بغض پدر سلمان دهواری، حکایت سالها چشم انتظاریست

سلمان دهواری 19 ساله بود که توسط یکی از عوامل آدم ربای مجاهدین خلق به بهانه کاریابی اغفال شد و به همراه پسر عمویش از جاسک به عراق منتقل شدند.

به گفته پدر سلمان، او بعد از خروج از ایران تنها یک بار در سال 1382 با خانواده تماس می گیرد و اطلاع می دهد که در حال سوار شدن به لنج برای سفر به دبی می باشد. بعد از آن ارتباط سلمان با خانواده به کلی قطع می شود. پدر سلمان برای یافتن او به دبی سفر می کند و تمام بیمارستان ها و حتی زندان ها را می گردد اما نشانی از جگرگوشه اش نمی یابد.

در نهایت از طریق یکی از جداشده های سازمان مجاهدین ، اطلاع پیدا می کنند که سلمان و پسر عمویش هر دو توسط این گروه ربوده شده و در کمپ آنها به سر می برند. پدر و مادر سلمان بارها به عراق و کمپ اشرف سفر کردند تا بتوانند با پسرشان ملاقات کنند اما مسئولین سازمان از این دیدار ممانعت کردند.

پدر و مادر سلمان حالا سالخورده شده اند و دوری فرزند آنها را فرتوت تر و شکسته تر از آن چه باید، کرده است.
اشک و بغض این پدران و مادران دل شکسته روزی، دامان رجوی ها را خواهد گرفت.

منبع

2 نظر

  1. لعنت به رجوی ها، چطور این مدعیان دروغین آزادی ، فرزندان این ملت را در اسارت نگه داشتند؟ آه سوزناک این پدرها و مادرها ، بی گمان ، دودمان رجوی ها را بر باد خواهد داد ، ننگ تاریخ بر چنین مدعیان و جنایتکاران که از هیچ چیز نمی ترسند ، اما خدا هم هست، از خدا بترسید ای رجوی های ملعون.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا