در روزهای اخیر، رسوایی حضور جاوید رحمان، گزارشگر ویژه سازمان ملل در کنفرانس مریم رجوی به حدی جنجال برانگیخت که برخی شبکه های فارسی زبان نیز با تعجب به آن پرداختند و همزمان جریانات سیاسی هم آن را به سخره گرفتند و مورد نقد قرار دادند. البته کار به اینجا ختم نشد و جاوید رحمان برای پاک کردن این اقدام تباه، وادار به موضعگیری شد و متقابلاً مسعود رجوی هم از درون تابوت 22 ساله اش بیرون آمد و به دفاع از آن پرداخت.
جاوید رحمان سال های طولانی در تلاش بود تا خود را یک شخصیت مستقل و بی طرف جلوه دهد و گزارش های حقوق بشری خود علیه جمهوری اسلامی ایران را عاری از بازی سیاسی بخواند و دست داشتن جریان های ضدانقلاب و عمدتاً تروریست در مواضع خود را انکار کند. اما در واپسین روزهای مأموریتش، نتوانست این بازی را در خفا به پایان ببرد و در گام آخر همه پنهانکاری ها را بیرون زد و فضا را آلوده کرد.
در واقع، مریم رجوی بخاطر گرفتار بودن در بن بست سیاسی، این مهره صهیونیستی را وادار کرد تا شترسواری دولا دولا را کنار بزند و آشکارا در کنار تشکل مجاهدین قرار گیرد و اندکی از وجهه تخریب شده سیاسی آنان را بازیابی کند. بدرستی هم باید گفت که تا حدی موفق شد خود را در چند رسانه داخلی و خارجی برجسته کند.
حقوق بشر یا نیازهای مالی؟
همانطور که ذکر شد، جاوید رحمان پس از این رسوایی رسانه ای، دست به موضعگیری زد و نکاتی را برای توجیه حضور در جلسه سخنرانی مریم مطرح نمود که قابل توجه است. وی ادعا کرد: “من از اول ماه اوت 2024، پس از خاتمه مأموریتم در سازمان ملل، دیگر گزارشگر ویژه نیستم. من به عنوان یک فرد مستقل، به هیچکس پاسخگو نیستم.”
البته ایشان نگفت که چطور یک فرد مستقل می تواند طی چند سال تمام گزارش های خود را از سوی جریان های تروریستی و ضدایرانی دریافت کند و به هیچکدام از خانواده هایی که عزیزانشان قربانی ترور شده و آسیب دیده اند اجازه دیدار و شنیدن سخنانشان ندهد؟ و چطور یک فرد مستقل می تواند پاسخگوی دهها سوال و ابهام از سوی مخالفان خود نباشد و یکطرفه مطالبی را انتشار دهد که گزینشی شده از سوی جریان های تروریستی و وابسته است؟ و چطور یک فرد مستقل می تواند در جلسه ای شرکت کند که سخنران آن، هزاران اقدام تروریستی را فرماندهی و مدیریت کرده و پرونده ای قطور در نقض حقوق هزاران انسان دارد و صدها نفر را در دهه 70 خورشیدی زندانی و شکنجه کرده است و در بکارگیری کودکان در فعالیت تروریستی نقش کلیدی دارد و صدها زن را مقطوع النسل کرده و یا به خوابگاه شوهرش فرستاده و تمامی تشکیلات خود را به بهانه “انقلاب ایدئولوژیک” به “طلاق اجباری” کشانیده و کودکان را از والدین جدا نموده و خانواده ها را متلاشی کرده است؟ این چه حقوق بشر مستقلی است که حتی یکبار به این فاجعه های رخ داده توجهی نکرده است؟
وی در ادامه با وقاحت می گوید: “خواست من این است که دیگر به حریم شخصی من تعرض نشود و در زندگی شخصی و حرفه ای من دخالتی صورت نگیرد”. اما آیا پرسش پیرامون اینکه چرا در جلسه برگزار شده از سوی یک جریان تروریستی شرکت کرده، دخالت در امور شخصی است؟
آیا اینکه هزاران خانواده از یک فرد مستقل بپرسند که “چرا به حرف های ما گوش نکردی ولی به سخنان کسی که عامل هزاران ترور و قاتل هزاران جوان ایرانی است گوش می کنی و در جلسات او می نشینی و گزارش های او را مبنای نتیجه گیری خود قرار می دهی”، تعرض به حریم شخصی محسوب می شود؟
جاوید رحمان تصور می کند مردم جهان را می توان با هر سخنی تحمیق و وادار به سکوت کرد. اما نمی داند مردم ایران ده ها سال است که با بازیگران نقش حقوق بشر آشنایی دارند و چند مهره حقیر صهیونیست ها نمی توانند آنان را به بازی بگیرند. با اینحال، جاوید رحمان ناخواسته اعتراف کرده که در واپسین روزهای مأموریت خود نگران گذران زندگی است و دوست دارد مثل ده ها دوجین شخصیت مفتخور غربی به منابع مالی مریم وصل باشد و هر از مدتی جیب خود را از دلارهای کثیف پر کند و برای او نغمه بشردوستانه سر دهد. بله، چه جایی بهتر از سازمان مجاهدین یافت می شود که در آن مدام سورچرانی حقوق بشری برپا شود؟ ظاهراً ایشان خواسته در روزهای پایانی مأموریت ویژه، برای کارفرمای خود نقش دیگری ایفا کند و به شکل دیگری در استخدام قرار گیرد و یا بخاطر نمایش های حقوق بشری که در این سالیان اجرا کرده، پاداشی بگیرد.
پیوند حقوق بشر با تروریست ها و چماقداران
البته جاوید رحمان در این رسوایی تنها نماند و موفق شد روح یک جنایتکار را هم از درون تابوت بیرون بکشد و از او کمک بگیرد. پس از رسوا شدن نمایش پایانی وی در حضور مریم، دیو خفته هم از مخفیگاه 22 ساله بیرون زد و ضمن ابراز نگرانی برای “نقض آزادی بیان”، یک پیام در حمایت از رحمان صادر کرد. این سر تروریست نیمه جان که هرگز “نه خودش، نه همسرش و نه هیچکدام از مسئولین تحت فرمان وی” در هیچ مصاحبه ای شرکت نکرده و نمی کنند و در داخل فرقه اش نیز هیچکس “اجازه فکر کردن و سوال کردن پیرامون مسائل سیاسی و استراتژیک” ندارد، بناگاه به یاد آزادی بیان افتاده و جمهوری اسلامی و منتقدان جاوید را متهم می کند که “تحمل سخنرانی گزارشگر سازمان ملل در خارج ایران هم ندارند.”
جالب اینجاست که طی ربع قرن گذشته، مجاهدین هر صدای مخالفی را چه در داخل و یا خارج مناسبات با شدیدترین واکنش درهم کوبیده اند و تحمل حتی یک گردهمایی کوچک جداشدگان در اروپا را هم نداشته اند و به آنها هجوم برده اند. حمله چماقداران مریم به چندین تجمع جداشدگان در پاریس و آلمان، تخریب نمایشگاه عکس چند جوان ایرانی در سوئد، حمله به علیرضا نوریزاده، حمله به خانواده هایی که خواستار ملاقات با فرزندانشان در قرارگاه اشرف بودند، حمله به آقای “حسین نژاد” در پاریس بخاطر نگرانی برای دخترش زینب، حمله به آقای “مصطفی محمدی و همسرش” در آلبانی و پاریس که خواستار دیدار با دخترشان سمیه بودند و دهها نمونه دیگر، بخشی از پرونده طلایی مسعود رجوی در رعایت “آزادی بیان” است. آیا جاوید رحمان نسبت به این موارد بی اطلاع بوده است؟
در سالیان اخیر، جمله “نبرد قهرمانانه خلق ویتنام” که رنگ و بوی مبارزه با آمریکا دارد حذف و سانسور شده تا متهم به امپریالیسم ستیزی نشوند و کارفرما را ناراحت نکنند، و ضمناً نسل جوان امروز متوجه نشود که سازمان مجاهدین با چه اهدافی تأسیس شد و اعضای آن چگونه به امپریالیسم و ایادی داخلی آنها (که شاه سمبل شان بود)، می نگریستند.
در هر صورت، نه بازی های انساندوستانه مریم می تواند ده ها سال جنایت و خیانت را بپوشاند و نه نمایش حقوق بشری چند مهره امپریالیسم قادر است آنچه در سرزمین های اشغالی می گذرد را کمرنگ کند و نگاه ها را به سمت ایران بچرخاند. هرچند موساد و سیا بتوانند با باز هم دلارپاشی گسترده بین مزدوران خود، ایران را وقیحانه به نقض حقوق بشر متهم و محکوم کنند، اما مردم جهان از درون دانشگاه های آمریکا و اروپا گرفته تا قلب آفریقا و آسیا، بخوبی می دانند که در کدام نقطه جهان، نقض وحشیانه حقوق انسان صورت می گیرد و چطور بیش از 40 هزار زن و بچه قصابی و نسل کشی شده اند. لذا، باید با هوشیاری و تلاش بیشتر، دسیسه و سیاست دشمن را شناخت، روشنگری کرد و آنها را خنثی نمود. به یقین، هیچکدام از رنج ها و خون ها به هدر نخواهد رفت و به لطف خدا، رسوایی و تباهی نصیب دشمنان بشریت خواهد شد.
حامد صرافپور