در قسمت قبل از زمستان سال 1369 گفته شد که مصادف با شروع جنگ پر سر و صدای خلیج فارس بود که نیروهای ائتلاف به رهبری ارتش آمریکا جنگ بر علیه عراق را شروع کردند…
کودکان اعزامی به خاک آلمان توسط رهبری مجاهدین خلق به بیگاری در درون پایگاهها و به جمع آوری پول از مردم در شهرهای مختلف این کشور و دیگر کشورها گمارده میشدند، که در رابطه با سوء استفاده مالی از کودکان در کشور آلمان می توان از انجمنی به نام انجمن حمایت از کودکان آواره در شهر کلن نام برد. مجاهدین خلق آن را در سال 1993 با کوشش تنی چند از سیاست مداران آلمانی تاسیس کرد.
بهانه تاسیس این انجمن این بود که تعدادی از کودکان ایرانی یتیم و بی سرپرست و جنگ زده و آواره نیازمند کمک های مالی از جانب مردم هستند. یکی از همین کودکان قربانی که داستانی غم انگیز دارد آذر غراب نام داشت، این میلیشیای جوان در اوج تنهایی در تابستان سال 2005 در یکی از بیمارستانهای شهر کلن آلمان فوت کرد و مرگ دلخراش آذر غراب صفحه دیگری از کارنامه جنایت ناتمام رجوی را گشود. و باغ همیشه خزان مجاهدین حلق یکی دیگر از گل هایش را پرپر کرد. او یکی دیگر از همین نونهالان بود که هنوز بهار زیبایی زندگی را ندیده و تجربه نکرده بود و در غربت و تنهایی و بی کسی بدرود حیات گفت. آذر 24 سال داشت و از آنجاییکه پدر و مادرش از اعضای مجاهدین خلق بودند به ناچار همراه آنها چند سالی در تشکیلات در اشرف و عراق به سر برد. در سال 1368 به دلیل مرگ استراتژی مجاهدین خلق در راه رسیدن بدون دردسر به تهران، رهبری مجاهدین خلق برای سرپوش گذاشتن دست پیش را گرفت وبا طرح مسئله طلاق اعضا را در لاک تدافعی پیش برد.
استراتژی رجوی در این مقطع هر چه ضعیف تر کردن نیروها و اسارت در چنگال خود بود. پروسه طلاق های درونی مجاهدین خلق از سال 1368 تا 1370 ادامه داشت، از آنجا که بعضی از خانواده های اعضا راضی به جداشدن از زوج های خود نبودند، مسئله کودکانشان را بهانه قرار داده و دست رجوی را می بستند. در این میان رهبری مجاهدین خلق هم بخاطر اینکه بهانه ای برای والدین باقی نگذارد به بهانه جنگ خلیج فارس و حفاظت از جان کودکان طرح انتقال کودکان از عراق را به اجرا گذاشت تا در کنار پیش برد اهدافش منتی هم بر سر خانواده های کودکان گذاشته باشد.
انتقال کودکان از عراق، والدین را خلع سلاح کرد و بهانه برای عدم پذیرش طلاق را از آنها گرفت. جریان پروسه انتقال وضعیت کودکان از والدین بسیار رقت بار بود. آنها این بار تنها تر از همیشه در میان تارهای عنکبوتی مجاهدین خلق گیر افتاده بودند. سرنوشت کودکان اعضای مجاهدین خلق طی این سالهای زندگی در غربت و بدور از والدین و درد و رنجی که کشیدند در این مقاله نمی گنجد. خوشبختانه طی سالهای اخیر برخی از همین کودکان که سالهای بعد با فریب رجوی مجددا به عراق آمده و در قالب کودک سرباز در عملیات های نظامی بکار گرفته شدند، در دادگاهی در کشور آلمان برعلیه نقص ابتدایی ترین حقوق انسانی شان توسط رهبران مجاهدین خلق طرح شکایت کردند. حضور و صحبت های افشاگرایانه این کودک سربازان در کلاب هاوس بصورت مفصل در روزنامه لوموند انعکاس پیدا کرد و چهار صفحه این روزنامه پر تیراژ را بخود اختصاص داد. انتشار گزارش لوموند با عنوان، ما کودک سربازان مجاهدین خلق، از جنبه های مختلف قابل اهمیت بود.
پس از انتشار داستان امین گل مریمی کودک سرباز سابق مجاهدین خلق در مجله دیسایت آلمان در اواخر سال 2021 و اکران مستند کودکان کمپ اشرف در کشور سوئد در اوایل سال جاری میلادی اختصاص چهار صفحه کامل از روزنامه ملی کشور فرانسه می تواند گام بزرگی در موفقیت کودک سربازان سابق برعلیه سران مجاهدین خلق باشد. رهبران مجاهدین خلق که عمده فعالیت های آنها در اوورسوراواز متمرکز است بجای پاسخ منطقی به اظهارات این اعضای سابق و روزنامه لوموند همانند همیشه به فرافکنی پرداخته و با مرتبط کردن این کودک سربازان سابق به وزارت اطلاعات و دولت ایران تلاش کرده همانند گذشته از پاسخ گویی طفره برود. ولی این بار به دلیل شهادت تعداد زیادی از این شاکیان و روشنگری افکار عمومی روند قضایا در جهت خواست رهبران مجاهدین خلق پیش نخواهد رفت.
واقعیت این است که بخش بزرگی از افکار عمومی از خواست جوانانی حمایت می کند که سالها بدون اینکه خواست و اراده ای داشته باشند در روند خواسته رهبران مجاهدین خلق بکار گرفته شدند و در تمامی این سالها از بدیهی ترین حقوق اولیه خود محروم بوده اند. آنها بدون اینکه خود بخواهند در چنبره شیوه های کنترل ذهن و مغز شویی رهبران مجاهدین خلق صرفا به این دلیل که والدین آنها از اعضای مجاهدین خلق بوده اند اسیر و گرفتار شده بودند. آنها بدون خواست و اراده خود از کانون گرم خانواده جدا و سالها در غربت در بدترین شکل به استثمار کشیده شده و سپس مجددا بدون اراده به عراق و قرارگاه اشرف به صحنه های جنگ و عملیات فرستاده شدند. اکنون بعد از سالها که مرزهای دوران کودکی را گذرانده اند به این آگاهی رسیدند و به لحاظ قانونی این حق را دارند تا مطالبات خود را از رجوی و مجاهدین خلق طلب کنند. آنها به مثابه اگر چه تجارب تلخ ولی نمودهای واقعیت های عینی نسل جوانی هستند که آماده اند و عزم جزم کرده اند تا با انتقال تجارب خود به نسل جوان میهن اجازه ندهند تراژدی تلخ آنها برای نسل دیگری رقم بخورد.
علی اکرامی