نادر منفردی در هنگام خدمت سربازی در عملیات خرابکارانه مجاهدین خلق در منطقه مهران به اسارت درآمد و ناگزیر به پشت صحنه انتقال یافت. او از بدو حضور در اسارتگاه رجوی ها درخواست بازگشت به کشور را داد که با مغزشویی و چه بسا ضرب و زور مجبور به حضور اجباری در تشکیلات سیاه رجوی ها شد.
نادر منفردی روز سه شنبه 20 شهریور ماه 1403 با مسئول انجمن نجات گیلان دیدار کرد. منفردی که در حال حاضر متاهل و پدر 5 فرزند است، در این دیدار درباره زندگی قبل و بعد از اسارت میگوید:
“ والله بنده خیلی پیشتر از این یعنی در آبان 1387 خدمت شما رسیدم و مصاحبه ای داشتم که درسایت نجات هم اطلاع رسانی شد و همانجا توضیح دادم که بنده برای دفاع از مملکتم در مقابله با صدامیان به جبهه رفته بودم که در اثر بخت بد من در خرداد 1367 در عملیات خرابکارانه مهران توسط رجویها اسیر شدم که خیلی تقلا کردم که از دست شان فرار کنم ودر نهایت به خواهش و تمنا افتادم که دست از سرم بردارند که قبول نکردند وبا ضرب و زور و با ضربات قنداق سلاح مرا به پشت انتقال دادند تا کم کم پا در مسیری بگذارم که قبول نداشتم و ولی بلد بودم کارم را بکنم ولذا یکماه بعد که به اصطلاح عملیات فروغ جاویدان شروع شد در همان ساعات اولیه خودم را به نیروهای ایران تحویل دادم و خیلی راحت متعاقب پایان یافتن جنگ 5 روزه به گیلان . رشت و به زادگاه خودم بازگشتم و زندگی جدیدی را شروع کردم که تاکنون 36 سال از آن میگذرد ولی همین الان که اسم کثیف شان را آوردم استرس گرفتم وکابوس دیدم.”
نادر منفردی در خاتمه ملاقات با علی پوراحمد، پیامی هم برای کسانی که در اسارتگاه مانز گرفتار هستند داشت. عضو رهایی یافته از مجاهدین خلق به اسیران رجوی در آلبانی توصیه کرد که منتظر نباشند که آزادی از چنگال رجوی را دریک سینی طلایی تقدیم شان کنند بلکه باید خود پا پیش بگذراند و همت کنند تا به دنیای آزاد بازگردند.