تعهدنامه ابزاری برای مجبور کردن اعضا به ماندن در فرقه مجاهدین خلق – قسمت پایانی

نمونه ای از نوشتن تعهد نامه - آزادی و اختیار در تشکیلات مجاهدین خلق اینگونه بود

در قسمت قبل توضیح دادم رجوی که با بندهای انقلاب طلاق کنترل کامل تشکیلات مجاهدین خلق را در دست گرفته بود و با معرفی مریم به عنوان رئیس جمهور شورا، خیالش از بابت کنترل اعضای غیر مجاهد شورا نیز راحت شده بود، در سال 1373 تمام پرده ها را کنار زد و فرمان “خروج ممنوع” را صادر کرد. پس از آن مناسبات تشکیلاتی مجاهدین خلق فرقه ای تر و شرایط برای اعضا بدتر می شد. از آن زمان به بعد رجوی برای مهار نمودن اوضاع و مجبور کردن اعضا به ماندن در فرقه به صورت نوبه ای اعضا را مجبور می کرد تعهد نامه نوشته و آن را امضاء نمایند. در زیر یک نمونه از گرفتن تعهدنامه از اعضا را بیان می کنم.

در سال 1381 شرایط در حال دشوار شدن برای حکومت صدام بود و دولت بوش بعد از حمله به افغانستان، برای سرنگون کردن دیگر دشمنان خود انگیزه داشت و به نظر می رسید که هدف بعدی برای سرنگونی، دولت صدام است.

بدلیل این تحولات اعلام شد که باید قرارگاه حبیب در بصره را تخلیه و به قرارگاه اشرف برویم با این حال، تحلیل رجوی این بود که آمریکا به عراق حمله نخواهد کرد. به نظر من رجوی به عمد این حقیقت که آمریکا قصد حمله به عراق دارد را کتمان می کرد چرا که در صورت پذیرفتن این حقیقت می بایست برای پراکنده شدن آماده می شدیم و محل هایی را در فواصل دور از قرارگاه و حصارهای آن برای استقرار ایجاد می کردیم که در این صورت احتمال فرار بسیار زیاد می شد و به همین دلیل رجوی طوری وانمود می کرد که گویی آمریکا به عراق حمله نخواهد کرد. دلیل جمع کردن ما در قرارگاه اشرف نیز این بود که کنترل بیشتری بر نیروها داشته باشند.

در آن شرایط رجوی بجای آن که به فکر جان و سلامت نیروها باشد به فکر این بود که مانع از جدایی بشود. از این رو برای آن که افراد را از فکر جدا شدن دور کرده و مجبور به ماندن نماید بار دیگر از ما تعهد نامه گرفت. در سال های بعد از فرمان “خروج ممنوع” که راهی برای خارج شدن از سازمان نبود، رجوی بارها از همه نفرات تعهدنامه کتبی گرفت. در تعهدنامه ها کلیه افراد باید به خط خود می نوشتند که “با رضای خاطر در سازمان مانده اند و می خواهند همچنان در تشکیلات مجاهدین خلق بمانند”. اگر چه در ظاهر هیچ کس را با زور وادار به نوشتن آن برگه ها نکرده بودند، اما در حقیقت با ایجاد جو رعب و وحشت به همراه مغزشویی های مستمر که بدلیل عدم دسترسی ما به اخبار و عدم ارتباط مان با دنیای بیرون از فرقه خیلی راحت صورت می گرفت، افراد مجبور به نوشتن چنین برگه هایی می شدند. چون در غیر این صورت یا به عنوان مسئله دار و بریده سوژه نشست می شدند و تا ماه ها زیر فشار و تحقیر قرار می گرفتند یا آن که تحت تاثیر مغزشویی ها چنین القاء می شد که ننوشتن تعهدنامه ها یک گناه و خیانت است.

در پاییز سال 1381 رجوی در یک نشست عمومی بار دیگر گفت که همه باید کتباً تعهدنامه بنویسند. رجوی متنی را اعلام کرد که طبق آن تعهدنامه های مان را بنویسیم. در این تعهدنامه باید می نوشتیم که تا خرداد سال 1384 در سازمان می مانیم. رجوی گفت با همان شرایطی که قبلاً اعلام کرده هر کس می خواهد به ایران برود می تواند برود. او چند روز به کسانی که می خواهند با آن شروط از سازمان جدا شوند وقت داد تا درخواست شان را مکتوب کنند و گفت که بعد از آن دوباره درب ها بسته می شوند.

تعهدنامه کتبی را نوشتیم و تحویل دادیم. چند روز بعد ما را در سالن مرکز جمع کردند و گفتند بدلیل اینکه متن های نوشته شده در تعهدنامه با آن چه رجوی به عنوان متن گفته بود عیناً یکی نیست، برگه ها را به شما برمی گرداندیم و باید عین همان متنی که رجوی گفته را بنویسید! سپس کلیه افراد مجبور شدند تعهد نامه را مو به مو بر اساس متن دیکته شده رجوی بنویسند. جالب آن که گفته می شد نوشتن تعهدنامه یک امر ایدئولوژیک است و هر کس از موضع نیاز ایدئولوژیک خودش باید آن را بنویسد. اما حتی اجازه ندادند در نوشتن تعهدنامه ای که می گفتند ایدئولوژیک است! متن مورد نظر خودمان را بنویسیم! علت این که افراد عین متن رجوی را ننوشته بودند این بود که رجوی متن را طوری تنظیم کرده بود که در صورت جدایی فرد، فرقه بتواند از آن تعهدنامه به عنوان یک سند علیه او استفاده نماید. به همین دلیل افراد متن خود را طوری نوشته بودند که این کار کرد در آن نباشد اما رجوی دست ما را خوانده بود و مجبورمان کرد که متن گفته شده توسط خودش را بنویسیم.

ایرج صالحی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا