مصاحبه پاتریک پسنوت با یکی از تحلیل گران سیاسی فرانسه با نام x در 12 ژانویه 2008 – برنامه رادیو فرانس اینتر
پسنوت: از دیدگاه آمریکایی ها، مجاهدین که روزی متحد صدام حسین بودند، در هر حال در سمت بد این نبرد قرار داشتند.
X: واقعا برای آنها خیلی بد آغاز شد. اما پیش از آن باید ذکر کرد که مجاهدین دست پیش را گرفتند.
پسنوت: زیرا آنها می دانستند که خیلی دیر یا زود آمریکایی ها زمام عراق را به دست می گیرند.
X: بله آنها به خوبی آگاه هستند. آنها از مدتها پیش روابط مخفیانه ای با عوامل cia ایجاد کرده اند و در نتیجه آنها 4 تا از پادگانهایشان در جنوب عراق را توانستند نگه دارند و نیروهایشان را در پایگاهایشان به نام اشرف در 90 کیلو متری شمال بغداد، نزدیکی مرز ایران متمرکز کردند. منطقه ای به مساحت 36 کیلو متر مربع که دیکتاتور عراق به آنها اعطا کرده است. یک قطعة واقعی که شدیدا حفاظت می شود و با سیم خاردار و شبکه های سیمی مشبک احاطه شده است.
پسنوت: یک مایملک ایرانی در عراق.
X: و در همان زمان مجاهدین یا به عبارت بهتر ویترین قانونی آن شورای ملی مقاومت از همان آغاز سال 2003 به کمپ اشرف هجوم آوردند.
پسنوت: یعنی دو هفته پس از حمله آمریکا ها به عراق
X: تصادفی نیست. چرا که آنها خود را وارد یک حرکت مهم ارتباط رسانه ای با ایالات متحده امریکا کردند.
پسنوت: به دنبال چه بودند؟
X: آنها اول از همه به دنبال جلب نظر آمریکایی ها هستند تا ثابت کنند که تروریست نیستند، بلکه مبارز دمکرات و مخالف مطلق گرایی ملاها هستند. بنابراین دیگر نباید در فهرست سازمانهای تروریستی باشند.
و آنها 150 تن از نمایندگان آمریکا را پیدا می کنند تا دادخواستی را به نفع آنها امضا کنند. از سوی دیگر آنها هم چنین در پی برداشت بر چسب صدام حسین از نام خود هستند. بالاخره یک مسئوول مجاهدین خلق، مستقر درآمریکا بود که مقر تحقیقات ایرانی ها دربارة سلاح هسته ای را فاش کرد.
پسنوت: نوعی هدیه که تقدیم به آمریکایی ها شد.
X: به هر حال شبیه به چنین چیزی.
پسنوت: بنابراین ارادة مجاهدین ایجاب می کند که خود را به آمریکایی ها نزدیک کنند. علیرغم همة آنچه شما گفتید که به محض آغاز جنگ در عراق برای آنها خیلی بد شروع شد.
X: بله زیرا تیپ های البدر که تشکیل شده از شیعیان جان بر کف در ایران بودند همزمان با بمباران کمپ اشرف توسط هواپیماهای آمریکایی، به آنها حمله کردند. ولی دیگر چیزی رخ نداد. و با این وجود زمزمه های آمریکایی ها در بغداد آغاز شد مبنی بر اینکه مجاهدین خلق در پادگانشان دارای سلاحهای کشتار جمعی هستند.
پسنوت: نیروهای آمریکایی از رها کردن خود از دست متحدان سابق صدام صرف نظر کردند و از 15 آوریل 2003، موافق نامه آتش بسی با مجاهدین امضا کردند. هم چنین موافقت نامة خلع سلاح نیز میان مبارزان ایرانی و مقامات آمریکایی امضا شد. مجاهدین زره پوش ها و توپهای خود را تحویل دادند اما به آنها اجازه داده شد که سلاحهای سبک خود را نگه دارند. بالاخره همه شان دعوت شدند که به کمپ اشرف بپیوندند. آنها به عنوان اسیر جنگی تلقی نشدند بلکه به عنوان محاربانی توقیف شده در پادگانشان.
پسنوت: بازداشتی عادی در کل، و با این وجود برای آمریکاییها آنها رسما تروریست هستند.
X: هنوز بله و می توان آنها را به گوانتانامو فرستاد.
پسنوت: بسیار خوب توضیح دهید.
X: خوب، در واشنگتن عده ای از اکنون به آینده فکر می کنند، یعنی به جنگ آتی.
پسنوت: مطمئنا در اطاق جورج بوش، نومحافظه کارانی تا کنون ایدة اینکه مجاهدین در آینده متحدان ارزشمندی خواهند بود، را تکمیل کرده اند. بدین ترتیب بخشی از نوشتة « اریک لوران » با عنوان « بوش، ایران و بمب » را می خوانم: « مریم رجوی و جنبش وی که در گذشته چندین آمریکایی را به قتل رسانده و به عنوان سرکوبگر صدام به وی خدمت می کرده است تبدیل به سلاحی در دستان اطرافیان رئیس جمهور شده است. تنها مانع همکاری آزادانه میان مجاهدین و دولت آمریکا، وجود نام سازمان مجاهدین خلق در لیست سازمانهای تروریستی از سال 1997 تاکنون است. فهرست شدنی که به طرز عجیبی مانع از داشتن دفتر و فعالیت در پایتخت آمریکا نشده است. جان اشکرافت
وزیر دادگستری و نومحافظه کار افراطی فعالانه از این جنبش حمایت می کند و یکی از همکارانش این ابهام قضایی را چنین تشریح می کند.
صرف سازمان تروریست خارجی شناخته شدن یک گروه لزوما آن را غیر قانونی نمی کند. همچنین این سازمان در دفاتر ثبت وزارت دادگستری به عنوان لابیست، فعالیتی که در آن خبره هستند، ثبت شده است. » کتاب لوران توسط انتشارات PLON منتشر شده است.
X: باید بگویم که چرا وزارت امور خارجة آمریکا یعنی جایی که پاول فرمانروایی می کند، در مواجهه با مجاهدین تا این حد محافظه کارانه عمل می کند. نخست به دلیل قرار داشتن آن در فهرست سازمانهای تروریستی و همچنین برای ناخشنود نکردن تهران. هر کدام که دلیل آن باشد این تناقض نزد ما بازتاب مهمی دارد. در ژوئن 2003 تحت دستور قاضی ضد تروریست بروگیر، 1200 مامور پلیس و افراد سازمان ضد جاسوسی فرانسه مقر مجاهدین در اورسوراواز را محاصره کردند.
پسنوت: منم آن را به یاد می آورم. معمولا هنگامی که چنین نیروهایی به حرکت می افتند، موضوع جدی است.
X: بله در جریان این عملیات که نام روز آن نئو بود، بازجویی هایی انجام شد. آنها مقدار زیادی پول نقد پیدا می کنند، اما همه اش همین است: نه سلاحی ونه مواد منفجره ای. این مانع از این نشده که قاضی بروگیر بیش از 160 نفر از مجاهدین از جمله مریم رجوی، مریم مقدس مجاهدین، را دستگیر کند. اعتراضات مخالفان ایرانی شدید هستند و برخی از این اعتراضات دراماتیک هستند.
پسنوت: بله، آن خود سوزی ها که در موردش صحبت کردیم. اما مجاهدین چرا مورد اتهام قرار گرفتند؟
X: چون در خاک ما فعالیت های مخفیانه و پول شویی انجام می دهند.
پسنوت: آیا حقیقت دارد؟
X: خوب! فعالیتهای مخفیانه؟ اما کدام فعالیتها؟ dst کاملا از اثبات این موضوع ناتوان است و هیچ اثبات مادی نتوانست ارائه کند. در مورد پول شویی، بله احتمال دارد. اما سازمان یک شبکه بسیار پیچیده از انجمن های خارجی دارد که در هم پیچیده اند که محققان قادر به تفکیک این شبکه مالی نیستند. در این شبکه انجمن ها اجازه دارند به حسابهای یکدیگر دسترسی داشته باشند و از آن حقوق اعضا را پرداخت کنند.
نتیجه: مجاهدین یکی پس از دیگری آزاد خواهند شد. این موضوع پس از دیدار وزیر امور خارجة ما از تهران در دو ماه گذشته رخ داد. از آقای ویلپن در تهران به گرمی استقبال شده بود. تبریک دیگر از سوی واشنگتن بود. عملیات نئو به عنوان خط راستی در راستای جنگ با تروریسم ثبت شد. این البته به لحاظ گفتار رسمی بود. در حقیقت کاخ سفید ریاکاری می کرد.
پسنوت: چرا؟ چون با طرح نومحافظه کاران برای به خدمت گرفتن مجاهدین علیه تهران مغایر بود؟
X: مطمئنا. و علیه فرانسه برگشتند و به طور جمعی اظهار داشتند که فرانسه می خواسته است چراغ سبزی به رژیم ایران نشان دهد تا بتواند قراردادهای نفتی و صنعتی خود با تهران را امضا کند. به هر حال این چیزی است که برخی از نمایندگان امریکایی تصور می کنند و حتی مقامات فرانسوی را متهم می کنند که با ایران کشوری تروریست دست دوستی داده اند.
پسنوت: بنابراین عملیات نئو…
X: و شاید dst می خواست ضد حمله را روشن کند؟
ترجمه از انجمن نجات
لینک به قسمت دوم
ادامه دارد…