نشست های طعمه، وحشت آفرینی با حداکثر وحشیگری – قسمت اول

باز هم تحلیل رجوی اشتباه شد

در سال 1376 و مدتی بعد از انتخاب آقای خاتمی به عنوان رئیس جمهور ایران، رجوی تحلیل کرده بود که وی به دور دوم ریاست جمهوری نمی رسد و اصولگرایان او را به صورت فیزیکی حذف خواهند کرد! تحلیلی که رجوی آن را رسماً و علناً در چند نشست عمومی که همه سطوح تشکیلاتی فرقه در آن حضور داشتند اعلام کرد. ضمن آن که رجوی بر پایه همان تحلیل مدعی شده بود که جمهوری اسلامی به زودی سرنگون خواهد شد و سقف سرنگونی جمهوری اسلامی را سال 1380 تعیین نموده بود و آن را بارها در نشست ها به همه گفته بود. اما جمهوری اسلامی نه تنها در سال های 1377، 1378 و 1379 و چند ماهی که از سال 1380 گذشته بود سرنگون نشد بلکه در انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال 1380 چیز دیگری رقم خورد و برخلاف تحلیل رجوی آقای خاتمی سالم و زنده برای بار دوم به عنوان رئیس جمهور انتخاب گردید.

رسیدن خبر نتایج انتخابات به درون مجاهدین و مشخص شدن این که تحلیل های رجوی اشتباه بوده است، موجب مسئله داری وسیعی در بین نیروهای سازمان در همه سطوح از پایین تا بالا گردید بخصوص که او اینبار زمان سرنگونی را هم به واضح ترین شکل تعیین کرده بود و حال مشخص بود که خبری از سرنگونی در آن تاریخ تعیین شده نیست. ابهام و مسئله داری به صورت بسیار مشهود و بی سابقه ای در همه جای تشکیلات مجاهدین موج می زد. من تا آن زمان این حد از گستردگی مسئله داری در بین اعضا و مسئولین مجاهدین را ندیده بودم. بی شک گزارش مسئله داری نیروها به رجوی می رسید و او متوجه بحرانی بودن وضعیت تشکیلات مجاهدین شده بود.

نخستین واکنش او برگزاری یک نشست عمومی در قرارگاه باقرزاده بود. رجوی در این نشست شروع به توجیه نمود تا اینگونه جلوه دهد که تحلیل هایش غلط نبودند! وی مدعی گردید عملیات مجاهدین باعث ایجاد شکاف در جناح های درون جمهوری اسلامی شده بود و اصول گرایان نتوانستند آقای خاتمی را حذف کنند! او ادعا داشت که انتخاب آقای خاتمی برای بار دوم نتیجه اقدامات مجاهدین است! توجیهات او نه تنها قانع کننده نبودند بلکه ابهامات را بیشتر هم می کردند چرا که ساده ترین سوال این بود که اگر مجاهدین تا این حد تاثیرگذار هستند که نتیجه عملیات شان برای آقای خاتمی سود دارد، پس چرا سود کارهای شان به خودشان نمی رسد و برای خودشان کاری نمی توانند بکنند؟

رجوی برای آن که اشتباهات فاحش خود را نپذیرد، حتی صدام را نیز مقصر دانست و گفت: “ما صاحبخانه را تا نقطه جنگ کشاندیم و رژیم خاک کشور او را موشک باران کرد ولی او پای کار نیامد.” اشاره او به حمله موشکی ایران به قرارگاه های مجاهدین در بهار سال 1380 بود. در این حمله گسترده، قرارگاه های اصلی مجاهدین از قرارگاه انزلی در شمال عراق تا قرارگاه حبیب در جنوب این کشور مورد حمله قرار گرفتند. در حقیقت این عملیات نشان از قدرت بالای ایران داشت و پاسخی به صدام و فرقه مجاهدین خلق در قبال اقدامات تروریستی ای بود که مجاهدینِ مستقر در عراق در داخل ایران یا در نقاط مرزی ایران با عراق انجام داده بودند.

عراق در آن زمان در نقطه ضعیفی قرار داشت و طبیعی بود که به جنگ با ایران تمایلی نداشته باشد و توان آن را نیز نداشت، اما رجوی بلاهت را به حد اعلا رسانده بود و می خواست نیروهای سازمان این را بپذیرند که عراق می توانست به اتکای چند عملیات تروریستی مجاهدین، بعد از حمله موشکی ایران به قرارگاه های سازمان وارد جنگ تمام عیار با ایران بشود!

این موضوع نیز بر مسئله داری افراد می افزود چرا که برای همه واضح بود صدام با آن همه مشکلاتی که با آن مواجه است (از سوی آمریکا تحت فشار بود، تحت تحریم شدید بین الملی قرار داشت، شمال عراق منطقه پرواز ممنوع شده بود، کردها و شعیان خواستار سرنگونی او بودند و …) اصلاً حاضر نباشد بر دشمنان خود بیافزاید و این سوال پیش می آمد که او چرا و چگونه می تواند وارد جنگ با ایران بشود؟

رجوی هر چند تلاش داشت ما را با توجیهات خود بفریبد اما خوب می دانست که این توجیهات مسخره نمی تواند اذهان نیروهای مسئله دار را قانع کند. در واقع او برای خالی نبودن عریضه بحث را با این توجیهات شروع کرد و منظور اصلی او از برگزاری این نشست عمومی نه قانع کردن نیروها و پاسخگویی به ابهامات آنها بلکه چیزی بود که در ادامه گفت. او بار دیگر همچون شکست در عملیات فروغ (مرصاد) و همه اشتباهات دیگرش، حاضر نشد به خودش ذره ای انتقاد بکند و بپذیرد اشتباه کرده است. بلکه ابن بار نیز برای حفظ موقعیت غیر قابل دسترسی که برای خویش ساخته بود و چهره یک رهبر بدون اشتباه که از خودش ارائه می کرد، به سراغ در دسترس ترین کسانی که او می توانست آنها را قربانی کند یعنی نیروهای سازمان رفت. او برای این که افراد مسئله دار جرات بیان حرف شان را نداشته باشند، در نشست اعلام کرد که همه شما “لپر سیاسی” خورده اید و از این پس “لپر سیاسی” ممنوع است. به زبان ساده به نیروهای سازمان گفت که نه تنها جواب ابهامات شما را نمی دهم بلکه ابهام و سوال درباره مسائل سیاسی ممنوع است و اگر ذهن تان را باز کرده و سراغ اشتباهات من بروید و درباره آنها سوال کنید، متهم به “لپر سیاسی” خوردن شده و باید تاوان آن را بپردازید.

مدتی بعد مشخص شد که رجوی چون می دانست که نمی تواند مشکلات و ابهات سیاسی و خطی افراد را حل کند، خود را آماده یک سرکوب شدید کرده بود و “لپر سیاسی ممنوع” مقدمه ای بود بر این که بطور موقت بساط داشتن ابهام و سوال درباره مسائل سیاسی یا خط و استراتژی از روی میز جمع شود، تا او بتواند در ادامه طرح شیطانی دیگری را به اجرا بگذارد.

ادامه دارد…

ایرج صالحی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا