا هر چه زودتر نزد شما بیاییم و از سلامتی نازنین برادرم جویا شویم. چونکه دیروز شنیدم یک عضو اسیر رجوی بنام احمد رضاعی در اثر ایست قلبی فوت کرده است و لذا خیلی نگران برادر مریض احوالم شدم..” (توام با گریه)
آقای خسرو جوادپور با دیدن ناراحتی همسرشان خیلی متاسف شد و گفت: ” ناراحتی و غم و غصه همسرم مربوط به الان نیست آقای پوراحمد. چیزی حدود ۳۸ است که این خانواده و خصوصا همسرم چشم انتظار هستند و مدام گریه میکنند و مشخصا از یک دهه پیش که خبر مریضی برادرشان را شنیدند دیگر روزگار خوشی ندارند و دائم به یاد سید خلیل و در انتظار یک تماس تلفنی هستند. واقعا ظلم رجوی تمامی ندارد و نابخشودنی است.”
خانم سیده سکینه پورشافع در خاتمه ملاقات با همدردی دلسوزانه مسئول انجمن نجات اجازه خواست تا بتواند یک پیام کوتاه ویدئویی برای برادر اسیرش ضبط و ارسال کند.
داریوش احمدی