گزارش بیست و پنجمین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات مجاهدین خلق

تشریح عملیات مهندسی گروه مجاهدین خلق/ پاسداران انقلاب چگونه ربوده، شکنجه و ترور شدند؟

بیست و پنجمین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات ۱۰۴ نفر از اعضای سازمان مجاهدین خلق موسوم به منافقین و همچنین ماهیت این سازمان به عنوان یک شخصیت حقوقی، روز سه‌شنبه (چهارم دی‌ماه) در شعبه یازدهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی حجت‌الاسلام والمسلمین امیررضا دهقانی و مستشاران دادگاه مرتضی تورک و امین ناصری، با حضور وزیری نماینده دادستان، خانواده شهدا و وکلای آن‌ها و همچنین وکلای متهمان در مجتمع قضایی امام خمینی به‌صورت علنی آغاز شد.

قاضی دهقانی در ابتدای جلسه از وکیل شکات خواست تا در جایگاه قرار بگیرد و اظهارات خود را بیان کند.

کاظمی وکیل شکات گفت: در جلسه گذشته در رابطه با موضوعی به نام “عملیات مهندسی” صحبت کردیم. بعد از بهمن‌ماه سال ۱۳۶۰ با اقداماتی که انجام شد تعداد زیادی از خانه‌های تیمی و اشخاص رده بالای سازمان، شناسایی و دستگیر می‌شوند، این سازمان احساس خطر می‌کند و بر همین اساس راه حلی برای ادامه این روند در نظر می‌گیرد. اعضای سازمان به دنبال عملیات مهندسی می‌رود. منظور از عملیات مهندسی انجام کار‌های اطلاعاتی است تا بتوانند علت شناسایی اعضای سازمان را متوجه شوند، لذا رویکرد خودشان را از ترور افراد به سمت جمع‌آوری اطلاعات تغییر می‌دهند.

وی افزود: در ابتدا جمع‌آوری اطلاعات را از مردم سطح جامعه شروع کردند، اما دیدند که به نتیجه‌ای نمی‌رسند به همین دلیل به این نتیجه رسیدند که افرادی که احتمال می‌دادند وابسته به جمهوری اسلامی هستند را ربوده و با شکنجه از آن‌ها اطلاعات به دست آورند تا متوجه شوند از چه نقاطی ضربه خورده‌اند، این موضوع به عنوان عملیات مهندسی مطرح بوده است.

وکیل شکات با معرفی کتاب “عملیات مهندسی”در دادگاه گفت: این کتاب تمام مدارک و مسائل مربوط به عملیات‌های مهندسی را، مستندسازی کرده است. این کتاب توسط انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است.

کاظمی همچنین با معرفی کتابی با عنوان “شکنجه” بیان کرد: این کتاب در خصوص افرادی که تحت عملیات مهندسی شکنجه شده‌اند، توضیح داده است و عملیات مهندسی را به صورت مستند و بر اساس اعترافات افرادی که از سازمان مجاهدین خلق دستگیر شده‌اند، تشریح کرده است.

وکیل شکات در ادامه گفت: در تشریح اجرای عملیات مهندسی و جنایات صورت گرفته در خصوص شهید عباس عفت‌روش، یکی از قربانیان گروهک منافقین در جلسه گذشته توضیحاتی داده شد. در این جلسه ابعاد مختلف اقدام گروهک منافقین در ربایش، شکنجه و ترور ۲ تن از پاسداران کمیته انقلاب اسلامی به نام‌های طالب طاهری و محسن میرجلیلی در عملیات موسوم به عملیات مهندسی خواهیم پرداخت.

وی گفت: حسب اعترافات اعضای دستگیر شده سازمان منافقین، مرکزیت سازمان به دنبال ضربات پی‌درپی به بدنه سازمان که منجر به دستگیری تعداد زیادی از اعضای آن شده بود و همچنین به‌منظور شناسایی عوامل این موضوع، اقدام به شناسایی، ربایش و شکنجه افراد دارای ظاهر مذهبی برای جمع‌آوری اطلاعات کرده بود.

کاظمی وکیل شکات گفت: اعضای اصلی سازمان نسبت به آماده بودن خانه‌های تیمی به منظور شکنجه افراد و همچنین فراهم کردن آلات و ابزار شکنجه افراد اقدام می‌کردند. وقتی می‌خواستند افراد را شکنجه کنند، خانه‌های خاصی را مشخص و آنها را تجهیز می‌کردند، برای مثال خانه‌ای را آماده کردند تا صدا از آن خارج نشود.

وی گفت: متهم مهران اصدقی از فرماندهان نظامی گروهک نظامی منافقین در آن برهه زمانی در توجیه این اقدامات در اظهارات خود می‌گوید، هدف منافقین بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از همان روز اول سرنگونی نظام بوده و این امر بدین خاطر بود که سازمان با نظام و اسلام ضدیت داشت. وی درباره اعلام خط شکنجه از سوی سران و کادر مرکزی سازمان اعلام می‌دارد، خط شکنجه چیز جدایی از بقیه خطوط سازمان نبود، دنباله همان خطوط درگیری‌های پس از ۳۰ تیر، ترور‌ها و آتش زدن منازل و کشتن افراد حزب الهی و در نهایت همین جریان شکنجه بود.

کاظمی وکیل شکات گفت: بعد از ضربه ۱۲ اردیبهشت مطرح کردند که هم اکنون موجودیت سازمان زیر سوال رفته است و بخاطر این، تنها راه ما توسل به شکنجه است. در تحلیلی که به ما دادند گفتند هم اکنون شکنجه می‌کنیم، اما وقتی به حکومت رسیدیم، دیگر شکنجه نمی‌کنیم. در این راستا اعضای سازمان با گرفتن خط شکنجه، اقدام به ربودن آقای عباس عفت‌روش با شغل کفاش و خسرو ریاحی با شغل معلم و سه تن از پاسداران با نام‌های طالب طاهری، محسن میرجلیلی، شاهرخ طهماسبی با این استدلال که افراد مورد نظر دارای ظاهر مذهبی بوده و احتمالا در صدد شناسایی خانه‌های تیمی سازمان هستند، دست می‌زنند.

وی ادامه داد: پس از اینکه ایشان را به بدترین شکل شکنجه می‌کنند در نهایت او را به شهادت می‌رسانند و در نهایت پیکر مطهر ایشان را در مکانی نامعلوم دفن می‌کنند. در تاریخ ۱۶ مرداد ۱۳۶۱، دوشهید بزرگوار طالب طاهری و محسن میرجلیلی از پاسداران کمیته انقلاب اسلامی در خیابان کارون نزدیک به یک خانه تیمی مربوط به افراد سازمان ایستاده بودند که نیروی حفاظتی خانه تیمی به آنها مشکوک شده و پس از هماهنگی با مرکزیت به عنوان مامور کمیته آن‌ها را در خیابان مورد تفتیش قرار داده و بعد به زور سوار خودرو کرده و به خانه تیمی محل شکنجه منتقل می‌کنند.

کاظمی وکیل شکات گفت: حسب اقاریر متهمین دستگیر شده در این رابطه طالب طاهری و محسن میرجلیلی از زمان ورود به این مکان، مورد فجیع‌ترین شکنجه‌ها مانند سوزاندن بدن با اتو و آب جوش و وارد کردن ضربات شدید به صورت و دهان و کشیدن دندان از سوی اعضای سازمان قرار می‌گیرند. در ادامه زمانی که از شکنجه آن‌ها نتیجه‌ای گرفته نشد با تزریق آمپول سیانور به بدن‌شان و شلیک گلوله آن‌ها را به شهادت می‌رسانند. سپس اجساد آن‌ها را پتوپیچ کرده و به نظام‌آباد برده و تحویل متهم خسرو زندی از دیگر اعضای سازمان در بخش مهندسی می‌دهند. آنها نیز اجساد را به محلی در باغ فیض که از قبل آماده کرده بودند منتقل می‌کنند.

کاظمی وکیل شکات بیان کرد: تصاویر این حادثه مشخص است و در اختیار دادگاه قرار می‌گیرد. بر اساس این تصاویر آقای طالب طاهری و محسن میرجلیلی دو نفر پاسداری بودند که منافقین با آنها مشکوک شده و آنها را دستگیر و شکنجه کردند و در نهایت به شهادت رساندند. آقای طالب طاهری در آن زمان ۱۷ سال سن داشت.

در ادامه یک متن شکواییه که پدر شهید خطاب به نماینده ویژه سازمان ملل در رابطه با حقوق بشر در ایران تنظیم کرده و به منظور اقامه دعوا در ژنو صورت گرفته را قرائت می‌کنم. این متن متعلق به آقای حسین طاهری پدر آقای طالب طاهری و خطاب به آقای یارین دوگل گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در ایران است.

متن این شکواییه بدین شرح است: “آقای یرین دوگل احتراماً به استحضار می‌رساند پسر ۱۷ ساله اینجانب به نام طالب طاهری مشغول به تحصیل در کلاس سوم دبیرستان، در تاریخ ۱۶ مرداد ۱۳۶۱ توسط تعدادی از عوامل سازمان مجاهدین خلق به جرم هواداری از انقلاب و شرکت در فعالیت‌های انقلابی ربوده شده و طی یک هفته‌ای که در اسارت این سازمان بود تحت وحشیانه‌ترین شکنجه‌ها قرار گرفت و عاقبت او را در بیابان‌های اطراف تهران شکنجه کرده و زنده به گور کردند.

به دنبال تحقیقات دامنه‌دار پلیس تهران و شناسایی تعدادی از عاملین این جنایت، محل دفن جسد فرزندم شناسایی و بدن پاره پاره و آغشته به خونش تحویل اینجانب شد. من نیز همانند شما طرفدار حقوق بشر هستم و از هرگونه حرکتی که موجب دفاع از حقوق مدنی افرادی که تحت ظلم و ستم هستند حمایت می‌کنم و از شما می‌خواهم که در این راه مرا کمک نموده و به منظور دفاع از حقوق به ناحق ریخته فرزند مرا یاری کنید تا بتوانم به کمک امکانات پلیس بین‌الملل قاتلین فرزندم را که مسئولین سازمان مجاهدین خلق هستند و در کشور‌های اروپایی، چون فرانسه و انگلستان پناهنده هستند تحویل مقامات قضایی دهند.”

وکیل شکات تصریح کرد: در ادامه از آقای طا‌ها طاهری برادر شهید طالب طاهری و از شکات پرونده دعوت می‌کنم در جایگاه حضور پیدا کرده و شکایت خود را مطرح کنند.

طا‌ها طاهری برادر شهید طالب طاهری به عنوان یکی از شکات پرونده در جایگاه حاضر شد تا مطالب خود را بیان کند.

این برادر شهید گفت: در زمان شهادت برادرم در جبهه بودم و با تماس شهید لاجوردی دادستان وقت انقلاب اسلامی تهران برای شناسایی پیکر شهدا از جبهه غرب به تهران آمدم. به زندان اوین رفتم و با سه جسد مواجه شدم و متاسفانه به دلیل شدت جراحات شناسایی اجساد بسیار سخت بود. برادرم یک ماه قبل از شهادت به دست منافقین در جبهه از ناحیه کمر مجروح شده بود و این جراحت مشخص بود، اما از طریق این جراحت هم قادر به شناسایی پیکر برادرم نشدیم. روز حادثه برادرم لباسش را به مادرم داده بود تا دکمه لباس را بدوزد و ما از روی این دکمه شهید را شناسایی کردیم.

وی ادامه داد: ما از سال ۶۳ به خون‌خواهی برادر شهیدم در همه مراجع قضایی و قانونی داخلی و بین‌المللی حضور پیدا کردیم و پدرم در جلسات سازمان ملل و کمیسیون حقوق بشر در ژنو شرکت و شکایت خود را مطرح کرد. تمام این اقدامات برای چهره نفاق است که پس از پیروزی جمهوری اسلامی صدمات جبران‌ناپذیری به بدنه کشور زده است؛ لذا رسیدگی به پرونده منافقین در این دادگاه نباید فقط به جنایات رخ داده، بپردازد. مجاهدین خلق مانع همه اتفاقات در کشور بودند. همراهی با صدام در جنگ تحمیلی و همراهی با آمریکا و تلاش این گروهک در ضربه مالی به کشور باید شفاف‌سازی شود.

وی گفت: قبل از یکی از عملیات‌های دفاع مقدس برای آزادی کشور، منافقین در عراق با تخلیه اطلاعاتی که از یکی از پادگان‌ها در غرب کشور انجام دادند به عراق کمک کردند و در بمباران نیروی هوایی عراق، ۸۰۰ نفر به شهادت رسیدند.

وی بیان کرد: امروز، دستیار ویژه غرب و آمریکایی‌ها در منطقه برای مقابله با مقاومت و مستشاری برای رژیم صهیونیستی، محصول تلاش مشترک این‌هاست. این‌ها یک پادوی اطلاعاتی برای ناتوی اطلاعاتی علیه ایران و یک فرقه مذهبی جاسوسی هستند.

طاهری گفت: مجاهدین خلق به عنوان متحد استراتژیک رژیم بعثی عراق در منطقه و به عنوان سرشاخه جاسوسی شوروی سابق، در قبل از انقلاب ۵ عملیات علیه آمریکایی‌ها در سال‌های ۵۴ و ۵۵ داشتند. در این ۵ عملیات، هیچکدام از کادر پرسنلی سفارت‌خانه، آمریکایی نبودند.

قاضی: لطفا در خصوص اتهامات و موضوع مربوطه صحبت بفرمایید.

طاهری ادامه داد: برادر شهیدم در روز ۱۶ مرداد ۱۳۶۱ درحالی‌که در حال انجام وظیفه بود، در مقابل خانه‌ای در خیابان کارون تهران که متعلق به کادر‌های ویژه مجاهدین بود مضروب می‌شود. سازمان بعد از ضرباتی که در سال‌های ۶۰ و ۶۱ بر پیکرش وارد شد و اساسا رهبری آن در ایران کشته شده و یا فرار کردند به فکر افتادند که این کار توسط چه عناصری در ایران در حال انجام است و در ابتدا گفتند که ساواکی‌ها دارند همکاری می‌کنند. شبکه بی‌سیمی در کشور وجود داشت بنام عبدالله پیام که متعلق به براداران پاسدار کمیته انقلاب اسلامی بود و با رمز کار می‌کردند و گفت‌وگو‌های پایگاه‌های عملیات را انجام می‌دادند.

وی اظهار داشت: در ابتدا مطرح می‌کردند که باید رئیس این شبکه را شناسایی کنیم و به همین منظور به همه اعضا و عناصر خط دادند و اعلام کردند به دلیل اینکه موجودیتشان در خطر است و رهبرانشان در حال کشته شدن هستند، باید به صورت مهندسی رفتار کنند. یعنی کار اطلاعاتی انجام داده و مثل خودشان عوامل را شناسایی کنیم. به همین منظور از طریق نفوذی که در کمیته مرکزی آن وقت داشتند، شهید شاهرخ طهماسبی، به عنوان رئیس اتاق بی‌سیم مرکز شناسایی می‌شود و در حالی که ۲۶ سال داشت با پوشش کمیته وارد منزلش در منطقه نارمک شده و ربایش انجام می‌دهند و در خیابان سهروردی تهران مورد بازجویی قرار می‌گیرد و بعد از حادثه‌ای که اتفاق می‌افتد او را به شهادت رسانده و تا امروز نیز پیکرش را پیدا نکردند و جزء شهدای مجهول‌المکان است.

برادر شهید طالب طاهری بیان کرد: در انتشاراتی که بعداً همه این مطالب به عنوان سند آمده است نوشته شده که این شهدا به چه شکلی شهید شدند.
قاضی گفت: این سند را نشان دهید و قرائت کنید و جزء اسناد قرار دهید.
برادر شهید طالب طاهری ادامه داد: این سند مربوط به انتشارات روزنامه ایران است که در سال ۹۵ منتشر شده است. بر اساس این سند عملیات مهندسی تحت عنوان انتقام‌گیری به جای اطلاعات‌گیری انجام شده و تک تک این فجایع را بازخوانی کرده است. همچنین همه متهمان و افراد دخیل در ربایش، انتقال و بازجویی شهدا مشخص شده‌اند و چون این دادگاه مربوط به محاکمه سران مجاهدین خلق است باید مشخص شود که کدام یک از اعضای مجاهدین در این قصه نقش داشتند، چه اعضای اصلی و چه افرادی که در بخش اجرایی این جنایات را مرتکب شدند.
وی ادامه داد: شهید شاهرخ طهماسبی و شهید حمید روستا از شهدایی بودند که به این روش به شهادت رسیدند. شهید حمید روستا یکی از بستگان هواداران سازمان بود یعنی این سازمان به هوادار خودش نیز رحم نمی‌کند و به دلیل اینکه به این فرد مظنون بودند که این شهید به جمهوری اسلامی خدمت می‌کرده است شهید حمید روستا را ربوده و وی را شکنجه کرده و به شهادت رساندند و پیکر او را در منطقه‌ای رها کردند. دلیل این کار هم این بوده که گمان می‌کردند شاید این فرد در ضربه ۱۲ اردیبهشت و در کشته شدن یکی از اعضای مجاهدین در تهران نقش داشته است و بر اساس توهم خود حمید روستا را به شهادت می‌رسانند. همسر شهید عباس عفت‌روش معلم و خود او نیز کفاش بود و بر اساس گزارش غیرواقعی یک عضو سازمان مجاهدین که ممکن است وی در بخش همکاری اطلاعاتی با جمهوری اسلامی ایران نقش داشته باشد و با شبکه عبدالله پیام ارتباط داشته باشد او را به طرز فجیعی به شهادت می‌رسانند شهید عباس عفت‌روش به هیچ عنوان فعالیت سیاسی نداشت و بر اساس توهمات خود او را به شهادت رساندند البته مجاهدین سابقه این اقدامات را در کارنامه خود دارند.
وی بیان کرد: شهید مجید، صمدیه لباف، مجید یقینی کسانی هستند که، چون سازمان به این افراد مشکوک بود آن‌ها را ترور کرد. آن‌ها همچنین یک زن و شوهر دانشجوی دانشگاه تهران را که در حال سفر به عراق بودند و به آن‌ها مشکوک شده بودند در پایگاه تیمی خود و تحت وحشیانه‌ترین شکنجه‌ها به شهادت رساندند.
برادر شهید طاهری با بیان اینکه این سازمان بر اساس خشونت، شکنجه، ترور و وحشت نهادینه شده، گفت: قبل از اینکه فرقه داعش پدید آید ملت ایران این وقایع را تجربه کرده‌اند. از روز شانزدهم که برادر ما ربوده شد اقداماتی انجام شد، اما تلاش مسئولان وقت امنیتی به ویژه شهید لاجوردی که به طور جدّ این موضوع را پیگیری می‌کرد به نتیجه نرسید تا اینکه شخصی به نام خسرو زندی در تاریخ ۲۱ مرداد در منطقه شرق تهران در حالی که قصد داشته موتوری را سرقت کند با کمک مردم و به منظور جلوگیری از سرقت دستگیر می‌شود. در وسایل همراه این فرد در یادداشتی نوشته شده بود که فلان محموله را در فلان منطقه دفن کردیم. این فرد تحت بازجویی قرار می‌گیرد و در این بازجویی‌ها اقرار می‌کند که ۳ پیکر را تحویل گرفته و در منطقه باغ فیض تهران دفن کرده است.
وی در ادامه گفت: با ادامه تحقیقات از این فرد جنازه‌ها کشف شد. در ابتدا شک داشتیم که پیکر سوم مربوط به شهید شاهرخ طهماسبی باشد. در مراسم تشیع پیکر‌ها سه شهید به نام‌های طالب طاهری، محسن میرجلیلی و شاهرخ طهماسبی را تشییع کردیم. چون پیکر این شهدا قابل شناسایی نبود، شهید محسن میرجلیلی را از قبل و از روی ناخن‌هایش شناسایی کردیم. بعد‌ها و در تحقیقاتی که توسط دادستان انقلاب تهران انجام شد مشخص شد که جنازه کوتاه قد مربوط به عباس عفت‌روش بود و این موضوع را از حالت مو‌ها و حجم موهایش متوجه شدیم.

این برادر شهید گفت: من از سبزی‌فروشی که در محل حضور داشت این موضوع را پرسیدم. در کمتر از ۴ دقیقه شهدا را ربودند و داخل ماشین کردند.
وی گفت: زمانی که برادرم را داخل ماشین می‌بردند برادرم فریاد می‌زد که این افراد پاسدار نیستند.

قاضی پرسید: چه ساعتی ربایش انجام شد؟
برادر شهید گفت: ساعت ۱۱ صبح بود.
قاضی پرسید: چند روز بعد از ربایش شما را برای شناسایی پیکر شهید صدا کردند؟
این برادر شهید گفت: حدود ۸ روز بعد به ما اطلاع دادند.
وی ادامه داد: مادرم بعد از شهادت برادرم دیگر به اتو نگاه نمی‌کند، زیرا برادرم را با اتو شکنجه کردند. دندان‌ها و ناخن‌ها برادرم را کشیده و بینی وی را بریده بودند و فقط از یک دکمه توانستیم برادرم را شناسایی کنیم.
قاضی گفت: فاصله بین خانه‌ای که شکنجه انجام شده با محل ربایش چقدر بوده است؟
این برادر شهید گفت: محل ربایش در محله کارون بود و محل شکنجه در خیابان بهار در یک خانه تیمی بود. این کار توسط اعضای اصلی سازمان رخ داده و رهبری سازمان دستور این جنایت را داده است و عناصر اصلی هنوز زنده هستند.
قاضی گفت: آیا حضور شما در مجامع اروپایی، اثر هم داشت؟
برادر شهید گفت: بله سازمان جزو گروهک‌های تروریستی قرار گرفت.
قاضی پرسید: پدرتان برای پیگیری موضوع در کدام کشور حضور پیدا کرد؟
برادر شهید پاسخ داد: به دادگاه مربوط به حقوق بشر سازمان ملل مراجعه کرد و با هیئت‌های اروپایی ملاقات کرد. گزارش‌ها به گزارش‌گر سازمان ملل تحویل داده شد.
قاضی پرسید: آیا از جانب خانواده از گروهک منافقین شکایت دارید؟
برادر شهید گفت: بله به وکالت مادرم شکایت را ثبت کرده‌ایم.
وکیل شکات با اجازه از ریاست دادگاه، در خصوص مستندات قانونی مرتبط با بحث شکنجه و اقدام تروریستی، گفت: اعتراف و اقرار متهم، مهران اصدقی که فیلم وی ضبط شده و در فرصت مناسب پخش خواهد شد، از مسئولین بخش مهندسی سازمان و فرمانده نظامی تیم‌های تروریستی در تهران در خصوص شکنجه و شهادت سه نفر است.

وی در رابطه با اعتراف و اقرار متهم خسرو زندی که مسئول دفن اجساد و نفرآخری که در فیلم در خصوص محل و چگونگی حمل و دفن اجساد و مسئولین دستور دهنده صحبت کردند، بیان داشت: نوع اقدام گروهک تروریستی منافقین در خصوص کشتن شهید عباس عفت‌روش و چند تن دیگر از شهدا همچون طاهری، میرجلیلی و شاهرخ طهماسبی که سازمان نام آن را عملیات مهندسی گذاشته است، متفاوت از عنوان مجرمانه قتل است.

وکیل شکات گفت: در واقع این اقدام دارای شاخص‌هایی از قرار ذیل است:

۱- کشتن افراد به فجیع‌ترین شکل در قالب عملیاتی موسوم به مهندسی با اعمال شدیدترین شکنجه‌ها از قبیل سوزاندن با اتو و آب جوش، پوست کندن و ضرب و جرح و در نهایت کشتن با آمپول سیانور و دفن آن‌ها در حالی‌که علایمی از حیات وجود داشته است. ۲- این اقدام کشتاری است که با انگیزه شخصی نبوده و به صورت کاملا تشکیلاتی و سازمان‌یافته انجام پذیرفته است. ۳- اقدام به کشتن افراد با استفاده از افراد آموزش دیده در زمینه شکنجه و قتل و تجهیزات مهیا شده جهت شکنجه. ۴- ایجاد رعب و وحشت با انجام فجیع‌ترین شکنجه‌ها و نوع کشتن افراد و از سوی دیگر براساس اظهارات متهمین این اقدام تروریستی از جمله مهران اصدقی و خسرو زندی، ربایش، شکنجه و ترور افراد در عملیات موسوم به مهندسی با طراحی، هدایت و برنامه‌ریزی، دستور و حمایت مرکزیت سازمان صورت گرفته و مرکزیت سازمان دستور به در پیش گرفتن خط شکنجه در آن برهه زمانی یعنی مردادماه سال ۱۳۶۱ داده است.

وی اظهار داشت: متهم مهران اصدقی در بخشی از اظهارات خود در پاسخ به این سوال که این جنایت فجیع توسط چه کسانی طراحی و هدایت می‌شده، می‌گوید: ضربه ۱۲ اردیبهشت که به مرکزیت سازمان وارد شده بود باعث شد که کیفی‌ترین و بالاترین نیرو‌های سازمان، پشت جریان شکنجه کشانده شوند، چون مسئله مهم بود و خط سیر عملیات سازمان روی شکنجه قرار گرفته بود و لذا مرکزیت سازمان در راس این جریان قرار داشت و به طور خاص افرادی از این مرکزیت که در هدایت این جریان نقش داشتند عبارتند از مسعود رجوی، علی زرکش، محمود عطایی، مهدی افتخاری و همچنین مهدی کتیرایی، حسین ابریشم‌چی و سایر افرادی که در داخل کشور مسئول اجرای آن بودند و ما نیز عاملین اجرایی جرایم فوق بودیم.

وکیل شکات گفت: براین اساس با عنایت به نقش اعضای کادر مرکزی وقت گروهک تروریستی منافقین موسوم به سازمان مجاهدین خلق از جمله متهمین ردیف دوم، بیست و پنجم آقایان مسعود رجوی و محمود عطایی که نام آن‌ها در اظهارات متهمین دستگیر شده ذکر گردیده، در مجموعه اقدامات این سازمان در قالب عملیات مهندسی که شامل ربایش، شکنجه، ضرب و جرح و قتل افراد بوده و متضمن عناوینی مجرمانه‌ای همچون محاربه، افسادفی‌الارض، معاونت در آدم‌ربایی، معاونت در ضرب و جرح و قتل است و از مصادیق مواد ۶۱۴ و ۶۲۱ قانون مجازات اسلامی، بخش تعزیرات و مجازات‌های بازدارنده مصوب ۱۳۷۵ و همچنین مواد ۱۲۶، ۱۲۷، ۲۷۹، ۲۸۶ و ۲۸۷ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ بوده، براین اساس به عنوان وکیل شکات از محضر دادگاه محترم تقاضای صدور حکم مقتضی به منظور شناسایی افراد مدنظر و ساختار تشکیلاتی کادر مرکزی گروهک منافقین در آن برهه زمانی به عنوان متهمین این اقدامات تروریستی و بررسی نقش هریک از متهمین مذکور در این اقدام باتوجه به جایگاه و فعالیت تشکیلاتی آن‌ها در ساختار گروهک منافقین و تعقیب کیفری آن‌ها در این خصوص اقدام فرمایید و از سوی دیگر همانگونه که اشاره شد سرکرده گروهک تروریستی منافقین، کادر مرکزی و اعضای گروه شکنجه و ترور افرادی دارای ظاهر مذهبی را به عنوان یکی از اهداف و راهبرد‌های اصلی گروه در دستور کار خود قرار داده بود و در اینگونه عملیات‌ها صرفا هدف انجام ترور بود و اینکه ترور چه شخصی باشد اهمیت نداشت، از این رو قربانیان این اقدام کور مردم عادی، شهروندان و رهگذران بی‌دفاع و یا صاحبان کسب و پیشه‌ای بودند که صرفا به دلیل نصب تصویر حضرت امام و یا سایر مسئولین نظام در محل کسب خویش و یا حضور در امکانی مانند پایگاه بسیج، سپاه، مسجد، کمیته‌های انقلاب، دادستانی و … و یا به دلیل داشتن ظاهر مذهبی مورد هدف قرار می‌گرفتند.

وی افزود: در این راستا نشریه مجاهد در شماره ۱۲۹ خود در توجیه افراد خود و سازمان در انجام ترور در مطلبی بیان می‌کند سرانگشتان رژیم را در هرکجا قطع کنید و چنین آورده است که از جمله روش‌های رژیم استقرار جاسوسان و خبرچین‌ها در کوچه‌ها و خیابان‌ها تحت پوشش‌های مختلف است و به منظور جمع‌آوری اخبار و اینکه به شناسایی و تعقیب مجاهدین بپردازد و وظیفه اصلی این جاسوسان مزدور، ردیابی و کسب خبر در خصوص مجاهدین و پایگاه‌های آن‌ها است و در صورت برخورد با چنین مواردی، اطلاعات خود را در اختیار بسیج، سپاه و کمیته‌ها قرار می‌دهند، آن‌ها برای عادی جلوه دادن حضور خود در محله‌ها، اغلب از پوشش‌های کاری و شغلی استفاده می‌کنند؛ برای مثال از دکه سیگار، بساط و فروش اجناس و یا اجاره مغازه برای مدتی به منظور حضور در یک محله استفاده می‌کنند و از مکان‌ها و مغازه‌های وابسته به رژیم به عنوان پایگاه اطلاعاتی بهره می‌برند.این سرپنچگان اختناق و خفقان علی رغم اینکه کوشش می‌کنند شناخته نشوند، به هیچ وجه از دید رزمندگان مجاهدین خلق مخفی نمانده و جزای اعمال ننگین خود را دیر یا زود، اما سخت و بی امان دریافت خواهند کرد و من این نسخه را خدمت دادگاه ارائه خواهم کرد.
وی بیان داشت: غالب ۱۷ هزار نفری که توسط گروهک مذکور به شهادت رسیدند، عمدتا از شهروندان عادی و زنان و کودکان بودند که گروهک مذکور به روش‌های مختلف نسبت به ترور آن‌ها اقدام کرده است و آخرین نکته این که براساس موازین حقوقی و بین‌المللی نیز می‌توان اقدام گروهک مذکور در ترور و از بین بردن گرو‌هایی از مردم یعنی افراد دارای ظاهر مذهبی را از مصادیق جنایت علیه بشریت و نسل کشی دانست. براساس ماده ۲ کنوانسیون جلوگیری از کشتار جمعی و مجازات آن مصوب ۹ دسامبر ۱۹۴۸ مجمع عمومی سازمان ملل متحد، قتل یک گروه مذهبی و همچنین صدمه شدید نسبت به سلامت جسمی یا روحی افراد آن گروه به منظور نابودی آن‌ها از مصادیق مفهوم نسل کشی در نظر گرفته شده است، لذا از محضر محترم دادگاه تقاضا دارم با استفاده از ظرفیت‌های قانونی حقوق داخلی و بین‌المللی نسبت به بررسی این موضوع اقدام بفرمایند.
وکیل شکات در ادامه با ارائه متن اقرار مهران اصدقی به عنوان سرکرده نظامی این گروه تروریستی، اظهارات ایشان را اینگونه بازگو کرد: بعد از ضربه ۱۲ اردیبهشت تعداد زیادی از خانه‌های تیمی ما ضربه خورده بود و افراد زیادی از مرکزیت سازمان در این درگیر‌ی‌ها کشته شده بودند، بعد از این ضربه از طرف مسئولین بالا به ما گفته شد که کارهایتان را متوقف کنید، چون الان هر اقدامی انجام دهید امکان دارد به موجودیت سازمان ضربه بخورد، زیرا سازمان الان زیر علامت سوال است. ما می‌دانیم ضربه‌های مذکور از طریق شبکه‌های اطلاعاتی بوده ولی برای اینکه بهتر بفهمیم که چگونه این خانه‌ها لو رفته است به بنگاه‌ها مراجعه می‌کنیم و با تهدید از آن‌ها اطلاعات می‌گیریم. به دنبال این خط یک واحد از بخش ما به این کار اختصاص یافت. افراد این واحد مصطفی معدن پیشه، محمد جواد هادیان و خسرو زندی بودند که به تعداد زیادی بنگاه برای کسب اطلاعات مراجعه کردند و گزارش مراجعه به بنگا‌ها را به مرکزیت بخش ویژه منتقل کردند، چون ضربه ۱۲ اردیبهشت مستقیما به مرکزیت سازمان بود و گزارشات فوق به وسیله مرکزیت سازمان بررسی می‌شد، بعد از مدتی به ما گفتند که مراجعه به بنگاه‌ها کار اشتباهی بود، البته ممکن است برای شما این سوال پیش آید که ما با شکنجه مخالفیم و چطور خودمان دست به این کار می‌زدیم، باید بدانید که براساس اطلاعاتی که سازمان دارد یک شبکه سی نفره ساواکی دارند که با رژیم همکاری می‌کنند و این‌ها تخصص‌شان در مسائل اطلاعاتی و کشف خانه‌های تیمی است و یکباره ضربه‌ای مانند ۱۲ اردیبهشت را به ما می‌زنند.

وکیل شکات گفت: من این برگه بازجویی را به محضر دادگاه تقدیم می‌کنم. اظهارات آقای خسرو زندی نیز موجود است که تقدیم دادگاه می‌شود.

قاضی بیان کرد: منشی دادگاه این اسناد را ضمیمه پرونده کند.

در ادامه حجت الاسلام والمسلمین صداقت از اساتید حوزه و دانشگاه و کارشناس حقوقی در جایگاه قرار گرفت و در خصوص موضوع عملیات مهندسی، ریشه‌ها و عوامل و آثار آن توضیحاتی ارائه کرد.

وی با بیان اینکه در این جلسه پیرامون ماجرای عملیات مهندسی و مظنونینی که در این عملیات به طرز فجیعی به شهادت رسیدند، صحبت شد، اظهار کرد: من به عنوان یک کارشناس باید نگاه تحلیلی به این ماجرا داشته باشم. باید بررسی شود که چرا چنین اقداماتی صورت گرفته و این شکنجه‌ها انجام شده است. بر اساس اعترافات یکی از سرکردگان این گروهک و مسئول شاخه نظامی آنها در تهران که توسط وکیل شکات قرائت شد، این شکنجه‌ها بسیار وحشیانه بود و مشابه این شکنجه‌ها را حتی در قرون وسطی هم نمی‌توان پیدا کرد. این شدت از وحشی‌گری و جنایت در تاریخ بی‌سابقه است.

حجت‌الاسلام و المسلمین صداقت سه عامل و انگیزه نظری، تاریخی و تاریخی را در به وقوع پیوستن این حد از خشونت و وحشی‌گری موثر دانست و گفت: در رابطه با بحث نظری در جلسه گذشته دادگاه بحث مبسوطی انجام شد که جهان‌بینی ماتریالیستی این افراد باعث بروز این خشونت شده که نتیجه آن ایدئولوژی مارکسیستی و ماتریالیستی است. یعنی اخلاق و باید‌ها و نباید‌های ماتریالیستی به همراه می‌آورد. در اخلاق ماتریالیستی جان انسان و جان یک پشه با یکدیگر برابری می‌کنند و می‌گوید اگر یک پشه تو را آزار می‌دهد او را بکش و به همین ترتیب اگر انسانی هم تو را آزار داد او را از میان بردار.

وی ادامه داد: جان انسان کوچکترین ارزشی در اخلاق ماتریالیستی ندارد و از دل این اخلاق ماتریالیستی عملکرد ماکیاولیستی بیرون می‌آید. بر این اساس مجاهدین خلق اعلام می‌کنند که شکنجه می‌کنیم تا به اهداف خود برسیم. این یک قرائت کلاسیک از نظریه ماکیاولیستی است و این ماجرای نظری در عملکرد و نحوه شکنجه‌های خشونت‌آمیز این گروهک بسیار تاثیر گذاشته است.

این کارشناس مذهبی یادآور شد: در بُعد تاریخی نیز دو ماجرا باعث انگیزه این خشونت‌ورزی‌ها شده است. اولین بعد تاریخی نفرت اعضای این گروهک از امت حزب‌الله بوده است و بار‌ها هم به این تنفر اعتراف کردند. کتاب عملیات مهندسی کتابی بسیار دقیق، متقن و دارای اسناد متعدد نوشته آقای روزی طلب بحث‌های مربوط به عملیات مهندسی و ریشه‌های آن را به خوبی پردازش کرده است.

در ادامه حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی صداقت از رضا چلنگر یکی از اعضای اصلی سازمان بیان می‌کند، مسئول‌مان تلاش داشت ما را نسبت به افراد حزب اللهی حساس کند. در جای دیگری، در میتینگ خرداد ۵۸ نیز روحانیت را ارتجاع نامیده و آن را دشمن اصلی خودشان معرفی می‌کنند. این ارتجاع کلمه‌ای بود که از سوی عمّال شاه بار‌ها مطرح می‌شد.

قاضی گفت: مگر این‌ها قبل از انقلاب علیه شاه اقدام نمی‌کردند؟

حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی صداقت گفت: خب این‌ها دم خروسی است که بیرون زده و آن‌ها عملا با نظام شاهنشاهی همفکر بوده و به فکر کسب قدرت خودشان بودند و نگاه‌شان این نبود که مردم چه می‌خواهند. در دوم آذر ۵۸ یک هفته پس از تشکیل میلیشیا در نشریه شماره ۱۶ مجاهد می‌گویند، تضاد ما با مرتجعین یک تضاد تاریخی است. باز دوباره از کلمه مرتجعین استفاده کردند. در نشریه ۱۱۰ مجاهد نیز سخن از هماهنگی امپریالیسم و ارتجاع برای از دور خارج کردن منافقین است. پس نفرتی از حزب الله را، قبل از اینکه این شکنجه‌ها و اتفاقات فجیع از سوی این گروهک رخ دهد، می‌بینیم.

حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی صداقت گفت: اینها توهم داشتند که می‌توان آن را حمل بر یک دروغ تاریخی کرد، مبنی براینکه مجاهدین خلق انقلاب کردند و دیگرانی نبودند و بقیه انقلاب را از دست ما ربودند. مسعود رجوی نیم قرن در حال اشتباه در تمام تحلیل‌های خود است. از ابتدای انقلاب فکر می‌کردند همه مردم پشت آن‌ها هستند اما بعد در ۲ انتخاباتی که مسعود رجوی شرکت می‌کند مفتضحانه شکست می‌خورد. در ماجرا‌هایی که با بنی صدر داشتند می‌بینیم تحلیل‌ها از پایه مشکل دارد. اینکه اصرار داشتند ارتش باید منحل شود، حرف سنگینی بود. می‌توانیم نتیجه بگیریم تحلیل غلط نبوده و آدرس غلط بوده چراکه بعد از انقلاب جنگ رخ داد و این‌ها نیز به دامان دشمن کشور رفتند. رجوی دو هفته بعد از انقلاب در روزنامه اطلاعات بیانیه‌ای می‌دهد که انحلال ارتش مبرم ترین مسئله کنونی ماست. بعد از آن امام راحل جوابیه محکمی در ۲۱ فروردین به این بیانیه می‌دهند. بعد از این آیت‌الله طالقانی نیز همین حرف‌های امام درباره ارتش را تکرار می‌کنند.

حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی صداقت گفت: تحلیل‌های غلط گروهک منافقین مبنی بر اینکه انقلاب را از ما دزدیدند و باید آن را پس بگیریم، یک شوخی تاریخی غلط است. در تاریخ انقلاب همه گروه‌ها قبول داشتند که امام راحل محور مبارزات بوده است و رهبر این مبارزات بوده است. تیمی که امام داشته و بسیاری از آن‌ها شهید شدند و دیگرانی که انقلاب را پایه‌گذاری کردند و بعد رای ۹۸ درصدی مردم به انقلاب اسلامی جزو واضحات تاریخ است. این‌ها یک جماعت ۲۰۰ نفره قبل از انقلاب بودند.

قاضی گفت: این ۲۰۰ نفر زمان انقلاب کجا بودند؟

حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی صداقت گفت: تعدادی از آن‌ها در زندان بودند برخی مانند تقی شهرام کمونیست شدند. اتفاقا امام راحل با مشی این‌ها مخالف بود.

قاضی گفت: امام راحل با کدام مشی این گروه مخالف بود؟

حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی صداقت گفت: با مشی مبارزه مسلحانه آن‌ها مخالف بود که بیایند و اقداماتی کنند و نتیجه آن جنگ داخلی شود. چرا آن‌ها به این درجه از خشونت رسیدند. یکی از مهمترین تاکتیک‌های سازمان برای ایجاد نفرت در هوادارن سمپاد‌های خودشان، مظلوم‌نمایی بود، این‌ها با نشان دادن شکنجه شدن در زندان‌ها ولو با خودسوزی و خودزنی سعی در این اقدام داشتند. در سازمان علاوه بر عقیده عواطف و احساسات هم نقش اساسی در ساماندهی هواداران داشت.

وی افزود: در سال ۱۳۵۹ این مطلب نوشته شده است، این بسیارجالب است تا بفهمیم که این‌ها با مکر و حیله سعی در ایجاد نفرت در بین هواداران خودشان داشتند. من این جمله را می‌خوانم تا مقایسه کنید در طول تاریخ کجا سابقه داشته است؟ افراد قابل اعتماد سازمان که دوره‌های آموزشی را گذرانده باشند، به چند دسته تقسیم می‌شوند تا وظایف گوناگون سازمان را انجام دهند. یکی از این دسته‌ها در این شرایط وظیفه حمله به مراکز و تاسیسات مربوط به سازمان را برعهده دارد. بدین ترتیب که این افراد به دستور خود سازمان به یکی از مراکز خود حمله می‌کنند و با استفاده از شعار‌های حزب الهی توده‌های صادق را دعوت به مبارزه با خود و مراکز سازمان می‌کند و پس از آنکه توده‌های ساده، اما صادق در محل حاضر می‌شوند افراد وابسته به هسته‌های مهاجم محل را ترک می‌کنند تا خود مردم درگیر با افراد مستقر در مرکز شوند از سوی دیگر پاسداران و اعضای کمیته در محل حاضر می‌شوند تا افراد درگیر را از هم جدا سازند.

حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی صداقت گفت: در این راه تیراندازی و یا اتفاقات غیر منتظره‌ای به وقوع می‌پیوندد و بلافاصله پای سپاه و دیگر گروه‌های مردمی به میان کشیده می‌شود و تعداد دیگری از افراد هم در محل حاضر و شروع به سر دادن شعار‌های انقلابی می‌کنند تا حتی سپاه را خشمگین ساخته و بدین وسیله ناآرامی ساختگی ایجاد کنند. اینها مردم و سپاه را در مقابل هم قرار می‌دادند. آن‌ها فکر می‌کردند که مردم طرفدار این‌ها هستند و شروع به حمایت از این‌ها می‌کنند. به این نوع مکر و حیله در تاریخ مکر معاویه‌ای گفته می‌شود که این‌ها بیایند درگیری درست کنند و بعد مردم را به جان هم بیندازند. این‌ها مواردی است که از بعد روانی می‌توان به آن‌ها اشاره کرد.

حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی صداقت گفت: چرا این‌ها موفق نبودند، قبلا عرض کردم این مسعود رجوی علی‌رغم ادعایی که در گذشته داشت و همچنان بر آن عقیده استوار است، به جرات می‌توان گفت همه تحلیل‌هایش تاکنون اشتباه از آب درآمده است. در ماجرا‌های قیام‌های مسلحانه هدف‌شان این بود که اگر چنین قیامی داشته باشیم، مردم دنبال ما می‌آیند. اما مردم به خیابان می‌آمدند و شعار مرگ بر منافق می‌دادند. بزرگترین ضربه نهایی که بر پیکره سازمان مجاهدین وارد شد و آن‌ها از کشور رفتند مربوط به دعوای مالک و مستاجر می‌شود. امنیت کشور، از ابتدا مردم‌محور بوده است. از اوایل انقلاب شاهد بودیم بسیاری از خانواده‌ها خودشان فرزند منافق خود را معرفی کردند و بسیاری از مسئولان هم وقتی فهمیدند فرزندان‌شان به این گروه پیوستند حمایت نکردند، بلکه گفتند فرزندمان باید مانند دیگران محکوم و اعدام شوند.

وی گفت: طرحی از سوی دادستانی به عنوان مالک و مستاجر مطرح شد که دودمان این‌ها را به باد داد. همه مردم اطلاعات دقیقی از مستاجران‌شان را دادند و از همین اطلاعات بسیاری از مجاهدین شناسایی شدند. همین طرح نیز باعث شد این‌ها وحشی گری‌های گسترده‌ای در نقاط مختلف کشور به راه بیندازند. اینکه می‌بینیم این‌ها از مردم کینه دارند و در نقطه مقابل مردم و در کنار صدام می‌ایستند از همینجا صورت می‌گیرد. اینها از مردم سیلی خوردند و تصمیم به انتقام از مردم گرفتند. استراتژی ایجاد رعب و وحشت در پیش گرفتند. آن هم زمانی که از حمایت مردم ناامید شدند دقیقا همان کاری که داعش کرد، از این استراتژی بعد از این گروهک تنها داعش استفاده کرد.

حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی صداقت گفت: وقتی صحبت از ۱۷ هزار نفر شهید می‌شود همه از مردم عادی و بقال و خیاط و این‌ها بودند، این افراد را گرفته شکنجه کرده و به شهادت می‌رساندند. ماجرای کفاش خیلی جالب است. شکنجه کفاش ساده، آن‌هم برای اینکه اگر بخواهید با ما در بیفتید این نتیجه را می‌دهد. این استراتژی داعش‌گونه بوده است. در این عملیات‌هایی که انجام دادند. به رگبار بستن زن باردار، کشتن مستخدم مدرسه و قتل عام یک خانواده بر سر سفره افطار، آتش زدن یک کانکس جهاد سازندگی که یک بچه ۵ ساله زنده زنده در آن سوخت، قتل عام بی‌پروای بچه‌های چند مدرسه و استخر، در ۱۴ اردیبهشت ۶۱ در مدرسه‌ای در ستارخان تهران، من دوست داشتم در این جلسه تعدادی از دانش‌آموزان نیز حضور داشتند تا به آن‌ها بگوییم ما با چه کسانی طرف هستیم.

وی ادامه داد: آن‌ها با لباس نیرو‌های کمیته به یک مدرسه مراجعه کردند، بعد گفتند ما شنیدیم اعضای انجمن اسلامی‌تان طرفدار برخی گروهک‌ها هستند و باید با این‌ها صحبت کنیم که مدیران این مدرسه نیز ترسیدند و این بچه‌ها را در نمازخانه جمع کرده و با معلم پرورشی در کنارشان همگی را به رگبار بستند و همه این‌ها برای ایجاد وحشت بوده است تا به مردم بگویند اگر با ما طرف باشید به هیچکدامتان رحم نمی‌کنیم. در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۳۶۱ در خیابان مطهری صندوق قرض الحسنه کمیته امداد، رفتند و گفتند که ما مشکوک به حضور تعدادی از عناصر نفوذی در اینجا هستیم. افراد حزب الهی را از بقیه جدا کردند و آن‌ها را به رگبار بستند.

حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی صداقت در ادامه گفت: حمله به جهاد سازندگی آریاشهر ۱۵ اردیبهشت ۶۱ از این مثال‌ها زیاد داریم، اینکه می‌گویم اینها از مردم انتقام گرفتند بدین خاطر است که بخش بزرگی از ترور‌های اینها و وحشی گیری هایشان در بنگاه‌های معاملات ملکی رخ داده است. ده‌ها مورد نوشتم بنگاه حمید در خیابان خواجه عبداله، بنگاه شمس‌آباد، بنگاهی در تهرانپارس، بنگاهی در استاد حسن بنا، آژانس رابینسون مرکزی در خیابان فاطمی، آژانس رابینسون ۲ در ولیعصر به معاملات ملکی‌هایی می‌رفتند که عکس امام راحل را در دیوارشان داشتند و این افراد را می‌کشتند.

حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی صداقت گفت: این‌ها وارد فاز عملیات مهندسی شدند، این‌ها معتقد بودند ۳۰ نفر از افرادی که در زمان شاه جزو رکن ۲ ارتش بودند، بعضا با ساواک همکاری داشتند. آن‌ها دو ضربه بزرگ اطلاعاتی یکی در ۱۹ بهمن ۶۰ و ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۰ خوردند. در آن ضربه بهمن، سران اصلی آن‌ها به درک واصل شدند. کادر مرکزی آن‌ها در ایران ضربه خورد در آن زمان مسعود رجوی فرار کرده بود، در ۱۲ اردیبهشت هم یک عملیات بزرگی صورت گرفت و باز کادر اصلی که بحث‌های نظامی این‌ها را داشتند ضربه خوردند. این‌ها بعد از این با مقدمه نظری ایدئولوژیک، تاریخی و روانی که اعضا را آماده کردند که باید انتقام بگیریم به فاز عملیات مهندسی رفتند.

حجت‌الاسلام والمسلمین صداقت گفت: علی اکبر راستگو از اعضای جدا شده سازمان در کتابی با عنوان “سازمان مجاهدین خلق در آیینه تاریخ” نوشته است، جنگ ما با رژیم جنگ دو مهندسی است. هر کدام بیشتر شکجه کند برنده است. حضرت امام در جلسه‌ای که سران نظام حضور داشتند گفتند ما قرار نیست مانند رژیم شاه عمل کنیم.

وی افزود: مهران اصدقی نیز گفته است: گفته شد اگر دیر عمل کنم، موجودیت سازمان ما به خطر می‌افتد پس لازم است یکی از این افراد دستگیر شود، شکنجه شود تا موجودیت سازمان حفظ شود و افراد باید بدانند دلیل شکنجه ما به خاطر این است که این اتفاقات دوباره رخ ندهد و کار اطلاعاتی بدون شکنجه امکان ندارد. همان گونه که رژیم این کار را انجام می‌دهد و ما در آینده این کار را انجام نمی‌دهیم.

حجت الاسلام والمسلمین صداقت گفت: سازمان مجاهدین دروغ گفته است و شکنجه هنوز ادامه دارد تا همین امروز جریان شکنجه ادامه دارد. علیشاهی نیروی خود سازمان در دادگاه حاضر شد و گفت که در پادگان اشرف ۸ ماه شکنجه شده است. دندان‌های وی را سوراخ و داخل آن سیم کردند. آن‌ها به اعضای خودشان رحم نمی‌کردند.

وی بیان کرد: در ادامه سازمان وارد عملیات مهندسی شد. در ماجرا شاهرخ طهماسبی، هیچ فردی دستگیر نشد و حتی جسد این شهید هم پیدا نشده است و بسیاری از جنایات هم مشخص نشده است.

وی گفت: چرا باید یک کفاش را شکنجه کنند. همسر این فرد تازه گواهی رانندگی دریافت کرده بود و تحت آموزش رانندگی بود فردی که به همسر کفاش آموزش رانندگی می‌داد، از اعضای رکن دو ارتش بود. اعضای سازمان این گونه استنباط کرده بودند که این خانم از طرف کفاش مامور شده است همراه این فرد جدا شده از ارتش، خانه‌های تیمی را شناسایی کند.

حجت‌الاسلام والمسلمین صداقت بیان کرد: خسرو ریاحی نظری معلم هنرستان بود که دانش آموزان را استخر برده بود و بیرون استخر منتظر شاگردان خود بود که اعضای سازمان گفتند این فرد در حال شناسایی خانه‌های تیمی بوده است که او را شکنجه و در نهایت به سرش تیر زدند. تمام این شکنجه‌ها با دستور سازمان مجاهدین است و سازمان مجاهدین خلق یعنی مسعود رجوی. این فرد از تمام جزئیات خبر داشت.

در ادامه حجت‌الاسلام والمسلمین مسعودی دکترای حقوق بین‌الملل و عضو هیئت علمی دانشگاه و به عنوان کارشناس در حوزه مسائل مرتبط با جنایات مجاهدین خلق در جایگاه حاضر شد و گفت: بحث پیرامون عملیات مهندسی با تمرکز بر نوع و انواع خاصی از به کارگیری شکنجه است. در اسناد بین‌المللی یکی از کنوانسیون‌های مهمی که در این موضوع داریم کنوانسیون منع شکنجه است که سال ۱۹۸۴ این کنوانسیون یک تعریفی از شکنجه را ارائه می‌دهد که به این نحو است: ایراد عمدی هرگونه فعلی با درد یا رنج شدید فیزیکی یا روحی به یک شخص از جانب مامور رسمی دولت. ممکن است این سوال به وجود بیاید این کنوانسیون منع شکنجه ناظر بر ماموران رسمی دولت است که اگر چنانچه در گرفتن اقرار یا اعترافات فردی را تحت آزار شدید جسمی، روحی و فیزیکی قرار دهند از مصادیق شکنجه است، حال اینکه گفت‌وگوی ما در اینجا ناظر بر اشخاصی است که غیردولتی تلقی می‌شوند منافقین و سازمان مجاهدین خلق ماموران رسمی دولت نبودند بنابراین باید به سمت استنادات قانونی دیگری برویم تا بتوانیم مصداق شکنجه را تطبیق دهیم.

وی افزود: یکی از جا‌هایی که به ما کمک می‌کند ماده ۷ اساسنامه دیوان کیفری بین‌المللی است که شکنجه را اینگونه تعریف کرده “شکنجه عبارت است از هر نوع رنج و درد عمدی و شدید جسمی و روحی علیه فردی که توقیف یا تحت نظر است”یک وسعت نظری در ماده ۷ وجود دارد. این ماده هم ناظر بر شکنجه دولتی و ماموران رسمی دولت و هم ناظر به افراد دیگر است و این اطلاق ماده ۷ به ما کمک می‌کند، بنابراین یکی از راه‌هایی که می‌تواند مصداقی برای ارتکاب شکنجه توسط این عملیات مهندسی که مطرح می‌شود به ما کمک کند همین ماده ۷ است.

حجت‌الاسلام والمسلمین مسعودی گفت: عملیات مهندسی با هدف این انجام می‌شد که ممکن است موجودیت و یا هویت و یا تشکیلات سازمان تروریستی منافقین مورد هجمه جمهوری اسلامی قرار گیرد و با بحران هویت و نابودی روبه رو شوند.

قاضی بیان کرد: در لایحه وکیل بیان شده بود که اظهارات شما در خصوص اسناد بین‌المللی در این باره است که کشور‌های اروپایی و آمریکا که میزبانی متهمان پرونده را دارند و طبق اسناد مطروحه در حوزه بین‌الملل این اقدامات مصداق اقدامات شکنجه است. در حوزه قوانین داخلی نکته‌ای دارید یا خیر؟

حجت‌الاسلام والمسلمین مسعودی گفت: در خصوص سوال ریاست دادگاه عرض کنم که کنوانسیون اروپایی حقوق بشر، یکی از کنوانسیون‌هایی است که می‌تواند به ما کمک کند ولی در قوانین داخلی شکنجه را محصور در مامورین دولتی می‌دانیم که به نظر من شاید قابلیت این را داشته باشد که تجدید نظری در حوزه شکنجه داشته باشیم و قانون اساسی ما هم در اصل ۳۸ این موضوع را تصریح دارد و هرگونه شکنجه برای اقرار و کسب اطلاعات را ممنوع می‌داند. ماده ۳ کنوانسیون اروپایی حقوق بشر به شهروندان اروپایی اجازه می‌دهد که در دادگاه اروپایی حقوق بشر علیه دولت‌ها شکایت کنند و به نظر من فرصت مغتنمی است که با استناد به کنسوانسیون اروپایی حقوق بشر که به فرد اجازه می‌دهد علیه دولت شکایت کند، علیه دو کشور فرانسه و آلبانی که به منافقین اقامت داده‌اند و از آن‌ها حمایت می‌کنند، اقامه دعوی نماییم.

وکیل شکات در بیان ادامه اعترافات اصدقی و صفحه ۳ بازجویی از وی گفت: اصدقی در اعترافاتش گفته است من به همراه مصطفی، شهرام و محمدرضا کار شکنجه را شروع کردیم، ابتدا آن‌ها را روی صندلی بسته و صندلی‌ها را خواباندیم، من با کابل می‌زدم و مصطفی معدن‌پیشه دهانشان را با پارچه گرفته بود تا صدا بیرون نرود و وقتی مصطفی می‌زد من دهانشان را می‌گرفتم، آن‌ها مرتب مطالب را تکذیب می‌کردند و زمانی که از فشار ضربات خیلی دردشان می‌آمد الله اکبر می‌گفتند، در اثر زدن با کابل، تاول‌هایی که بر روی پا‌های آن‌ها بود ترک می‌خورد و خون جاری می‌شد. به مصطفی گفتم پاهایشان را باندپیچی کند تا بتوانیم آن‌ها را مجددا بزنیم. در اثر ترکیدن تاول‌ها خون کف حمام راه افتاده بود و وقتی شکنجه محسن تمام می‌شد او را بیرون می‌آوردیم و طالب را داخل حمام می‌بردیم. تا عصر شکنجه را ادامه دادیم و وقتی خسته می‌شدیم آن‌ها را از صندلی باز می‌کردیم و دست و پاهایشان را به میز داخل اتاق می‌بستیم. از عصر به بعد دیگر امکان شکنجه برای ما نبود و کوچه خلوت بود و سکوت بود و ممکن بود صدایی بیرون برود و همسایه‌ها متوجه شوند و لذا به آن‌ها فقط فحش می‌دادیم و می‌خواستیم با حرف گولشان بزنیم و حتی می‌گفتیم اگر به ما اطلاعات بدهید با شما کاری نداریم و بدون اینکه شما را بزنیم شما را آزاد خواهیم کرد.

وی درباره اعترافات صفحه ۵ و انتهای بند اول گفت: سپس مسعود قربانی (مسئول بالاسری) اضافه کرد، ما باید از این‌ها اطلاعات و در غیر اینصورت انتقام بگیریم. بعد دست به کار شدیم که من و مسعود قربانی بالای سر محسن میرجلیلی برویم و جواد محمدی و مصطفی معدن‌پیشه سراغ طالب طاهری بروند. قبل از هرچیزی جواد گفت بگذارید ببینیم این میله‌های سربی که گفته‌اند بیهوش می‌کنند، درست است یا خیر؟ سپس با میله دوبار به پشت گردن طالب زد و گفت یا این میله‌ها الکی است و یا طالب خیلی پوست کلفت است. سپس من و مسعود قربانی در حمام دست به کار شدیم و مسعود قربانی به میرجلیلی که روی صندلی بسته شده بود، گفت که شنیده‌ام اطلاعات نمی‌دهی؟ می‌دانی ما با دشمنانمان چگونه برخورد می‌کنیم و آن‌ها را می‌پزیم. سپس به من گفت اتو بیاور. من اتو آوردم و مسعود اتو را به برق زد و در حالی که داغ می‌شد آن را به کمر محسن نزدیک کرد. طوری که محسن احساس می‌کرد اتو داغ است و فقط به من خیره شده بود و حرفی نمی‌زد. مسعود قربانی سوال کرد که حرف می‌زنی یا نه؟ که به دنبال آن ناگهان اتو را به کمر محسن میرجلیلی چسباند که وی از شدت درد با حالت عجیبی دهانش را باز کرد و سپس از هوش رفت. بوی سوختگی داخل حمام پیچیده بود و ما خیلی ترسیده بودیم. سپس مسعود قربانی به محمدرضا گفت آب سرد بر روی او بریزید تا به هوش بیاید.

کاظمی در ادامه اعترافات در صفحه ۶ اظهار داشت: من از حمام بیرون رفتم و داخل اتاقی که جواد محمدی و مصطفی معدن پیشه در آن بودند وارد شدم، جواد خطاب به طالب می‌گفت که زندگی تو در دست خودت است، یا اطلاعات می‌دهی و یا پوستت را می‌کنم. سپس به مصطفی گفت برو چاقو بیاور. مصطفی چاقو را آورد و به جواد داد. جواد دوبار چاقو را بر روی بازوی طالب کشید که خون نیامد و بار سوم محکم‌تر چاقو را کشید که بازوی طالب را برید و می‌خواست حرفی بزند که جواد گفت خفه شو و با مشت داخل دهان طالب کوبید که دندان طالب شکست و سپس میله سربی را برداشت و بر فک و دهان طالب زد که وقتی طالب دهانش را باز کرد دندان‌های شکسته‌اش به همراه خون و آب دهان روی شلوارش ریخت. مصطفی نیز با میله سربی دیگری که در دستش بود به جا‌های مختلف بدن طالب ضربه می‌زد که این ضربات آنقدر محکم بود که طالب از ناحیه دنده‌هایش احساس درد شدیدی می‌کرد. سپس به حمام برگشتم و دیدم که محسن به هوش آمده است و مسعود قربانی گفت باید با آب داغ حالش را جا بیاوریم و من آب داغ آوردم و مسعود به من گفت که باید آب داغ را روی پاهایش بریزم و من می‌خواستم آب را یکدفعه خالی کنم که مسعود به من اشاره کرد آب داغ را یواش یواش بریزم و من نیز یواش یواش روی پا‌های محسن ریختم، طوری که تمام تاول‌های پایش ترکید.

کاظمی وکیل شکات در ادامه خواندن اعترافات اصدقی گفت: شکل وحشتناکی پیدا کرده بود و از جای باند‌ها خونابه راه افتاده بود و پوست پا‌ها از بدن جدا می‌شد در همین حین محسن بیهوش شده بود یک بار که به هوش آمد. مسعود به من گفت آب داغ را بیاور پس از اینکه آب داغ را از من گرفت آن را روی دست‌های محسن ریخت که دست‌های محسن پف کرد و چروک شد و حالت پختگی داشت من در حالی که عرق کرده بودم از حمام خارج شدم و به اتاقی که جواد و مصطفی بودند رفتم با ورود به اتاق صحنه دلخراشی را دیدم پوست سمت راست سر طالب به همراه موهایش کنده شده بود و مصطفی نیز حالت رنگ پریده و ترسیده‌ای داشت. جواد محمدی نیز در حالی که چاقوی خونی در دستش بود بالای سر طالب که بیهوش شده بود ایستاده بود وقتی طالب به هوش می‌آمد حرف نمی‌توانست بزند فقط در حالی که دهانش را به سختی باز می‌کرد ناله‌هایی از آن شنیده می‌شد و جواد که به حالت عصبانی از او می‌پرسید چرا حرف نمی‌زنی صدای ناله خود را شدیدتر می‌کرد و سر خود را به شدت تکان می‌داد.

وی افزود: مصطفی سر او را محکم گرفته بود و جواد با عصبانیت چاقو را بالای گوش طالب گذاشت و آن را برید بلافاصله چاقو را روی بینی طالب گذاشت و بینی او را برید طوری که خون زیادی از سر و صورت طالب جاری شد و تمام سر و صورتش غرق در خون شد و پس از احساس درد شدید بیهوش شد من کم کم این شیوه‌های جدید شکنجه برایم عادی شد خود من ابتدا که این صحنه‌ها را می‌دیدم نمی‌توانستم قبول کنم که ما دست به این کار‌ها می‌زنیم ولی وقتی که فکر کردم با خود گفتم که تشکیلات این کار‌ها را گفته پس حتماً درست است و اگر نتوانم خود را با این شیوه هماهنگ کنم اشکالی در من است. بنابراین سعی می‌کردم هر کاری که مسعود قربانی و جواد محمدی می‌کنند خودم را با آنها همراه کنم.

وکیل شکات اظهار کرد: در همین حین که طالب بیهوش بود جواد محمدی چاقو را کنار چشم طالب گذاشت و فشار داد که خون از چشمش بیرون زد و وقتی که بعداً طالب به هوش آمد با آن چشم دیگر جایی را نمی‌دید در هنگام انجام این کار‌ها کابل و پارچه در دست مصطفی بود که هر وقت صدایی بلند می‌شد با پارچه دهان طالب را می‌گرفت و با کابل سینه‌ها و پا‌های طالب می‌زد.

قاضی در ادامه خطاب به وکیل شکات گفت با توجه به اینکه وقت این جلسه دادگاه به اتمام رسیده است ادامه اسناد را در جلسه بعدی دادگاه ارائه دهید و شهودی که قرار بود این جلسه اظهارات خود را بیان کنند نیز در جلسه آینده مطالب آن‌ها استماع خواهد شد.

وی افزود: در جلسه آینده تقاضایی که درخواست کردید در خصوص مصادیق اقدامات انجام شده از صدمات شدید بدنی نسبت به سلامت جسمی یا روحی افراد که از مصادیق مفهوم نسل کشی دانستید دادگاه در جلسه بعد در ابتدای جلسه اظهار نظر خواهد کرد و پس از اظهارات شما در ابتدای جلسه آینده بعد از تنفس استماع شهادت شهود را انجام می‌دهیم. ادامه جلسه بعدی دادگاه در تاریخ ۱۸ دی ۱۴۰۳ برگزار خواهد شد.

در حال تکمیل…

 

 

 

 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا